ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

طاعاتتون قبول

سلام

واااای که دیگه کم عاوردم

کلییی کار دارم و هیچی انرژی ندارم. همین الان انگار سنگ قورت دادم نشستم پشت میز...گلاب به روتون نفخ هم دارم(از بس که رو هم رو هم میخورم همه چیو) ، کم خوابی هم دارم و همزمان استرس کارای روی هم تلنبار شده داره منو میکشه!

تنها وقتی که از دنیا جدا میشم و فک کنم یه جورایی میمیرم وقتایی هس که رو مبل بزرگه توی هال دراز کشیدم . خب یه طرف هال کلا پنجرس و البته که پرده هاشو کشیدیم منتها چون اتاق خابمون خیلی کم نوره برا همین خوابه بعد از ظهر تو اون نور خیلی حال میده. سرمو میزارم رو بالش و بی هوش میشم تا دو سه ساعت. واقعن بیهوش میشم و فک کنم ناشی از ضعف روزه داریه.

.

نماز روزه های شمام قبول راستی! :)

.

یه چی مهم بگم و برم. سر نمازام همیشه دعا میکنم...بصورت کلی میگم دوستای خوب مجازیم :) نگین که به دعای گربه سیاهه بارون نمیگیره که خودم میدونم! نزنین تو ذوقم!  لطفا شمام برا من دعا کنین...دعاهای خوب خوب  :) مِلسی پیشی سفیدااا! :)

رمضان نود و نه

سلام بچه ها

امیدوارم همتون سالم و سلامت باشین

منم خدا رو شکر خوبم . مریضی نگرفتم. اون هفته سر اعصاب خوردی که داشتم فک بالام تیر می کشید و یکمم سینوزام پر شده بود که خوشبختانه با دوپینگ در عرض دو روز برگشتم به حالت عادی. اگه بینیتون کیپ شد در حالیکه هیچی توش نیس و فقط احساس کیپی در بینی داشتین این یعنی که سینوزاتون پر شده. من علایم دیگه ای نداشتم. هر چهار ساعت قرص اکالیپتوس خوردم. اب هویچ و سوپ سبزیجات و یه دونه آمپول نوروبیون و استراحت کامل. و اینکه سشوار گرفتم رو صورتم! که صورتمو گرم کنم.

فک کنم چون هر روز حمام میکنم مستعد سرماخوردگی شده بودم که خلاصه بخیر گذشت.

.

شما در چه حالین؟ خوبین؟  از خودتون بنویسین برام خو چی میشه مگه

.

حسابی سرم شلوغه و اساسی وقت کم میارم. خیلی هاااا...اصن یه وضعی....فک کن هنوز مقاله بزرگه رو تموم نکردم! قبل عید قرار بود تمومش کنم....ببینم زمان برا شماها هم داره میدوئه؟ یا فقط برا من اینطوریه؟ انگار دنیا می خواد به آخر برسه!

.

گشنمم هس...راسی نماز روزه هاتون قبول...برا منم دعا کنید باشه؟ من باور می کنید دو روز قبل رو برا شماها دعا کردم؟ کلی ها! گفدم دوستای وبلاگیم! دیگه خداجون خودش میفهمه!

.

فعلا تا همینجا که فمیدین زندم و نمردم بسه ! برم به کارام برسم که شیش باس بریم یه جا بازدید. موندم تو دانشکده و هیشکی نیس جز ماون توسعه... ببینم میتونم تا یه رب به شیش یکم کارامو پیش ببرم یا نه.

.

پی نوشت یک:

مهر فرماندارمون بدجور افتاده به دلم

پی نوشت دو:

به نظرتون چیکا کنم ؟


.

پی نوشت سه:

بای بای! و بدرود ...