ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

لباسه نشسته یک کوه!

طبخ معمول لباسام جم شدن رو هم و شدن یه کوه 

عوا یادم رف! سلام! خوبین؟ من؟ خوبم مرسی! اگه از گریه های سر نماز ظهر فاکتور بگیریم خوبم!

.

امروز صب پاشدم و صبونه شامل دو قاشق دوشاب مخلوط با ارده و یکم پنیر و یه تخم ابپز خوردمو زدم بیرون بسمت دان. دیر رفتم دان یکم! عاااره صب یه ربع به هشت پاشدم در واقع . نزدیک نه و نیم بود که انگشت زدم. داشتم از پله های دان میرفتم بالا که دیدم از پشت شیشه اغای متاهل هم از اون یکی در اومده تو و میخاد انگشت بزنه! تا برسم اون بالا هی با خودم گفتم"meli be calm" پیچیدم که سمت دسگاهه انگشت زنی دیدم داره با یکی دیه از اساتید صوبت میکنه و گردنشم کاملن کج کرده سمته اون اغاهه و منم دقیقن از کنارش رد شدم و سلوم هم ندادم! خب اصن نگام نمیکرد! برگشتم که برم سمت اسانسور دیدم وایساده وسط سالن با اون همکارش میحرفه و دیه یه نگاه بهم کرد و منم سلام دادم و رد شدم. خوب از اونجایی که ملی به قول الف چشاشم کوره لذا از بالای عینک درست ندیدم ولی احساس کردم خیلی الکی جواب سلاممو داد! خلاصه بسم الله الرحمن الرحیم هفتمون شروع شد این طوری!!!

.

رفدم بالا و ی چایی ریختم و یه سر به مشاورم زدم که مطمئن شم عقد قرارداد کرده تزمو و بعدش رفتم سایت. یادتونه که هفته پیش نشست بودم؟منشی بودم؟ خو دست نوشته هامو از جلسه مربوطه تایپ کردم و چقدم طول کشید و چقدم جفنگ و پراکنده حرفیدن! البته به نظرم مشکل از دبیر جلسه بود که نمیتونست بحث کارگروه رو در جهت مناسبی هدایت کنه و همش حرفه مفت میزد! لذا حرفه مفت هم تحویل میگرفت از اعضای شرکت کننده! خلاصه که پیشنهاد وزین خودم رو هم در مورد موضوع مربوطه در طی دو صفحه اخره کار نوشتم و خداییش به نظرم پیشنهاده خودم خیلی باحال تر و اینده دار تر از چرت و پرتایی بود که اونا گفتن! واللا! دیه میلش کردم به استاده مربوطه و یه مقاله هم خوندم و طرفای یک و نیم بود که داشتم میمردم از گشنگی! این هفته غذا رزرو نکردم ینی یادم رفته و مجبورم روز فروش بگیرم به این معنا که یه ربع به دو باس بریم اگه غذا اضاف داشتن بهمون بفروشن! دیه دوستمم از شهرسان اومد و یه ربعی باهاش حرفیدم و ولش کردم و رفتم نهار. ماکارونی بود و خوشبختانه داشتن و دیه نشسم نصفشو خوردم و نصفشم بردم برا پیشی ها و به دو تاشون دادم خوردن.

.

برگشتنی یه بربری و یه شیرمال خریدم و رسیدم خونه و دس و بالمو شستم و بساط نمازو برپا کردم و وسط دو تا نماز یکم عر زدم و تمام! تا شیش هم خابیدماااا! بعدشم شکم چرانی به معنای واقعی و بقیه کارای ورود داده. الانم میخام باز ادامه بدم ورود داده رو تا 11 و اینا و بعدم پاشم لباس بشورم . و حمام سریع السیر!

.

راسی فیلم خشم و هیاهو رو دیدم و بسیار عالی بود. یه جورایی روایت قضیه شهلا جاهد بود. و بسیار خوب بود هم قصه پردازیش و هم بازیه بازیگرانش. حتما ببینین.

.

یه طعمه جدید هیجان انگیز بهتون پیشنهاد بدم؟ فقط خوردین حالتون بد شد به من ربطی نداره! یه دونه پرتقال ابداری که طعمش به ترشی میره رو برداشته و به چهار قسمت تقسیم کنین با کارد! سوپس نصفه ماگ کافی میکس درست کرده و دو پر پرتاقال بکشین به دندون و یه قولوپ کافی! باز دو پر پرتاقال و یه قولوپ کافی میتونین پرتقاله رو به جا تقسیم کردن، پرپر کنین که نخاین بکشین به دندون. یا نه اگه بعد تخسیمش با کارد هم نخاستین بکشین به دندون همینجوری چارچنگولی پرپرش کنین بعدِ تخسیم و بقیه فرایند قولوپ قولوپ و اینا! موفخ باشید...یا گودلاک!

فردا اربعینه و اگر مراسمی چیزی رفتین برا منم دعا کنین دوس جونا... ممنونم ازتون  شبتون بخیر باشه

نظرات 8 + ارسال نظر
مرغ آمین یکشنبه 30 آبان 1395 ساعت 12:38

اصلا از این آقای متاهل خوشم نمیاد دوست دارم دهن مهنش سرویس بشه ایشالا.
وای ملی جون وقتی از نظافت کردن و حمومیدن و شستن دست و بالت می گی هم یاد خودم می افتم هم کلی کیف می کنم!

سرویس شه ایشالا قوبونت و خوشالم که کیف میکنی

شادی یکشنبه 30 آبان 1395 ساعت 02:25

یدی گفتم میمونم برا فردا

اره دیگه دیر رسیدی

شادی یکشنبه 30 آبان 1395 ساعت 01:58

سلام
ماشالله برو بچ همه بیدارن امشب. حالا همه رم تایید من میمونم برا فردا.
مننننن میدونسسسستمممم...
ناراحت شدم ولی اون مه عین خیالشم نیستت. بخدا یه درصدم نیست. بیخیااال بابا. به کسی که حالتو خوب نمیکنه ارزش نداره فک کنی.
جدی میکم ملی
کاش پیشت بودم از اون خوردنی های خوشمزه ت ولو صبحانه باحالت میخوردم.
میگما عاشق این تیکه هاتم:سوپس
یه بارم یه جایی نوشته بودی :گوشو(گوشی)

سلام
عاره منم دقیقن به همین فک کردم که چه همه بیدارن
خو دسته خوده عادم نیس که شادی جون
اوخی کااااش
اوهومممم تیکه در میکنیمممم

روشناا یکشنبه 30 آبان 1395 ساعت 01:32 http://roshanaa.blogsky.com

سلام و شب بخیر و خسته نباشید خدمت ملی خانوم کدبانووو :)))
-دوشاب چیه ک با ارده خوردی؟!
-پرتقال و کافی میکس؟! ای خواهر من ی چیزای عجیبیو باهم خوردم، مث چیپس سرکه ای و شیرکاکائو، سوسیس و چایی، بستنی و پفک .... خخخ هیچیمم نشد تا حالا :))) اینکه چیزی نیس!!! امتحان میکنم اینم حتما
-شما هم واسه ما دعا کن با قلب پاکِت مهربون

سلام و شب بخیر و زنده باشید خدمت روشنا بانوووی مهربان
- دوشاب همانا شیره انگور عسد فرزندم
-سوسیس و چای رو منم خوردم دو ترکیب چیپس و چای و پفک و چای رو هم اکیدا توصیه میکنم، امتحان کن مشتری میشیچیپس و شیر کاکایو و بستنی پفک هم لازم شد برم تو کارشون
- قوبونت برم محتاجم ب دعا ، چشمممم

زهرآ یکشنبه 30 آبان 1395 ساعت 00:00

خسته نباشی از لباس شوری و عافیت باشهههه

موچکککککرم و بووووس

بهار شنبه 29 آبان 1395 ساعت 23:29 http://likespring.blogsky.com

ای تو روح این مستر متاهل که حال ملی جونمون رو بد کرده
طعم جدیدت تو حلقممممم...

اوهوم تو روحش طعمش هییجان انگیزناکه خو ی بار امتحان کن

پیشی شنبه 29 آبان 1395 ساعت 23:24

وا ملی این دیگه چ طعمی میشه
انشاالله خدا به حق همه ی خوباش هوای هممون رو داشته باشه

جدیده خوووو آمممممین مرسی بابت دعات

شبدر شنبه 29 آبان 1395 ساعت 22:54

من بیدارم تا لباسات رو بشوری و از حموم بیرون بیای . ان شاالله که خوب استراحت کنی و فردا به امید خدا روز پر برکتی برات باشه
نمیگم گریه نکن چون مسلمن اگر می تونستی گریه نمی کردی . ای کاش یکجوری میشد که با اقای متاهل برخورد نکنی . زمان می بره تا احساسی که بهش پیدا کرده بودی فراموش بشه .
برات ارزوهای خوب می کنم ملی بانو !

وای شبدره مهربونم من همی الان ینی ده دقه پیش تمومیدم و موهامو سرم مالی کردم نشستم جلو بخاری ایشالا فردا برا شمام روز خوبی باشه
خب نمیشه برخورد نکرد من که مجبورم برم انگشت بزنم و اونم محل کارش اونجاس خو عاره مخصوصن من ک جمبه ندارم بیشتر زمان میبره برامممنونم برا مهربونیات شبدر جون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد