ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

عوخی!

سلام عزیزان...امیدورام حالتان خوب باشد. اگر از احوالات من جویا هستید من نیز خوبم و ملالی نیست جز دوریه شما.

.

اغا من هر چی به موهام نرم کننده میزنم بازم وزوز میشه! فک کنم پوسته سرم ماده وز کننده ترشح میکنه! اخه تا دو سه ساعت بعد حموم خوبه موهام ولی بعدش وز میشه...جل الخالق! حس و حالمم نمیشه برم سراغه لیست خریدم. میگم این مارک cliven هم خوبه هاا.. من الان نرم کنندشو دارم خیلی عالیه.

.

صب که نماز تعطیل بود. هفت و نیم پا شدم و دو به شک بودم برم دان یا نرم. عاخرش گفتم پاشم برم. صبونه نخوردم و فقط یه دونه کولوچ گذاشتم تو کیفم با یه سیب و رفتم دان. نه انگشتمو زدم و استاد مهربونه رو سر راه دیدم که گف یه سر بیا پیشم. دیه رفتم سایت و یه ماگ چایم با خودم بردم و با کلوچم خوردمو بعدن تر پاشدم رفتم پیشه استاد جون. رفته بود یه سفر کوتاه و برام یه بسته عاجیل عاورده بود  اولش تاروف زدم که نمیخامو اینا بعد با جونو دل پذیرفتمش دیه یکم حرفیدیمو من برگشتم سر کارام تا یه ربع به یک. بعد پاشدم بساطمو برچیدم و رفتم که نهار بخورم. امروز با نهار دلستر هم دادن که چن روز پیش هوس کرده بودم و جلو خودمو گرفده بودم که نخرم! ولی امروز دیه جوج رو با دلستر زدم  دیگه راه افتادم سمت خونه و از اق رضا هم یکم خرید کردم و رسیدم خونه. امروز برنامه حموم داشتم و خونه که رسیدم و مبال که رفتم باز خود کفیث پنداری بر من غالب شد و لذا پریدم حموم! ینی مجبور شدم بپرم حموم. لباس هم جمع شده بود و مجبور شدم بشورمشون. سه و ربع بود که از حموم زدم بیرون و تا خودمو خشک کنم و جامو بندازم و نت گردی کنم شد 4 . دیگه خابیدم تااااا 5 و ربع و بعد پاشیدم. من در دورانه هورمونی یکی خابم زیاد میشه یکی دپرسیتم زیاد میشه یکیم قررررر میگیریم ( قِر نه ها قُر! ینی درجه حرارتم بالا میره! ) عاره! بعدنش چای دمیدم و کلی هم تنقلات شامل یه نصفه کیک کارخونه ای ، یه انار، یه خرما ، یکم البالو خشکه و دو مشت عاجیل اوردم گذاشتم جلوم با چای بخورم و فیلمه ( آآآآآآآآدت نمیکنیم) هم که از اغ رضا گرفته بودمو پلی کردم.

یه چی بگم؟ تو حموم هی به این فک میکردم که اگه عاجیلش شور باشه چههه خوووف و هیجان انگیزناک میشه! باز که کردم بستشو دیدم عاااااره شوووووره  دیه فیلم دیدم تا هفت و نیم و بعدنشم یکم موسیقی گوشیدم و چهار پنج تا هم نمودار کشیدم برا فصل چهارم. همین. این بود انشای من. زندگیه امروز من! نامم هم گفتن رد میشه امروز و فردا میتونم برم شهرسان. ولی من اول میزنگم شهرسان و اگه واقعن نامه رسیده بود میرم! واللا! به حرفه اینا اعتباری نیس.

.

گردنمم همچنان دردناکه یکم. پارسال همین موقه ها هم گردنم بشددددت گرفته بود جوری که نمیتونسم تکون بدم خودمو و یادمه یه بار از بیرون که اومدم رفتم زیر دوش اب گرم و کلی هم گریه کردم برا گردن دردم!! ینی تاریخ داره تکرار میشه؟! خدا نکنه بدبخ میشم!

.

الانم باز خوابم گرفته! راسدی نامه هایی که جدیدا منتشر شده که فروغ فرخزاد نوشته به ابراهیم گلستانو خوندین؟ بسرچین میاد. دیروز من یکی دو تا شو خوندم و خیلی باحال بود.

.

مرسی منو میخونین بروبچز...براتون خوابه شبی عاااارووووم و کیفولکی ارزومندم و امیدوارم فرداتون یه روز پر از حسای خوب و پاییزونکی باشه ...بای بای و بدرود 

نظرات 6 + ارسال نظر
ماتروشکا دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت 19:53

بله ملی خانوم.....
ما اینیم
البته به خوبی شما که نمیرسیم


اخدیار دارین شما خعلی خوبین ....از دخدرای نیک روزگارین...اصن یه وعضی

مرغ آمین دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت 18:46

مرسی که می نویسی ملی

تو هم مرسی که میای آمین جون

شادی دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت 07:19

سلام
لباساتو چرا امروز شستی اخه. تو این شرایطی که داری؟
نکن اینکارو

سلام، دیگه چاره ای نبود شادی جون. مورسی مهربونی و حواست بهم هس

شبدر دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت 06:31

خوردنی ها نوش جونتون باشه
ادم سوغاتی که گیرش میاد احساس مهم بودن میکنه اونم از طرف یک استاد . دستش درد نکنه
گردن دردت هم امیدوارم که همین الان خوب بشه و خدای نکرده مث پارسالت نشه
خبر خوش هم اینکه دعاها اجابت شد مریض ما رو به بهبودیه واقعن خدا رو شکر من ایمان قلبی دارم دعا در حق دیگران مستجاب میشه
بالاخره بعد چندین روز ناخوشی روز خوب هم رسید الهی شکر

قربونت . عاره دقیقن احساسه مهم بودن بهتر شده گردنم شبدر جون
خدااااارو شکر که حالش خوب شده، ایشالا خودت و عزیزات همیشه شاد و سالم باشین

پیشی دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت 02:07 http://rozaneh123.blogsky.com/

اخی عزیزم امیدوارم گردنت خوب بشه گلم
چ استاده ماهی...منم برم به استادم بگم بلکه یکم یاد بگیره از این کارا...

ممنونم پیشی جون. عاره این استاده ماهه، البته منم همیشه براش سوقاتی میبرمااااا برو بگو بش

بهار یکشنبه 9 آبان 1395 ساعت 23:09 http://likespring.blogsky.com

چه استاد خوبی...میگم ملی خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری...این عوض اون استاد راهنماستاااااا...
منم در دورانی که خاله پری بهم سر میزنه این شکلی میشم...دقیقا همین حالتای تو...
ملی بهت پیشنهاد میدم بری کلاس یوگا...یوگا یه ورزش درمانیه.برای گردن درد و اینا کلیییییی حرکت داره که میتونی ازشون استفاده کنی.دیروز مربیمون یکی میگفتااا ...ببینم میتونم برات توضیح بدم.
راست می ایستیم.بعد دستامونو از پشت بهم قلاب میکنیم و میکشیم بعد از کمر خم میشیم.پشتمون باید صصاف باشه یعنی قوز نکنیم.تو این حالت دستامون میرن بالا.بعد همینجوری که خم هستی گردنتو روبروی دیوار روبروت میکنی.این برای درد گردن خوبه.نمیدونم چقدر خوب تونستم توضیح بدم

هاااا، البته خو منم بهش سوقاتی میدم فک کنم خاسته جبران کنه
قشنگ تونسم تجسم کنم حرکته رو. مرسی بهم گفتی، الان ک تو رختخابم ، صب امتحانش میکنم مورسی بهار جون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد