ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

شروع محرم 95 با شوری هر چه تمام!!!! :/

سلام

.

صبح راس ساعت هشت و ربع زنگیدم به مردکه و طبق معمول برنداشت بعد زنگیدم به زنکه همکارش! اونم باز دفه اول و دوم برنداشت و در نهایت برداشت. شماره نامه رو بهش دادم و نگا کرده و میگه نامه تازه اومده به کارتابل ما! گفتم خب حالا ادامه روند چیه ؟ میگه نمیدونم!! باید ببینم نامتونو و ببینم چره و اینا!!!! انگار دفه اولشه میخاد از این کارا بکنه! زنک اندازه ننه بزرگه من سنشه ولی هنوز نمیدونه کارشو چطور باید انجام بده ...اونم یه کاره ساده اب خوردنو! خیلی محترمانه داشتم ازش میپرسیدم که خب من دوباره کی تماس بگیرم باهاتون( دستم زیر سنگشونه وگرنه که به خودم بود با فحشایی که لیاقتشو داره باهاش میصحبتیدم!) یهو وحشی شد ینی باورتون نمیشه نفهمیدم چی شد یهو توپید بهم که خااااانم شما من و همکارمو تحت فشششار گذاشتین!!!!منظورش از همکارش همون مردکه دیروزی بود!!جل الخالق!!!! ینی امپرم زد بالا ولی بازم خودمو کنترل کردم! دیگه هر کی ندونه شماها میدونین که من در طی یک ماه گذشته دفه اولی بود که با اون مردک دیروز صوبت کردم! این فشاره اونوخ؟

برگشتم بهش گفتم خانم من کجا همکاره شما رو تحت فشار گذاشتم؟ میگه همین که پیگیری میکنی و زنگ میزنی ما رو تحت فشار میزاری! میگم خانم من تو این مدت یک ماه فقط دوباره به همکاره شما زنگیدم هر دوبارشم دیروز بود!! پریده وسط حرفم که نههههه کاره اداری طول میکشه و نامه شما تازه پریرزو اومده تو کارتابل من ( ای تو روحههههه کصیفت زننننن!!) ینی بچه ها فقط یه ارجاع میخاد بده هاااا! خودشم تو این یک ماه  من با این زنک سرجمع سه بار حرف زدم، یه بار حضوری همون دفه اول، یه بار تلفنی یه هفته پیش و یه بارم همی امروز و هر سه بار با یه حالت عجز و خواهش ازش خاستم که کارمو زودتر راهه بندازه و اونوقت فقط برا یه ارجاع از پریروز صبح نامه من تو کارتابله این عفریتس!! گفتم خب حالا من کی مجدد پیگیره کارم باشم. ( باید بلخره شماره اون مجوز رو بگیرم و با شماره برم سازمانی که ازشون داده میخام دیگه) اول یکم مکث کرد که مثلا خیلی دیگه عصبانیه! بعد برگشته میگه یه هفته دیکه( ینی شب تاسوعا!!!) باز با احترام و خاهش بش میگم نمیشه یکم زودتر کارمو راه بندازین ....برگشته با لحن تند میگه خانم شنبه با این شماره تماس بگیر و یه شماره ای بهم داده منم با لحنه غصه مند گفتم باشه و خدافظ و قط کردم!

.

اتیش گرفتم اولش گفتم برم حضوری پیشه سرپرستشون بعدش دیدم بهتره شلوغش نکنم و اگه یه وخت مجوزو بهم ندن این منم که بربخ میشم و این زنکه عقده ای از خداشه که کاره من گیر بیوفته. بچه ها نمیدونم ولی بعضیا وختی میبینن یکی قراره ازشون از نظر اجتماعی لول بالاتری داشته باشه خیلی کینشو بدل میگیرن! واللا من نه بابام مایه دار بوده نه پارتی داشتم هیچ وخت و نه هیچی ...اگه الان به جایی رسیدم که در اینده قراره یه شغل درست و درمون داشته باشم همش رو مدیونه اول نظر خدا و بعدم سگ دو زدنای خودمم. از سن 20 سالگی تا الان که 34 سالمه پدره خودمو دراوردم و هنوزم جایگاهم استیبل نشده ....بعد نمیدونم واقعا امثاله این خانوم چرا فک میکنن امثال من حقشونو خوردیم! خب همون زمینه پر از مانع و مشکلاتی که برا من بوده برا تو هم بوده میخاستی زحمته بیشتر بکشی و مث من عینه اسب بدویی تا الان نخای یه کارمنده معمولی باشی و بعدم عقدتو سر امثال من خالی کنی. با نهایت احترام به همه کسایی که تو سیستم های دولتی به عنوان کارمند زحمت میکشن این جرفو میزنم. مخاطبم معدود ادمایی هستن مث این خانوم که انگار مادرزادی عقده ای بدنیا اومدن!

.

