-
ملی خوشاله!
سهشنبه 6 مهر 1395 15:05
سلام دوم رو در ششم مهر ماه تقدیمتون میکنم... . اغا صبح دقیقا نیمساعت قبل اینکه راه بیوفتم سمته اون وره شهر به یه مقاله تووووپ برخوردم دال بر اینکه اون اماره هه که تو پست قبل گفتم لازم نیس خیلیم بزرگ باشه و طبیعیه که مقدارش کم باشه...1400 تا هم مقاله هه سایتیشن داشت و لذا مقاله معتبری بحساب میاد ضمن اینکه نویسندش هم...
-
کبوتر طفلی :(((((
سهشنبه 6 مهر 1395 09:14
سلام. صبتون بخیر . دیروز پنج و نیم خونه بودم و مانتو شلوار سرمه ای و طوسیمو جفتشو خیسوندم و با پا رفتم روشون! دو تا مانتو شستم دو تا شلوار و دو تا مقنعه! بعدم حمام سریع السیر و پریدم بیرون. دو تا شلیل خوردم و چای! گوجه و خیار و خیارشور خرد کردم و قاطوندم و یه دونهه سیب دمنی هم گذاشتم ابپز شه رفتم نمازامو خوندم و یکم...
-
اشپزای کوپوله ما!
دوشنبه 5 مهر 1395 14:23
سلام ...وختتون به خبر و خوشی . دیروز تا پنج که دان بودم و بعدش راه افتادم رفتم خونه و نصف باقی مونده براونیم رو خوردم . بعدشم یه نصف گوجه خوردم!! یهو هوس کردم خو...نمک زدم و خوردم! بعدش چن تیکه لباس شستم و حمامه غیر سریع السیر کردم حواسمم بود که عابو زیاد باز نذارم (ایکونه ملی که داره برا ماتریش بای بای میکنه!) چای دم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 مهر 1395 11:28
سلام همه! . دیروز تا پنج تو سایت بودم و بعد شوتم کردن بیرون! کاش یه جایی بود بعد شیش میرفتم توش چون جونشو داشتم که یک ساعت بعدشم حداقل کار کنم. خلاصه که رفتم نشستم تو سالن و منتظر دوسم که بیاد با هم یکم غیبت کنیم. نیمساعتی طول کشید بیادش و غیبت کردیم تا شش و ربع ...بعدش دیه من پاشدم بند و بساطمو ورداشتم سمت خونه....
-
اولین روز مدرسه...
شنبه 3 مهر 1395 13:08
سلام به رو ماهه همتون... . بخاطر استرسی خوابیدن صبح موقع اذان بیدار شدم...ینی صدای اذان بیدارم کرد ...بعد تو عالم خواب و بیداری یادم اومد که ساعتو گذاشتم رو 5:45 باس همین دیگه دوباره خوابم برد. صبحم نمازمو خوندم و باز خوابیدم تا هفت. خیلی خوبه صبحامو دوس دارم! هررر رووزززز صبح بلا استثنا صدای جارو زدنه صفور رو تو کوچه...
-
مدل عوضی!
جمعه 2 مهر 1395 18:54
سلام . خوبین؟ خوشین؟سلامتین؟ من؟ خوب نیسم! چرا؟ برین پایین تا بگم! . مدلم جور در نمیاد این ورشو درست میکنم اون ورش کج میشه ، ابروشو درست میکنم چشش کور میشه! ، موفه مماخشو پاک میکنم موفه یه جا دیگش درمیاد !! حالا چه کنم؟ خب این از گریه زاری ها حالا بریم سراغه روزانه...بیاین پایین! . امروز یه رب به 6 پاشیدم و نمازمو...
-
از جمله یادداشتای بی عنوان!واللا!
پنجشنبه 1 مهر 1395 22:19
اولین شب پاییزیتون بخیر . یه دونه سیب زمینی گذاشتم ابپز شه با چند قاشق کنسرو سبزیجات و خیار شور و فلفل تند بزنم به رگ! ماستم کنارش هس! نون مون هم خبری نیستااا گفته باشم! از دو سه ساعت پیش به این ور هوسه پفک نمکی دیوونم کرده! به زور جلو خودمو گرفدم که نرم بخرم! به قرعان! . مقدمه مقاله رو بستم و البته این به این معنی...
-
پاییزه پاااییزه ... تو گلخونه چششششمای سیام گلریزززه!!
پنجشنبه 1 مهر 1395 09:07
خخخخخخخخخخ سلام ! پاییزتون مبارک! اوله پاییزه....وای پاییز خوشگله هاااا فصله نارنگی، سرماخوردنگی و سرفه های متوالی ...خخخخخخخ (اون بخشه انیمیشن دریم دریمو دیدین؟ اگه ندیدین برین تو اپارات سرچ کنین دریم دریم کلی انیمیشن باحال داره) ایشالا که به این زودیا سرما نخوریم! وای دیدین نارنگی اومده بازار؟ من که نخریدم! بابا چه...
-
یادم رف فیلم بدانلودم!!
چهارشنبه 31 شهریور 1395 17:20
اه! دیدین چی شد؟ از صب لبتابم روشنه اونوخ فیلم ندانلودیدم!! بی حواسم بس که! الانم ک نشستم تو سالن و این دور و برها هم پریز نیس! الان با گوشیم دارم می آپم! . مقدمه مقالمو ایشالا فردا میبندم به امید خدا. جمعه و شمبه هم بتونم متدشو ببندم عالیه. خدا بخاد تا همون شمبه هم به تحلیلای لاجیتم ی سرانجامی میدم که یه شمبه بزنگم...
-
اخرین روز تابستانه 95
چهارشنبه 31 شهریور 1395 09:16
سلام. اخرین روز تابستونیتون نکو . ساعتو گذاشته بودم رو پنج که پاشم برا نماز و متاسفانه تمبلی کردم و تا 6:50 خوابیدم! بد شدش! از خواب بیداریدم و یه سبنک ظرف نشسته داشتم که شستم و کتری رو گذاشتم رو اجاق و یه دونه تخم نیز هم، که آبپز شه. ارایش و پیرایش کرده و چتری هامم اتو کشیده اومدم چاییمو دم کردم و صبونمو خوردم. طرفای...
-
ملی چتری!
سهشنبه 30 شهریور 1395 17:42
سلامن علیکم بر همگی...عیدتون مجددن مبارک . از امروز بگم که صب ساعت هشت بود فک کنم که بیدار شدم و صبونه خوردم! وای ! باورتون میشه یادم نیس دقیقن چی خوردم؟! فک کنم گوجه و فلفل دلمه زرد تیکه شده و پنیر و دو کف دست نون بربری با یه دونه تخم ابپز! عاره خودشه همینا رو خوردم! بعد از طرفای نه تا 11 توی نت تاب خوردم و یه ساعتی...
-
شب غدیر 95
دوشنبه 29 شهریور 1395 21:05
سلام خواننده ها ...بر وزنه سلام ملت! خخخخخ ( اون برنامه هه بود مجریش میگف سلام ملت...توی خنده بازار مسخرش میکردن!) . امروز یه روز معمولی بود برا ملی. صب راس ساعت هشت انگشتمو زدم و رفتم سایت و تا خوده یه ربع به یازده از جام تکون نخوردم! دارم یه فصل از یه کتابو میخونم که برا نرم افزاره استتا هست. قراره از روش تحلیلامو...
-
زبان گربه ها را بشناسیم یا اندر احوالات ملی و پیشی ها!
یکشنبه 28 شهریور 1395 23:22
شادی جون انگیزه گذاشتنه این پست شد! تصویر زیر می تونه در تشخیص رفتار گربه ها کمک کننده باشه. البته این رو بگم که برا تشخیص بهتره زبان گربه ها باید تجربه داشته باشید. یعنی در گام اول بایس باهاشون دوست بشین و حین غذا داده بهشون انقدر رفتاراشونو زیر نظر بگیرین تا نوع رفتارها و ری اکشن هاشون دستتون بیاد! بیکار هم خودتی!...
-
دعوت ناهاره احتمالی که از کف رفت... :d
یکشنبه 28 شهریور 1395 18:53
سلام و صد سلام به رو ماهه همتون...برم سراغه روزانه امروز ... اغا من رااااس ساعته شش و چل صب پاشیدم و نمازمو خوندم(طلوع اومده 6:49) بعد تا موهای ویزویزمو اتو کنم و صبونه شامل پنیر و شیره انگور و تخم ابپز و نصف نون لواش الکیمو بخورم و یه ارایش پیرایش دو دقه ای انجام بدم و لباس بپوشم و بزنم بیرون شد هشت و نیم. داخل محوطه...
-
آرایشگره بی ترررربیت!
شنبه 27 شهریور 1395 18:24
سلام. عصر اخر شهریوریتون بخیر. ملی صب ساعت هشت و نیم پاشید و صبونشو خورد و تو نت چرخید و فایلای لازم رو هم ریخت تو فلش که به خیال خودش از یک بره دان و کارای علمیشو اونجا انجام بده. اغا ساعت ده من به دلم افتاد که اول بزنگم و بعد برم ارایشگاه. و خوب شد که زنگیدم . راست یا دروغ بهم گف لولمون ترکیده و اینجا کارگر هس و...
-
حالا که فصلشه برا شام ذرت کبابی بخورین :))
جمعه 26 شهریور 1395 23:12
عاخیش! یه ملی تر و تمیز و حموم رفته و ذرت کبابی خورده و یه پیاله ماست سرکشیده خدمت شماس . تا چهار و نیم اینا با امور علمیم مشغول بودم و بعدش گرفتم خابیدم تا شیش و پاشدم و یهو جن گرفتم! اول دو تا طبقه از کمدمو مرتب کردمو و کفشونو که نایلون پهن کرده بودم برداشتم و بجاش مقوا بریدم گذاشتم. این مقوا رنگی ها رو چند ماه پیش...
-
زندگی چیست؟! خونه دل خوردن!!! :d
جمعه 26 شهریور 1395 09:55
سامولی علیکم!! . ملی صبونشو که شامل یه تخم مرغ ابپز و یه قوطی کبریت پنیر و یه گردو و سه تا کف دست نون لواش( ازین الکی ها که خیلی نازکن و فک کنم لواش ماشینی بهش میگن ) خورده و یه ماگ چاییشم نوش کرده - چای تازه دم!- اومده نشسده اینجا! . صبح هفت و نیم پا شدم و تا هشت در رختخواب خیالبافی کردم و بعد با اهنگ داداشامون تهی و...
-
آخرین جمعه شهریور 95
جمعه 26 شهریور 1395 00:45
نگاه به وایتبردم که میکنم از برنامم ده روز عقبم! در واقع الان نصف مقاله دوم رو باید نوشته میبودم! که هنوز سراغش نرفتم. چون تحلیلام سرانجام نگرفته و بدجوری هم گیر کرده.... و این خیلی بده. طبق معمول خوردم به بدشانسی. . استاد راهنمام جوابمو نمیده که بخایم مقاله اولی رو به سرانجام برسونیم و سابمیتش کنیم و اینم خیلی بده ....
-
پنجشمبه روشن!
پنجشنبه 25 شهریور 1395 09:36
امروز روز روشنیه چون دل ملی روشنه. قراره مشکل مدل حل شه به امید خدا ...(آیکونه ملی در حال جذب انرژی از کاینات!! ) . از دیروز عصر بگم که طرفای هشت رفتم دان و انگشت زدم و بالا پله ها هم کلاسیمو دیدم که خیلی حرف میزنه!! واه واه واه! البته منم بدم نمی اومد وایسم به صحبت حوصلم سر رفته بود. خلاصه که نیم ساعتی سر پا حرفیدیم...
-
گرد و خاک و شستشوی رییس مرکز تلفن!
چهارشنبه 24 شهریور 1395 11:42
سلام. روزتون بخیر و خوشی. صبح هشت پاشیدم و اولش دو دل بودم که برم دان یا نرم و بشینم پا درسم ولی یهو یه تصمیم ضربتی گرفتم مبنی بر اینکه اول برم دان و بعد برم مرکز تلفن. عاخه دیروز مدیر ساختمون شیرم کرد که بزنگ به حراسته مخابرات منطقه و شکایت کن که نمیان تیلیفتو اوکی کنن( شیش ماهه قطعه! حالا میگم داستانشو) القصه صبونمو...
-
ملی خستس!
سهشنبه 23 شهریور 1395 22:40
وااااای نمیدونم چرا اینهمه خستمه...انگار کتکم زده باشن ....کوفتمه! . ساعت شیش امتحانه اورالمو هم دادم. اه اه اه ...چه تیچری هم افتاده بود بهمون....عاخه تو امتحانه اورال گرامر میپرسن؟؟؟؟ بی شعووووور گرامر ها رو که همه رو غلط جواب دادم ولی سوالاته بعدی رو دیدم که تیک درست می زد. اخرشم گفتم میخام پاسخ یکی از سوالای...
-
یه ملیه ناامید!
سهشنبه 23 شهریور 1395 13:12
یه ملیه ناامید خدمت شماست الان... سلام! صب هشت دان بودم و تا نه و نیم یکم مطالعه کردم و امضاهای وام دوستمو زدم و بعد راه افتادم . بنویسم ک یادم بمونه: با تاکسی های تجریش رفتم! بعد پای پل پیاده شدم و رفدم اون وره خیابون! و ازونجام باز رفدم اون ورتره خیابون!! و با تاکسی رفتم تا رسیدم ب درب مربوطه! ( خو ملی ادرس یابیش...
-
ذرت های تهرون!
