ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
سلام
قبل هر چیز نوروز رو به همه تبریک می گم و امیدوارم امسال سال خوب و پربرکتی برا هممون باشه و از غم و بیماری و غصه و ناامیدی و بقیه چیزهای بد به دور باشیم. آآآآآمین
.
اسفند ماه برای من ماه بسیار سنگین و پرکاری بود. دو تا جلسه مجازی ارزیابی سنگین داشتم و یه جلسه بازدید میدانی که ارزیاب ها از تهران اومدن برا ارزیابی. در تمام طول ماه تا بیستم در حال دویدن و کار و استرس بودم و برا همین نهم اینا بود که فک کنم سرما خوردم و با حال سرماخوردگی کلی پیتیکو پیتیکو کردم. دلیل سرماخوردگیمم این بود که اولا چند شب پشت سر هم ساعت سه و چهار و اینا خوابیدم بخاطر کارام و سرمم گذاشتم سمت پنجره و همونجا باد خورد بهش و سرما رو خوردم. یادمه بشددددددت هم هوا یخبندان شده بود اون چند روز.
.
بیستم که رد شد و با موفقیت هم رد شد رسیدیم به 23 که تولدم بود. دیگه من از روز قبلش خریدامو کردم و برنامه ریختم که کیک تولدمو برا اولین بار خودم بپزم. قبلا چند باری برا بقیه پختم ولی برا خودمو دفعه اولم بود که می پختم.
چارشمبه سوری هم بود و روزه هم نبودم چون خاله پری مهمان بود. خلاصه که تا هشت شب طول کشید و فرمون هم خرابه و با اعمال شاقه یه کیک پختم و سه لایه ای کردمش و خامه و شکئفه و فلان و بسیار خوشگل و خوشمزه شد.
گذاشتمش تو پیجم و کلی هم تبریک تولد گرفتم و خوشال شدم.
.
از 24 به بعد هم افتادم رو خونه تکونی که البته سبک انجامش دادم و فقط در حد جاروی اساسی و منظم سازی خونه بود. دیگه اخرای اسفند با روزه همه کار می کردم که واقعا سخت بود .
.
روز اخر سال هم رفتم با وسطی در یکی از اماکن شهرمون و برا یه کلیپ سفره هفتسین برا پیجم فیلمبرداری کردم و بعدم رفتم خرید تاااااااااااا ساعت پنج اینا.
اومدم خونه و یه سری کار کردم و کلیپمو ساختم و تو پیج گذاشتم و دیه اخرین کارامم کردم و ساعت دو نصفه شب بود که دسشویی و حموم رو شسته بودم و حموم کرده بودم و پریدم تو تخت و خوابیدم تااااا ساعت 4.
دیگه 4 پاشیدم و سفره مو هم از شب قبل انداخته بودم و سحری خوردم و کمی نماز خوندم و نماز حاجت و اینام سر سفره خوندم که هیچ وقت قبلا این کارو نکرده بودم. تبریک و تبریک بازی و سال هم تحویل شد و تمام.
دیه هفت و نیم صبح اینا بود که رفتم گرفتم خوابیدم تا 12 و یک ظهر!
و این بود شرح حال من از اخرین روزها و ساعات سال.
.
الان یه جلسه مجازی دارم زودی برم که دیر نشه...
بوس به همه تون و دوباره سال نوتون مبارک و طاعاتتون قبول.
منو ازدعاهاتون فراموش نکنید
ب