ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

مبل توی هال :)

سلام

گفتم یه مبلی تو هال هست که من عصرا روش میخابم؟ قبل دوش گرفتن! و بعد خوردنه نهار!

لذتشو ماه رمضون کشف کردم. اینجوری که دراز می کشم روش صورتم رو به پنجرس . رو به نوره. میخابم تخت تا  دو ساعت اینا.

خیلی خوبه ... با خودم فک میکردم چه خوبه اگه یه روزی خواستم بمیرم تو یه همچین وضعیتی باشه! راحت و اروم رو یه مبل رو به نور :) چشامو ببندم برم برا همیشه.

.

اون روزی یه فکر هیجان انگیزه دیگه هم به سرم زده بود و اونم این بود که فرض کن بگن نیمساعت برا خوده خودته! تو اون نیمساعت همه کار می تونی بکنی ...هررررر کاری ... و هیچ کس هم قرار نیس یادش بمونه یا به یادش بیاد که تو چیکار کردی! ...بی هیچ ترسی و هیچی و هیچی و هر کاری هم که کردی قرار نیست هیچ تبعاتی برات داشته باشه...نه مثبت نه منفی! اون وخت شما تو اون نیمساعت چکار میکنی؟ :)

.

نهار دلمه برگ مو داشتیم منتها مجبور شدم یهوویی تا 5 عصر بمونم . به دکتر میم زنگیدم و گف 5 صوبت کنیم. دیه مجبورم بمونم...غذای گربه ها هم ته کشیده باید براشون برم خرید. تا 5 و نیم کار می کنم (شامل کار روی مقاله و مطالعه یه شیوه نامه و ارسال یه نامه اداری) بعد که زنگیدم به میم بعدش ماشین میگیرم و میرم خرید آذوقه برا پیشیا و بعدم میرم خونه دلمو خورون....یکم استراحت رو مبل و بعدم حمام!

.

ابروهام غشنگ شده! ینی غشنگش کردم! از کرونا نرفم ارایشگاه و گذاشتم یکم پر شد. ریز پیزاشو خودم برمیداشتم.

...............................................................................

تا اینجا رو فک کنم شمبه یا یه شمبه نوشتم

امروزم شکر حالم خوبه. رییس دانشکده بشدت روم حساس شده و از جانب من احساس خطر می کنه! هیچ وقت فکرشو نمیکردم در سومین سال از خدمتم رییسه یه دانشکده از این بترسه که نکنه من جاشو بگیرم!!! :)

.

برام دعا کنید....فعلا برم ب کارام برسم