سهشنبه 23 شهریور 1395 00:26
خب ملی امروز تا ساعت یک ، یکی تو سره خودش زد و دو تا تو سر تحلیلاش و بعدم پاشد نهار پخت. یه نصف رونه مرغ و یه دونه گوجه و یه هویچ که پوست کنده و از وسط طولی برشش داده بود و یه نصف پیاز رو گذاشت آبپز شه با ادویه جات. و بعد چهل و پنج دقه یه نصف دونه ذرت رو هم گذاشت کنار همونا و یه ربع بعد نهارش اماده بود. . اغا ذرت ابپز...
-
قربان 95
دوشنبه 22 شهریور 1395 09:20
سلام و عیدتون مجددن مبارک. . عنوانه پست رو که نوشتم یاده کل قوربانه بزی اینا افتادم که یه کلاه اندازه هیکله نحیفم سرم گذاشتن و قزل الای ته یخچالشونو قالبم کردن!! . اگه مث من بدبخ نیسین و درس و مشق ندارین و صرفا شاغلین، امروز حتما یه سر برین ی وری دو قدم راه برین مختون باد بخوره. اینجا که هوا خوبه یحتمل اونجام خوبه ....
-
الف جونی کیه؟
یکشنبه 21 شهریور 1395 23:25
خب در این پست قراره شما رو با یکی از وقایع زندگیم آشه نا ! کنم. البته واقعه نه به اون معنا ولی خب اشنایی با اقای الف قطعا به معنی اشنایی با یه دوسته فک کنم خوبه ! و همه شما هم دوستای خیلی خوبی (که مطمئنن انگشت شمار هستن) دارین و داستانه اشنایی با هر کدوم از این دوستای انگشت شمار در نوعه خودش وقایع مهمی تو زندگیمون...
-
مفتضح ترین امتحانه زبانه طوله تاریخه ملی!
یکشنبه 21 شهریور 1395 20:39
سلام. اول بگم که خوبم بد نیسم! با خوندنه عنوانه پست نگران نشید (صدای پیش زمینه این پست صدای گربه یه چش غرغروئه هس که باز اومد غر بزنه !!) . خب! امروز نه تا دو زبان خوندم البته بدونه تمرکز( ینی وسطش شیطنت هم میکردم) بعدش نهار هم قیمه پلو فریزریمو خوردم که بسی خوشمزه تر شده بود در فریزر! و بعدن ترش باز شیطنت کردم تو این...
-
عرفه ٩٥ !
یکشنبه 21 شهریور 1395 13:49
اومدم یه پسته زود زودکی بزارم و برم. . زبانمو هنو تمام نکردم و در حال خوندنم، امیدوارم نتیجه زیاد ضایع نشه! . هر کی دعا عرفه میخونه منو هم یاد کنه تو دعاهاش... بگه خدایا ملی رو دریاب ... میتونین دانلود کنین دعاشو و گوش بدین، اگه حوصلتون نمیشه از رو متن بخونین . . من برم دیگه فقط اومدم بگم التماس دعا ... . فعلن خدافظ
-
چقدر خوابم میاد!
یکشنبه 21 شهریور 1395 01:24
واااای اگه تو پست قبل نگفته بودم که شب برمیگردم بر نمیگشتم! حالا نه که خیلی اینجا منتظرمن پس خلاصه بگم و برم . پنج شروع کردم به تزم و بدون تمرکز پیش رفتم. یکمم سرم درد میکرد. کاره خاص نکردم فقط داده هامو برا تحلیله نوعه دوم اماده کردم. . مشاور دومم برا سه شنبه بهم وقت داد. باز دمش گرم. سه شمبه باس طرفای ظهر برم ولنجک...
-
پست نیمروزی
شنبه 20 شهریور 1395 12:41
نیمروز شنبتون به خیر و خوشی . طرفای اذان صبح یهو از خواب بیدار شدم و دیدم بعله!!! ملحفمو گل گلیش کردم...با کلی استرس پریدم دسشویی! و بعدش اومدم نیمساعت فقط پتومو معاینه فنی کردم که ببینم کثیف نشده باشه که خدا رو شکر نشده بود. یعنی هاااا خیلی من بدشانسم. پتومو به ماه پیش بردم تو ولایت و با خواهر بزرگه کلی شستیمو تمیسش...
-
زخم بستر گرفتم دیگه!
جمعه 19 شهریور 1395 23:48
واااای باس ی فکری به حاله خودم بکنم! دارم زخم بستر میگیرم جدی جدی! نشستنی زیرم بالشتک میزارماا ولی بازم افاقه نمیکنه! . از عصر بگم که بعد ناهار تا سه و نیم تحلیل زدم و بعدش خابیدم تا 5- خیر سرم نمیخاسم بخابم! بعدم پاشدم زبان خوندم تا 9 و نیم اینا و بعدشم چرخیدم تا الان باس خودم! ساختمون امروز شده بود عینهو قبرسون! نه...