با بغض راه افتادم سمت دان-شبم خاله پری اومده بود سراغم و دلمم یکم درد میکرد! - نفهمیدم چطور رسیدم دان و تو راه دیدم یه ناشناس داره میزنگه. برداشتم دیدم مردک دیروزیس. فک کنم الکی زنگیده بود سروگوش عاب بده ! خب حق با من بود و زنک حق نداشت اون مدلی با من حف بزنه. یکی دو تا سوال ازم پرسید و بعد من بهش گفتم اقای فلانی همکارت صبح به من میگه من شما رو تحت فشار گذاشتم! ایا واقعن من تو رو تحت فشار گذاشتم؟! اونم گف سر ما شلوغه و فلانه و ... بش گفتم همکارت خیلی با لحن بدی با من حرف زد...بله ایشون راست میگن من بیش از دویست بار به شماها زنگیدم ولی فقط دو بار موفق شدم با ایشون حرف بزنم و یک بار هم با شما! ایا این فشار اورده به شما! اونم گف سوئ تفاهم شده و فلان و ما در خدمتیم!! فک کنم به مردک گفته بود بزنگه که من نخام برم پیگیری رییسشون. اخرشم مردک باز ی جوابه درست بهم نداد و قرار شد وختی ناممو زد بهم بزنگه شمارشو بده. که مطمئنم نمیزنگه! اینم از این

.

ساعت نه انگشتو زدم و تا رسیدم به گروه بغضم ترکید. خوب شد تو سالن کسی نبود ...خودمو انداختم تو دسشویی و تا درو وا کردم دیدم یکی از سال پایینی ها کنار روشوییه. چشام پر اشک بود و دید دارم گریه میکنم ولی سریع رفتم تو دسشویی و حالا گریه بیصدا نکن کی گریه کن! روز اول محرمو فک کنم خوب شروع کردم!!! از ته دلمم زنه رو نفرین کردم گفتم الاهی به حق امروز خیر نبینی! البته مثلا یواش گریه میکردم ولی مطمئنم دختره فمید دارم میگریم اون تو. دیگه دختره که رفت پریدم بیرون و یکم با دسم به صورتم اب مالیدم و چشامو اب زدم و دسمال کاغذیم نداشتم اومدم بیرون و یه چن نفری هم با چشای قرمز دیدنم تا رفتم دوباره بوفه که دسمال بگیرم و خلاصه امروزمون اینطور شرو شد!

.

الانم باز اشکی شدم!! میخاستم پیرو یه کامنت اینجا از الف بگم ولی حال و هواش نمیطلبه ! برم یه پست دیگه! شمام بیاین!

نظرات 4 + ارسال نظر
بهار دوشنبه 12 مهر 1395 ساعت 23:29 http://likespring.blogsky.com

الهی بمیرم عزیزمممم
نبینم غمتوو...اکثر این اداراتی ها خیلی عقده ای هستن خوبه خودشونم پول مفت میگیرن...والاااا...البته ادارات دولتی...
خودتو ناراحت نکن...کار از طرف خدا باید راست و ریس شه ...مطمئن باش خدا خودش هواتو دارهههههه عزیزکمممم

خدا نکنه بهار جونی.. متاسفانه بینشون ادم نافرم هست دیگه... دقیقن همینه که میگی....در سیستم دولتی نخ نمای ما کارمندان به دو دسته تقسیم میشن یک عده که کاره بیست نفرو ازشون میکشن و حقوقه یه نفرو بهشون میدن ( که این تعداد البته کم هستن) و دسته دوم کسایی که ب قول شما پول مفت میگیرن!
عاره راس میگی سپردم به خدا منم ...ممنونم از کامنتت

شبدر دوشنبه 12 مهر 1395 ساعت 20:06 http://fourleafclover.blogfa.com/

ملی خانمی جان نبینم ناراحت باشی و گریه کنی . منم گریه م میگیره

عووووخی ببخشید ولی خب امروز حالم خیلی بد بود و همشم زیر سر اون زنه بود. مرسی از کامنتت

ندا دوشنبه 12 مهر 1395 ساعت 14:55

چقدر دل شکستن بده مخصوصا اگه از رفتارظابمانه باشه قطعا خدا خیلی اینجا عدالتش زودتر گل میکنه
امیدوارم زودتر همه کارهات سرو سامون بگیره
التماس دعا ملی جان

دقیقن، امیدوارم جواب رفتار بدی که امروز با من داشت رو بده این زن. کل روزمو بهم ریخت محتاجم ب دعا ندا جون

شادی دوشنبه 12 مهر 1395 ساعت 12:09

الهی قربونت برم عزیز دلم. خدا نکنه دلت تنگ بشه و اشکت در بیاد ملی عزیزم.
بیا بغلم خوشکلم
ناراحت شدم از اینکه ناراحتت کردن. درست میشه ان شالله
بهتری الان؟

ممنونم فدات شم، عوخی بقللل ببخش ناراحت شدی. درست میشه ولی جونه منو بالا میارن بعد. خدا ازشون نگذره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد