-
نکنه....!
دوشنبه 3 آبان 1395 19:10
سلام بچه ها ژوووون. امیدوارم خوب باشین. . اول بگم که دیروز استاد ژووووون برا امروزم وخت داد بهم. هشت قراره بیاد....ووووی استرس دارم. قراره نتایج فاز دومم رو بهش پرزنت کنم و حالا نمیدونم اوکی بده نده خدا کنه موشکلی پیش نیاد. تازه مقاله اول رو هم تا سره نتایج دیروز درستش کرد. بقیش مونده. امروز میخام ازش خاهش کنم بازم...
-
چشم انتظار دل بیقرار!!!
یکشنبه 2 آبان 1395 20:18
سلام امروز ینی سه ساعت پیش تو اسکایپ استادم جوابمو داد و قراریدیم به هفت و نیم و الان من نیمساعته نشستم منتظر و خبری ازش نی :((((((( بزارین تا هسم امروزو بتعریفم و هر دقه ی بارم اسکایپو میچکم :( . صب شش و ده برا نماز پاشدم و بعدم دوباره خابیدم تا هفت و ده و صبونه خوریده و رفتم دان. سر راهم اخشالا رو گذاشتم تو سطل . یه...
-
مراقبت از پوست صورت :)
شنبه 1 آبان 1395 21:25
سلام علیکم جینگولا . خوبین خوشین سلامتین؟ من؟ خوبم! امروز صب نماز صبحمو خوندم و بعد خابیدم تا هف و بعدم پاشدم املتمو خوردمو و اراسته و پیراسته رفتم دان و راس هشت و نیم انگش زدم! وااای که طبق فرمت اماده کردنه فصلا چقدر ادا اطوار داره. صبح سه ساعتی روش کار کردم و فقط چارچوبه کل فصول و ضمایم و مستندات و خلاصه قررر و...
-
اووومددددممممم
جمعه 30 مهر 1395 21:39
سلاااام . ووووی چه مهر زود گذشتاااا انگار همین دیروز بود . بخاری مخاریاتونو راه انداختین؟! من امروزم روشنش کردم بعد خاب عصرگاهی. که خونه یکم گرم شه. دستام سرد بود خو! نمیخامم سرما بوخورم! تو این هیر و ویری . بزارین از اول بگم امروزو! یا نه بزارین از دیروز ظهر بگم! اولن که نهارم خوشمزه شده بود و خورشت به فاز داد! اسونو...
-
سلامتی یه نعمته بزرگه :)
پنجشنبه 29 مهر 1395 13:29
سلام. روزتون خوش. پنشمبتون برگ ریزونه ی زیبا! اخره هفتتون دارچینی . امروز صب روم سیاه برا نماز گوشیم الارم داد و خاموشش کردم نمیدونم ساعت چن بود که با صدای زر زر پنجره چشامو وازیدم!نمیدونم چرا پنجره میلرزید! یحتمل یه ماشینه سنگینه عجیب غریبی چیزی تو کوچه روشن بوده. بعدش دوباره چشامو بستم و دیگه هشت و نیم پاشیدم. از صب...
-
روز لومبانیدن!
چهارشنبه 28 مهر 1395 14:00
بدین وسیله اینجانب ملی دیروز را روزه صرفن لومبانیدن اعلام میفرمایم!! صبونه با یه عالمه نون ، نهار دو تا کتلت کامل(در حالی که باس یکیشو میخوردم) همراه با سس! کلی کشمش و پسته ...اینا تا عصر! عصر تا شب هم اون پایین میگم که چیا خوردم! . سلام دوس جونا...امیدوارم خوب باشید و ایامتون به کام باشه. . دیروز صب کتافه دوستمو...
-
وبلاگ تکانیه شبانه
سهشنبه 27 مهر 1395 23:00
سلامن علیکم امروزو از پست معذورم چون حسش نی ولی عوضش پوسته رو براتون عوض کردم! و یکم وبلاگ تکانی لازمه گاهی! خوکشله پوستش؟! دوس دارین عسیسام؟
-
ملیه لباسشویی!
دوشنبه 26 مهر 1395 22:52
پووووففففففففففففففف اوخییییییی کمرمممم! سلام شبتون بخیر و پرستاره . ساعت پنج از دان زدم بیرون و بقیه تن رو هم که گذاشته بودم یخچال قبلش ورداشتم و رفتم که برم خونه و قبل خروج از دانشگاه بین سه تا داداشا و دوس دخترشون تقسیم کردم و رفتم سمت انقلاب! سه تا کتابفروشی رفتم و همزمان با دوسمم تماسیدم تا بلخره یکی از کتابا...
-
مصاحبه حراستی!!
دوشنبه 26 مهر 1395 15:33
سلام ای وای ددم ... وای پاهام درد گرفته اغا من امروز صب نمازمو که یه ربع به شیش خوندم بعدش خابیدم تا یه رب به هش! در واقه خاب موندم و این یه دلیل بیشتر نداره و اونم اینه که دیشب تا 12 بیدار بودم و این اصن خوب نی. امشب زود میخابماااا گفته باشمااااا قبله 11 میرم تو پتو! دیه پاشدم و املت خوردم و تا یه ربع به نه خودمو...
-
اوخی! عاخرین هفده مهره!
یکشنبه 25 مهر 1395 18:58
سلامن علیکم جمیعن. امیدوارم حال مالتون خووووف باشه و خوشششاااال باشین همینجوری الکی پلکی اگه از حاله ملی میپرسین اوشونم خوبه و داره سیب میخوره و هلو و چایی . . امروز ملی نماز صبحشو خوند و دوباره خابید تا هفت و ده دقه و بعد پاشید و تا صبونشو که شامل نصف نون مغزدار( ما یه چی داریم به نام ایشلی کوکه!) و پنیر و یکم انگور...
-
ملی اومده!
شنبه 24 مهر 1395 20:19
سلامن علیکم و رحمه الله! ملی رو از تهران میشنوفین اغا من صبح زود رسیدم تهران و خب بار و بندیلم هم سنگین بود. پدر جان انگور خوشمزه و هولو برام گذاشته بود تو یه کارتن نسبتن کوچیک و یکم سیب و اجیلجات هم با لباسام که تو ساک ابیم بود و کیف لب تابم و یه نایلون که توش کره بود و چند بسته گوشت قرمز. خلاصه که درسته تک تک سنگین...
-
خانواده نوشته کوتاه!
جمعه 23 مهر 1395 11:40
امروز داشتم فک میکردم که خونواده چقدر چیزه خوبیه... یه مامن و یه پناهگاهه امن برا وختایی که از همه چی و همه جا بریدی... حتی اگر خونواده مبتلا به مشکلاته مزمن و حاد باشه بازم یه جای امن محسوب میشه...اینو از زبونه ملی ای میشنوین که نزدیک دوازده ساله که تقریبا از خونوادش دوره . اون اولا که برا کنکور میخوندم یکی از اهداف...
-
عاشورای 95
چهارشنبه 21 مهر 1395 19:24
سلام بروبچز اغا همین اولش عذر بخام که انقدر دیر و الکی الکی پست میزارم! شرمنده دیگه... (ایکونه بوس همراه با شرمندگی!!) بعدم عذاداریهاتون قبول درگاه حق باشه و ایشالا که منم از یاد نبردین در دعاهاتون . من که خداییش امروز به یادتون بودم و حتی چنتاتونم نام بردم! . دیروز صب پاشیدم و حمومیدم و بعدم سبد صبونه رو اماده کردم و...
-
پوووووف!
سهشنبه 20 مهر 1395 03:07
سلام بر دوستانه عزیزم ک وختی من نیسم میاین سر میزنین به این چاردیواری. انصافن خیلی خانومین!( حالا ممکنه بعضیام اغا باشن و هنو بروز ندادن خودشونو! . عرضم به حضور انورتون که عضو تحتانیه ملی از دیروز ظهر به اینور تازه الان اومده زمین! ( اگه خاب چن ساعته دیشبو فاکتور بگیریم!) نذری هام هم خوب شد خداروشکر حالا مفصلشو بعدن...
-
بودن یا نبودن ؟ مساله این است! :/
شنبه 17 مهر 1395 18:12
قبل از هر چیز این ایکون رو تصور بفرمویین! : یه گوسفنده لاغرمردنی که شیش روزه علف نخورده! . بعله! اون آیکون بالایی ملی با چتریاشه از منظره خواهر وسطی . سلام چطور مطورین عچقولا؟ منم خوبم. صب هفت و پنجاه از خواب پاشیدم و یکم تو تخته خاهری که دیگه رفته بود سر کار برا خودم جولان دادم و بعدم پاچیدم کامل! صبونه رو که شامل...
-
یه پست تلگرافی!
جمعه 16 مهر 1395 21:17
سلام و درود و دوصد بدرود :)))) . دیشب با خاهر بزرگه رو تختش خابیدم و ساعت شیشه صب یه بار پاشیدم از خاب در اثر تکانهای بی موقع خاهری و چنتا کامنتای خوشگلتونو تایید کردم. بعد خابیدم تا نه و نیم و پاشدم و صبونه خوردیم من و خاهر بزرگه! بقیه در دسرس نبودن! نهارم قراربود چکیده هفته ای ک گذشت رو قرار بود بخوریم! یکم موزیک...
-
اولین پست وبلاگی از منزل پدریه ملی! :)))
پنجشنبه 15 مهر 1395 15:19
سلامن علیکم . ملی رو از ترکستان میشنوفین من خوووفم سفر هم خووووف بود. حالا بزارین بتعریفم. اغا من ساعت هشت و ربع پاشیدم لباس پوشیدم( پاشیدم پوشیدم خخخخخخ!!!) و اول اخشالامو بردم سر کوچه و برگشتنی هم صابخونمو دیدم که کوله پشت بر پشت داش میومد که از انباریش یه چی ورداره ، ظاهرن یادش رفته بید یه چی رو دیروز ورداره! و...
-
یادداشت قبل از سفر پاییزی به ولایت
چهارشنبه 14 مهر 1395 19:34
سلامن علیکم بروی گل همتون ، با موبی می عاپم و لذا شکلک پکلک خبری نیس! . امروز صبح نه و نیم انگشت رو زدم و نشستم به تکمیل مقاله و دیگه تا ابتدای بحث تکمیله تکمیل شد. چکیدشم تکمیل شد و قرار شد هفته اینده بفرسم برا مشاورم ک بخونه و یه ایمیل بزنه ب استادم مبنی بر اینکه خونده و تایید کرده. بلکه شاید استاده به ایمیل اوشون...
-
حس های غمگنانه!
سهشنبه 13 مهر 1395 21:16
نزدیک سه ملاقه پر اش که از دیروز مونده رو گذاشتم تو ماهیتابه کوچیکه گرم شه و پیاله پیاله میکشم و میخورم...جاتون سبز . هنوز ساکمو نبستم و عجله ای هم نیست. چیز زیادی قرار نیست ببرم: - چن دست لباس زیر! - مانتو شلوار یخچالی رنگم که حسابی برام گشاد شده و میخام بدم خاهر وسطی برام اندازه کنه - مانتو مشکی و شلوار مشکی و روسری...
-
روز تمدید قرارداد
سهشنبه 13 مهر 1395 09:58
سلام. روزتون بخیر همین اولش عذر میخام که در دو سه تا از پستای اخیر فاز منفی فرسادم. خوب حالم بد بود....به بزرگیه خودتون ببخشین! . دیروز رفتم که نهار احساس کردم کفیث کاری شدم! اعصابم خرد شد و نهارمو خوردمو اژانس گرفتم و اومدم خونه. همه بند و بساطمم اوردم. دیگه لازم نیس لبتاب بیارم زین پس چون کار تحلیلم تمومیده و به نرم...
-
درباره الف و من!
دوشنبه 12 مهر 1395 10:17
خب یه کامنتی که یه دوستی برام گذاشتن محرک این پست شد. ایشون البته به من لطف دارن که برام کامنت گذاشتن و نیتشون خیر بوده . من لازم میدونم که یه توضیح مختصری اینجا در مورد ارتباطم با الف بدم. . ببینین من و الف حدودا 5 ساله که همو میشناسیم. دلیل اینکه من با الف ارتباطمو ادامه میدم این نیست که قراره باهاش ازدواج کنم....
-
شروع محرم 95 با شوری هر چه تمام!!!! :/
دوشنبه 12 مهر 1395 10:03
سلام . صبح راس ساعت هشت و ربع زنگیدم به مردکه و طبق معمول برنداشت بعد زنگیدم به زنکه همکارش! اونم باز دفه اول و دوم برنداشت و در نهایت برداشت. شماره نامه رو بهش دادم و نگا کرده و میگه نامه تازه اومده به کارتابل ما! گفتم خب حالا ادامه روند چیه ؟ میگه نمیدونم!! باید ببینم نامتونو و ببینم چره و اینا!!!! انگار دفه اولشه...
-
هوا دلگیر بود اینجا :/
یکشنبه 11 مهر 1395 20:21
سلام عزیزان. باز دارم با موبی عاپ میکنم و نیتونم شکلک بزارم :/ . از ویژگی های بارز امروز این بود که هوا دلگیر بود خیلی. ینی هر وقت از سایت به یه بهونه ای میومدم تو سالن و از پنجره بزرگ سالن چشمم میوفتاد به هوا دلم میگرفد! دیشبم واقعن تو خواب سردم بود!! فک کنم دیگه از ولایت ک برگردم باس بخاریمو روشن کنم! . تماسامو الان...
-
ملی با موهای رنگی پنگی:D + عسسسسسک!
شنبه 10 مهر 1395 21:38
سلام دوستانه جان مجددن! اومدم بگم رنگه عی بدک نشد ینی راضیم . بهتر از قبله بابااااا ، چی بود اون ! حالا اگه موبی جون همکاری کرد عسکشو میزارم! . امروز بیس مین ب پنج شوتم کردن بیرون از سایت! دیگه منم خریدامو برداشتم و پیش ب سوی نانه وایی!! یه بربری که اصنننن نمیشه خوردش!!!! خخخخخخ خریدم و اومدم منزل و یادم رف نایلون...
-
شمبه شروع هفتس ...وخته تلاش و کاره :))))
شنبه 10 مهر 1395 14:51
سلامن علیکم در اولین روز هفته... . امروز ملی صب برا نماز صب پاشید و بعدش دوباره تا هف خابید و بعدن ترش سریع اماده شد و صبونه نخورده جهید سمته دان تا انگشتشو بفشاره رو دسگاهه انگشت زن البته یک سوم نون باگت رو پنیر مالون کرده بود که بعنوانه صبونه در دان نوش کنه و اینکارم کرررددد! نشست تا 11 به سانه یک لاکپشته تن پرور رو...
-
خواب استاد راهنما!
جمعه 9 مهر 1395 18:51
سلام و شب ادینتون بخیر و خوشی دوسدانه جان . دیشب خواب استاد راهنمامو دیدم! دیدم اومده ایران و من بسی خوشال بودم! صبح که پاشدم تا خواب عصرگاهی بغضی بودم! هی در تصوراتم با استاد راهنمام بحث میکردم و ازش گله میکردم که چرا اینقدر عذابم میده خداییش داره عذابم میده. با جواب ندادناش و اهمیت ندادناش... هیچیم نمیتونم بهش بگم...
-
تمیسی = راحتی اعصاب
پنجشنبه 8 مهر 1395 22:28
سلامن علیکم و شبتون بخیر... . بعد گذاشتن پست اوله امروز یه حساب کتابایی بود که بایس انجام میدادم که انجامیدم . برا نتایج مقالم لازمشون داشتم. ولی رو مقاله اصن کار نکردم امروز. و این خیلی بده. با خودم قرار گذاشته بودم که بگم نهار از بیرون بیاد. زرشک پلو با مرق که نصفشو امروز بخورم و نصفشو فردا. ولی هر چی زنگیدم به...
-
یه پست کوتاه در مزمت ملی ://///
پنجشنبه 8 مهر 1395 12:35
سلام! . واقعن قباحت داره...ادمی که انقدرررر هی یا خودش اصرار داره که تا عید دفاع کنه و از دو تا مقالش هنو هیچکدومو سابمیت نکرده و اکسپت گرفتنه مقاله دسته کم 5 ماه طول میکشه روزه پنشمبشو با این طرز فجیع هدر بده....بله ...اینی که اینجا کفه این وبلاگ نشسته ملیه که تا این لحظه هییییچ غلطی نکرده. نه صب پاشده و تا نه و نیم...
-
اندر احوالات زندگی مجردی! باب اول : زندگی خابگاهی!!
چهارشنبه 7 مهر 1395 23:44
خب عرضم به حضور انورتون که زندگی مجردی انواع مختلف داره که یکی از اونها زندگیه خوابگاهیه... بنده هم سابقه زندگی در خوابگاه های دانشگاه های دولتی رو داشتم و هم دو سالی در خوابگاه خودگردان زندگی کردم. خوابگاه خودگردانی که من توش بودم همه رقم دختر توش بود! دانشجو، شاغل ، پشت کنکوری و ... اما خوابگاه های دولتی که من درشون...
-
امروز هفته هفته! :)))
چهارشنبه 7 مهر 1395 14:24
سلام و دو صد سلام خذذذذمته همه سرورای خودم . خب بزارین از دیروز عصر شرو کنم! پنج لوپ لوپمو خاموشیدمو و یهو دیدم همکاره قدیمیم تو محل کاره قبلیم (من یه محل کار نداشتم الانم که بیکارم !) بهم داره میزنگه. گوشی رو برنداشتم! و پنج مین بعد خودم بش زنگیدم چون دستم بند بود! دیگه حرفیدیم تا پنج و بیست و رفتم پایین انگشتو زدمو...