-
و باز هم عاپ نصفه شب گاهی
دوشنبه 1 آذر 1395 01:03
سلام نیمه شبتون بخیر! ملی دیگه بد عادت شد! ولی نه اینا بخاطر ترافیکه کاری این روزاس و باز هم بر خاهیم گشت به روزای روشن! که شباش قبل ١٢ خوفته میکردیم! دیشب کلی لباس شستمو چ خوب ک پهنشون نکردم! فقط ژاکتمو پهنیدم و فک کنم دو بود خابیدم؟ یادم نی! اغا نصفه شب از خاب بیداریدم دیدم عینه چی داره از مماغم عاب شرررره میکنه!...
-
لباسه نشسته یک کوه!
شنبه 29 آبان 1395 22:06
طبخ معمول لباسام جم شدن رو هم و شدن یه کوه عوا یادم رف! سلام! خوبین؟ من؟ خوبم مرسی! اگه از گریه های سر نماز ظهر فاکتور بگیریم خوبم! . امروز صب پاشدم و صبونه شامل دو قاشق دوشاب مخلوط با ارده و یکم پنیر و یه تخم ابپز خوردمو زدم بیرون بسمت دان. دیر رفتم دان یکم! عاااره صب یه ربع به هشت پاشدم در واقع . نزدیک نه و نیم بود...
-
عاپه نیمه شبگاهی!
شنبه 29 آبان 1395 00:15
سلوم امشب خابمم دیر کرد داره هااااا ولی هب نمیدونم چرا خابم نمیاد. صبح از ده کلید ورود داده ها ب اکسل رو زدم و تا ١:١٥ دقه تونسم ٥٠٠ تا رو وارد کنم. بعدش پاشیدم چن تیکه ماهی رو ک از صب تو پیاز و ادویه خابونده بودم سرخیدم و کته شوید هم بار گذاشتم و ناهارم تا دو اماده بود. دیه خوردم و باز یکم ورود دیتا و دیه خابیدم...
-
بازم میگم "زنده باد سلامتی"
پنجشنبه 27 آبان 1395 15:38
عادم سالم باشه فغط ...همین! بقیه کارا و چیزا همه سر وقته خودش انجام میشن ....فغط سلامتی مهمه سلام . امیدوارم خوب باشین جینگولا! منم عی بد نیسم. سه شمبه شب بود فک کنم ! عاره که گلوم میخارید. شبش دو تا قرص ضد اسم خوردم - این قرصا رو اولین سالی که اومدم تهران متخصص برام تجویز کرده بود. قضییه از این قرار بود که اون سال من...
-
گلوم میخاره !
سهشنبه 25 آبان 1395 21:33
سلام خبر خوب اینکه فردا به سلامتی دیتا گدرینگ تمام میشه! خبر بد اینکه .... عنوان نوشت . من ! ملی خانوم جون! هم اینک اهم اخبار امروز را به سمع و نظر شما میرسانم! - صب شش پاشدم و تا برم انگشت فشانی کنم و برم شهرسان شد نه - استارت دیتا گدرینگ از نه زده شد و این در حالی بود که درب اتاق مربوطه که به حیاط باز میشه تا خوده...
-
غذای فارسی!
دوشنبه 24 آبان 1395 21:10
سلام دوسیا عنوان نوشت بدلیل ندید پدید بودنه اینجانبه و ارزش دیگری ندارد! . امروز صب ساعت ده مین به شیش پاشدم و تا خودمو جم و جور کنم و نمازمو بخونم شد 6 و سی و بعدم یه صبونه زدم و هفت و ربع بود که رفتم سمته دان. انگشتمو زدم و باز رفتم سمت میدون انقلی که سوار تاسکیای ونک بشم و بعدن ترشم مترو حقانی! - اینا رو ننوشتم که...
-
ملی داره عروس میشههههههه ...لی لی لی کیلی کیلی لی لی لی
یکشنبه 23 آبان 1395 23:37
خببببببب از کوجا شروع کنم؟! از عنوان ؟ واقعن دوس دارین در مورد عنوان صوبت کنیم؟! چه طور شد که من سکرت بازی راه انداختمو زودتر این قضیه رو نگفدم؟! شایدم یه چیایی لو دادم ولی شماها ملتفت نشدین؟! هم؟! نه الکی گفدم ! خداییشش من هرگز تو پستای قبلیم در مورد قضیه عروس شدنم صوبتی نکردم! . خب میخاین اول بگم امروز چه جورا گذشت...
-
اق رضا دوسدت داریم! :)))
شنبه 22 آبان 1395 22:13
سلام بروبچز...امیدوارم خوب باشین و اینا! . منم خوبم ولی حسابی خسه میشم. صب ساعت شش و بیس دقه پاشدم و متاسفانه چون دیر جمبیدم نمازم قضا شد و دیه منم نخوندمش! صبونه خوردم و اماده شدم و یه رب به هشت دمه در بانک بودم که بهم گفتن هشت وا میشه! یه ربع الکی وایسیدم اونجا و بعدم خرید کارت هدیم هم بیس دقه بیشتر طول نکشید! حالا...
-
ثبات شخصیت!
جمعه 21 آبان 1395 22:29
سیلام! امروز صب با وجودیکه شبش خیلی خسته بودم و فک نمیکردم برا نماز بتونم بیدار شم ولی با صدای اذان از خاب بلند شدم. احساس میکنم یه روزایی صدای بلند گوی مسجد بیشتر از روزای دیگس. نمیدونم. خلاصه که صدا انگار تو اتاقم بود. دیگه بیدار شدم و مبال رفتم و چون شب یادم رفده بود بخاریو قبله خاب روشن کنم خونه یکم سرد بود ....
-
پستی از رختخاب
پنجشنبه 20 آبان 1395 23:59
سلام. خابین؟ :) من دارم با گوشیم می عاپم و اومدم یه پسته تلگرامی! بزارم و برم . صب بیداریدم برا نماز و بعد دوباره خابیدم تا هشت و نیم. بعدشم پاشدم و تا صبونمو بخورم و نهار برا امروزم بعلاوه یکم کیشمیش و خرما و پسته و قرص مکملامو بزارم تو ساک پاکتیم و اماده بشم برم شهرسان شد ده. ده زدم بیرون و از اق رضا ی جعبه چای کیسه...
-
خستمهههههههههه :////
چهارشنبه 19 آبان 1395 23:10
سلام خستمه خیلی ولی به عخشه شماها اومدم عاپ کنم. . صب شش و نیم بیداریده، نماز خوانیده ، مبال رفتنیده ، پیرایش مارایش کردیده!، صبانه خوریده و به سوی دان روانه گشتیدم! راس ساعت هشت انگشت فشانی کردم و یه راس رفتم که برم شهرسان. اغااااا رسیدیم شهرسان مد نظر و بعدش یه بلایی سرم اومد! در شهرسان مقصد پیاده شدم که دوباره سوار...
-
یک روز معمولی
سهشنبه 18 آبان 1395 23:30
سلام شبتون خوش و خرم و اینا! امروز یه روز معمولی بود. صب بعد نماز تا هفت خابیدم و بعد پاشدم و تا برسم دان و انگشت بزنم شد هشت و نیم. تا یک رو مقاله دوم کار کردم( در واقع دو سه تا کامنتی که استاد راهنمام داده بودمو اعمال کردم روش. گذاشه بودم دوباره نتایج فاز دوم رو ببینه بعد رو مقاله تغییراتو اعمال کنم که گفتم ولش حالا...
-
غرغرو و گردن کلفت مبارک!
دوشنبه 17 آبان 1395 22:02
سلامن علیکم و رحمه الله و برکاته! . قبل از هر چیز از سرکار خانم شادی از خوانندگان محترمه این وبلاگه وزین به دلیله همکاریه ویجه ای که با من داشدن نهایته تچکر و قدردانی رو به عمل می عاورم! شادی جون منظورم این بود که تو همین آخریا یه نگا بنداری ببینی چیزه مشکوکی مث اسم و رسم و اینا عسد یا نیسد! دستت طلا . اگر عنوانه این...
-
دستا بالا!
دوشنبه 17 آبان 1395 11:57
سلام رمز پست پایینو برا بچه های وبلاگ دار گذاشتم. برا شادی و ندا هم که ایمیلشونو داشتم ارسال کردم. اگر کسی جا مونده لطفا اعلام کنه. روزتون خوش عزیزانم
-
داسدانه ملی و اقای متاهل
دوشنبه 17 آبان 1395 11:32
-
عرررر میزنیمممم!!!
یکشنبه 16 آبان 1395 20:34
سلام وختتون به خیر و خوشی باشه ایشالا . منم بد نیسم . شکر . امروز صب شش و ربع برا نماز پاشدم و بعدم خابیدم تا هفت و دوباره برخاسته و صبونه خورده و رفتم به دان برسم. پنیره صباح بخرین! خیلی دوس دارم! قبلا همش پگاه و اینا میخریدم. ولی صباح واقعن عالیه. البته تو ولایت که همش محلی میخوریم . از اونجام که میام معمولا توی...
-
صبحش بد شروع شد :/
شنبه 15 آبان 1395 21:46
سلام. امیدوارم خوب باشین دوس جونا. منم بد نیستم شکر . امروز صبح بیدار شدم شش و ربع و تا شش و نیم مبال و نماز و بعدم تا هفت دراز کشیدم تو جام و کامنتای قشنگ شما رو تایید کردم و چقدرم بهم چسبیدن ممنونم که با کامنتاتون بهم انرژی میدین . صبونه تخم ابپز و پنیر با بربری و یه فنجون چای خوردم و زدم بیرون سمته دان. دقیقن هشت...
-
نیمچه خانه تکانی!
جمعه 14 آبان 1395 22:14
سلامن علیکم و رحمه الله! خوب موبین؟ منم خوبم و مهمتر اینکه تمیسم خونه زندگیمم تمیسه . اغا من دو شبه خابه بد میدیدم! اینو بگم اول از همه. فک کنم چارشمبه شب بود که با یکی از دوسام حرفم شد توی تلگرام. یه موضوعی بود که از حوصله خارجه و البته این دوستم پسر تشیف داره و همیشه خیلی راحت باهاش دعوا میکنم چون میدونم مهربونه و...
-
خرید می رویییییم!
پنجشنبه 13 آبان 1395 19:35
سلام و دو صد صد سلام .... چطور مطورین؟! من؟! عی بد نیسم! ینی خوبم شکر! . دیروز چشام درد میکرد و دیگه نخاستم زیاد جلو لوپ لوپ بشینم. دیروز رفتم شهرسان و برگشتنی طرفای ساعت یک. یکککک طوفانی شد بیا و ببین( حالا شایدم قبلشم طوفان بود ولی من اونموقه از سازمان زدم بیرون خو!). منم همش فکرم مونده بود پیشه پنجره اشپزخونم که...
-
احساس ضعف دارم
سهشنبه 11 آبان 1395 23:05
سلام. ایشاللا که خوبین....وووی هم احساسه ضعف دارم و هم تمبلیه شدیدی بر من مستولی شده. اصن تقریبن چند روزه که کار مفید انجام ندادم . امروز ده مین به هف پاشدم و یه دونه تخم ابپز خوردم با دو تا نون سوخاریه عسل مال شده. حاضر شدم و دیه طرفای هشت و ده اینا بود که انگشت زدم و برگشتم میدون انقلاب که اول برم یه میدونه دیگه و...
-
داشین یادم میرفدیناااا :))
دوشنبه 10 آبان 1395 22:44
سلام. خوبین خوشین سلومتین؟ مماخاتون چاخه؟! شام سبک خوردین؟ نوش جونتون ! اگرم نخوردین بهتر! شام که خوردن نداره! . داش یادم میرف بیام بعاپماااا . صب تا هفت و نیم خابیدم و بعد پاشیدم تا اماده بشم و صبونه بخورم شد هشت و بیست اینا. دیه زنگیدم به شهرسان و شمارمو دادم اغاهه گف بت میزنگم خبر میدم بزار با دبیرخونمون چک کنم...
-
عوخی!
یکشنبه 9 آبان 1395 21:35
سلام عزیزان...امیدورام حالتان خوب باشد. اگر از احوالات من جویا هستید من نیز خوبم و ملالی نیست جز دوریه شما. . اغا من هر چی به موهام نرم کننده میزنم بازم وزوز میشه! فک کنم پوسته سرم ماده وز کننده ترشح میکنه! اخه تا دو سه ساعت بعد حموم خوبه موهام ولی بعدش وز میشه...جل الخالق! حس و حالمم نمیشه برم سراغه لیست خریدم. میگم...
-
خطر گردن گرفتگی! :/
شنبه 8 آبان 1395 22:35
سلام و شبتون مشنگ! خاستم بنویسم قشنگ دیدم مشنگ بهترتره! شبه عادم مشنگی باشه غشنگ تر نی؟ مدل مشنگانه! . امروز شش و ده مین پاشدم نماز. تیکه بامزه نمازای صبح من برمیگرده به وختایی که گلاب به روتون از خواب که بیدار میشم جیش دارم! همیشه اینطور نیستا! گاهی اینطوره! معمولن وختایی که شبش قبل خواب چای خوردم! القصه شش و ده مین...
-
هنو حموم نرفدم :///
جمعه 7 آبان 1395 22:58
سلامن علیکم. شب مبتون خوش. بچه بدی شدم. هم وختمو تلف میکنم زیاد ، همم به موقه نمیخوابم شبا! فک کن هنو حموم نرفتم! نمازامم نخوندم ! . صب که برا نماز صب پاشدم عینه خلا تا هفت و ربع وبلاگ گردی کردم! دیروزم همین کارو کردمااا ! یادم رف بنویسم! بعدش تا هشت و ربع خابیدم و بیداریدم و ظرفا رو شسته و املت رو بار گذاشتم و چایم...
-
میگم تشیف بیارین در خدمت باشیم! :-$
جمعه 7 آبان 1395 12:15
سلام ظهر جمعتون بخیر و شادی! عنوان نوشت برای اون دسته از دوستاییه که میدونن و به روم نمیارن! باز دسته شادی جون درد نکنه که ملتفتم کرد (مااااچ برای شادی) . متاسفانه این پست رو که البته کوتاه هم بود و چیز خاصی توش نداش بلاگ اسکای قورتش داد!!! میام شب و تکمیلش میکنم...قول . شادی نوشت: جدی جدی پیشمولکه رو از نزدیک دیدیش...
-
ساک خرید حصیری :))))
پنجشنبه 6 آبان 1395 20:02
سلام و شب پنشمبتون گوگوری مگوری! عنوان فی الواقع یکی از اقلامیه که قراره در اینده ملی برا خونش بخره!! برا وختایی که میخاد بره خرید! اول از دیشب بگم که طرفای 5 رسیدم خونه و یه دوش گرفتم و تا خودمو جم و جور کنم اذان زد و نماز ظهر و عصرم دیگه قضا شد. دیگه منم همه نمازامو یه جا خوندم و یادم نیس ولی فک کنم پرخوری هم کردم...
-
شیرکاکایوی دااااخخخخخ :)))
چهارشنبه 5 آبان 1395 11:33
ووووی چه زود تموم شد! شیر کاکایو رو میگم!! گذاشته بودمش مثلا موقع اپیدن مزمزش کنم! خخخ . سلام ....خوبین خوشین؟ از دیشب به این ور چه خبر؟ من؟ خوبم مرسی!! اغا من صب برا نماز پاشیدم و نمازمو خوندم و خابیدم . ساعتو کوکیده بودم رو بیس مین به شیش ولی تمبلیم شد و یهو از خواب پریدم دیدم هفت و بیسته. جلدی پاشدم و اولش گفدم...
-
چترم یادم رفته! :/
سهشنبه 4 آبان 1395 23:28
سلام از هشت تا الان منتظره استاده ام که نیومده ! شب دیر خوابیدم و صب هفت و نیم دان بودم و قبل هشت تونسم کارایی که شب از رو کامنت استاد راهنمام انجامیده بودمو نشون مشاورم بدم. برگشته میگه عااااره دیگه باید تو این تحلیلت با فلان متغیر فلان کارو میکردی!!! برگشتم گفتم خب استاد من اینو از اول بارها خدمتتون گفتم که من فلان...
-
صب بخیر-لینک خرید لوازم مراقبتی بهداشتی پوست اصلاح شد!
سهشنبه 4 آبان 1395 08:24
سلام بروبچز...روز بخیر.. اینجا هوا ابریه و ملی رو قراره یه ساعت دیه از ارتفاعات بشنوفین! البته در ارتفاعات نت نداره لذا الان از همینجا میشنوفین. دیشب به دلیل پاره ای مسایل لینک خرید محصولات بهداشتی و مراقبت از پوستی که نگارا معرفی کرده بود رو اشتبا گذاشتم و بدینوسیله اطلاع رسانی میشود که اصلاح گردید. لطفا مجددا ملاحظه...
-
قلبم تو دلم میگه تالاپ تولوپ!!
سهشنبه 4 آبان 1395 00:42
این پسته دومه امشبه! شبتون بخیر بیدارا! از استرس خابم پریده گفتم لااقل بپستم واللا! . استادم تب کرده بود و گف فقط در حد دیدنه نتایج فاز دومت میتونم باشم. باورتون میشه تو همین نیمساعت هم کلی کامنت بهم داد و کارمو راه انداخت؟ مدلم یه ایرادی داشت که مشاورا متوجه نشده بودن. حدس میزدم! همیشه همینطوره. اونا اوکی میدن و...