ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

نیمچه خانه تکانی!

سلامن علیکم و رحمه الله!

خوب موبین؟ منم خوبم و مهمتر اینکه تمیسم  خونه زندگیمم تمیسه

.

اغا من دو شبه خابه بد میدیدم! اینو بگم اول از همه. فک کنم چارشمبه شب بود که با یکی از دوسام حرفم شد توی تلگرام. یه موضوعی بود که از حوصله خارجه و البته این دوستم پسر تشیف داره و همیشه خیلی راحت باهاش دعوا میکنم چون میدونم مهربونه و بش برنمیخوره ولی خب این بار از دسم ناراحت شد! دیگه همون چارشمبه شب خابشو دیدم ! پنشمبه شبم که خابیدم باز تا صب خابه بد دیدم! ینی فقط استرس هاااا. یه بار خاب دیدم که جلسه دفاعمه و یه ربع مونده تا دفاعم شرو بشه و من هنوز پاور پوینتامو نساختم!! جلسه دفاع هم نمیدونم چرا قرار بود تو پذیراییه خونمون برگزار بشه! لابد چون میز 12 نفریه بیضی توش داریم بعد من هی حرص میخوردم و میگفتم خدایا من چطوری تو یه ربع پاور بسازم؟!!اونم پاور دفاع!! بعد استاد راهنمامم عوض شده بود و یه استاده چلغوزه زپرتی داریم که نمیدونم چرا اونو جایگزین کرده بودن!! ینی خابش خیلی چرت بود! بعد بیدار شدم و دوباره خابیدم و این دفعه هم باز خواب بد دیدم! عهههه یادم رف چی بود خابش. یادم بودااااا.... عی بابا فک کنم خوابه دعوا با یکی از خاهرا بود! خلاصه اونم توش پره حرص و جوش بود.

دیگه صبح که نه بود پاشدم سریع یه تکست دادم به اقا دوسته و گفتم منو ببخش و تو نیتت خیر بوده و من الکی ناراحت شدم و اینا که اونم گف نه ملی جون ( همین جوری صدام میکنه ها پررو! یه جون میزاره اخره اسمم!) تو هم منو ببخش وخلاصه که کدورتا رفع شد. پاشدم تا صبونه بخورم و چای و اینا شد ده. ده استارته تمیس کردنو زدم.

.

وااااااااااااااااای یه چی میگم یه چی میشنوفین . اتاق خاب که بیش ازاندازه کفبث بود. تاره عنکبوت تو طبقه پایینه کمد + سه تا کرم اطراف فرشا + کلی کفاثت تو بالکن عمده مواردی بودن که میشه بهشون اشاره کرد  فرشا رو یه هفت هشت ماهی بود که بلند نکرده بودم یحتمل دلیله اون سه تا کرم این بوده. ابگوشت هم برا نهار بار گذاشتم برا خودش قل قل می کرد . رو لب تاب هم اهنگ عربی گذاشته بودم از این سوزناک با کلاسا!

بالکن رو با دسماله خیس کفشو تمیس کردم! راه اب نداره و نمیشه شستش راحت! بعد سرامیکای اطرافه فرشارو هم با دسماله خیس تمیس کردم و بعدم دو بار جارو دستی کشیدم رو فرشا و  بقیه سرامیک لختای جلو اتاقو هم دسمال کشیدم و طبخه پایینه کمد روهم تار عنکبوتاشو زدوده و دسمال کشیدم و ساکامو توش جا دادم دوباره. ینی 2ونیم ساعت یه اتاقه ده متری رو سابیدم. تازه اونم نه کامل!

دیه اومدم حالم جارو زدم و سرامیکاشو تمیس کردم و یه کرم اوچول هم اینجا بود! دیدم زیادی تقلا میکنه با دسمال کاغذی ورش داشتم و پرش دادم از پنجره بیرون بره به زندگانیه خودش در کوچه ادامه بده! واللا!

.

طرفای دو دیدم ابگوشتم پخته دیگه عنان از کف دادم و نشستم به نهار خوردن و عسکاشم فرسادم برا الف که دهنش عاب بیوفته! بمن میگه شکموی گربه باز  یا فکره خوردنی یا با گربه هایی یا هم درس میخونی!  یکی نیس بگه تو خودت چیکار میکنی! باز من دوتا  کاره مفید میکنم! واللا! حالا خوبه خودش شکمو تره. از دسته این مردا! همون بهتر شرشون از سرم کمه! ایش!

.

بعدش بخاری رو روشن کردم و دراز کشیدم جلوش و خابم هم نبرد. هااا قبلشم نت گردی کردم! طرفای پنج پاشدم و یکم کفشامو نظم دادم و سه جفت که یکم کهنه هسن و دیگه نمیپوشمو گذاشتم تو یه پلاستیک که فردا بزارم کنار سطل زباله شاید یکی ورداشت برد. قابل پوشیدنن و موشکولی هم ندارن! دیگه شیش اینا بودکه پریدم دسشویی رو سابیدم و به این واقعیته تلخ پی بردم که پودر لباسشوییم رو به اتمامه! دیگه یکم پودر هم نیگه داشتم برا سابیدنه کف اشپزخونه .

.

اشپزخونه رو هم حسابی شستم و برق انداختم و بعدش دیه نوبته خوده ملی بود که تمیس شه! ملی نیز شسته و سابیده و تمیس کاری شده به بیرونه حمام عودت گردید. الان فقط تو حمومه نیم وجبیه من سگ میزنه و گربه میرقصه! کلی لباس و ملفه و حتی یه دونه کیف که گذاشتم برا شستن بعلاوه رخت اویز فلزیمم باز از بالکن اوردم و گذاشتم حموم که بشورمش. تازه ظرف اشغال کوچولومم همینطور بعلاوه دربه ظرف اشغال بزرگه! همه جمعن و اماده برا شستن...پودر نداشتم گرنه حداقل وسیله ها رو میشستم!

.

اومدم بیرون و پوست صورتمو بخور دادم و بعدم اسکراب مالیدم و بعد به موهامم سرم ارگان که خریدمو زدم و چای دمیدم و با بقیه تارت بدمزه های دیروزی خوردم و یه خرمالو هم روش  

بقیه ابگوشتمم فریز کردم برا روزه مبادا! خوب شد این هفته غذا رزرویدم ها! میخاسم رزرو نکنم به این خیال که قراره هر روز ازصب برم شهرسان! اولا که تا سه شمبه خبری نیس و ثانیا که ظاهرا جمع اوری داده که کلید خورد قراره عصرا برم برا جمع اوریه دیتا .البته عصرا برا من بهتره. درسته شب دیروقت میرسم تهران ولی عوضش صبحمو میتونم بشینم دان کارامو بکنم و نهارمو بخورم و بعدش برم شهرسان. اینطوری از وختم بهترتر میتونم استف کنم!

.

امشب میخام دستامم روغن زیتون مال کنم تا صبح! بدین سان که روغن زیتون خالصمو میزنم به دسام  و دسکش پلاستیکی میپوشم و تا صب دسام عینه مخمل میشه  البته این دفه مخمل نمیشه! جمبه درمانی داره! از صب با شوینده کار کردم!

.

وای خیلی حف زدم نه؟ برم دیه. مرسی دوس جونا که میاین بهم سر میزنین. قوبونتون برم

نظرات 6 + ارسال نظر
شبدر شنبه 15 آبان 1395 ساعت 13:55

خیلی خوبه که مراقب خودت هستی . من دستام رو بس که میشورم خشک شده اما تا وقتی ناچار نشم کرم نمیزنم .
کلن هم مدلم اینکه هر دفعه با صابون میشورم بخاطر همین خشک میشه ،
از حمام رفتن هم که وحشت دارم و اینقدر سختمه برم وقتی هم میرم خودمو سریع بیرون میندازم بس که تحمل محیطش برام عذاب اوره ،
خونه تکونی هم که باید ادم تو مودش بیفته تا بتونه انجام بده ، اما یک حسن خوبی که دارم اگر یک کاری رو شروع کنم کامل و درست انجام میدم و سر هم بندی نمی کنم .
امیدوارم همیشه با انگیزه باشی و پر نشاط ، به اقای الف بگو اگر ملی گربه بازه پس شبدر چیه، من تو خونه دو سه تا پیشی کلن روی سر و شونه من سوارند ، شاید تنها انگیزه من از زنده بودن ، حضور این گربه ها تو زندگیمه . ملی بانو شادی هات مستدام ! موفقیت هات روز افزون !

منم تازه شرو کردم به مراقبت و دوس داشتنه خودم شبدر جون. ولی وختی ادم ب خودش میرسه خیلی انرژی مثبت میگیره.
مود رو خوب اومدی، ادم باس تو مودش باشه تا بلند شه و دس به کار شه
ممنونم شبدر جون. الاهی پیشی هاااات
ممنونم بخاطره مهربونیت شبدر جون ، شاد و سربلند باشی

پیشی شنبه 15 آبان 1395 ساعت 02:13 http://rozaneh123.blogsky.com/

افرین خانم تمیز!!!
بابا باکلاس بخور و اسکراب و ...

موچکرررم نه بابا کلاس چیه ، فغط خاسم یکم به این پوسته بیچاره برسم

شادی شنبه 15 آبان 1395 ساعت 01:49

هیچ وقت فک نمیکردم از شخصیتت اینقد خوشم بیاد ملی.
هممممیشه میخونمت. وای حرف برای گفتن کم دارم.
اونقد بهت عادت کردم که باییید حتما بخونمت وگرنه یه چیزی کم دارم اون روز. جزو معدود وبلاگهایی هستی که حتما باید بخونم.
موفق باشی خوش قلم

شادی جونم تو بمن خیلی لطف داری منم همیشه پای پستام منتظره کامنتاتم جات اینجاس شمام شاد و سلامت و موفخ باشی

روشناا شنبه 15 آبان 1395 ساعت 00:44 http://roshanaa.blogsky.com

خسته نباشی از این همه کار بانووو :))) آبگوشتم نوش جون گوشت بشه ب تنت ملی جون ؛))

سلامت باشی روشنا جون قوبونت عزیز

بهار جمعه 14 آبان 1395 ساعت 23:35 http://likespring.blogsky.com

عزیزمممممممم خسته نباشیییییییی...کاش نزدیک بودیم میومدم کمکت.
شکموی گربه بازحالا خوبه خودشون از همه بدترن.پسرا معمولا قلیونی ان.توام بهش بگو دود باز
عههه یعنی روغن زیتون دستو مخمل میکنه؟منم از فردا شب انجام میدم.من روغن زیتون رو میزنم به دور چشمم واسه چروکای ریزی که داره میگن خوبه.
من روزی ده بار بهت سر میزنم ببینم نوشتی.انقد که شیرینیییییییییییییییی

سلامت باشیییی بهار جونی، قوربون محبتت
نه این الف دودی نیس کلن، عینه چی جون دوسته!
روغن زیتونو حسابی بمال ب دستات و دسکش نایلونی بپوش یا نایلون تمیس ببند ب دستات ک ب پتوت نماله و صب پاشو ببین انقد لطیف میشه دستات.
شما از لطفته ک بهم سر میزنی، شیرینی از خودتونه

مرغ آمین جمعه 14 آبان 1395 ساعت 23:24

ملی جون منم امروز خودمو هلاک کردم خونه تکونی کردم اساسی الان گردنم درد گرفته! ولی احساس آرامش دارم آخه دیگه یخچال از بس کثیف بود حالم ازش بهم می خورد!

پس شمام خسته نباشی. تمیزی خیلی حس خوب و انرژی مثبت میده به ادم ، کاره خوبی کردی تمیسش کردی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد