ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

چشم انتظار دل بیقرار!!!

سلام 

امروز ینی سه ساعت پیش تو اسکایپ استادم جوابمو داد و قراریدیم به هفت و نیم و الان من نیمساعته نشستم منتظر و خبری ازش نی :((((((( 

بزارین تا هسم امروزو بتعریفم و هر دقه ی بارم اسکایپو میچکم :( . صب شش و ده برا نماز پاشدم و بعدم دوباره خابیدم تا هفت و ده و صبونه خوریده و رفتم دان. سر راهم اخشالا رو گذاشتم تو سطل . یه ماس اوچولو هم با نهار دیروز داده بودن ک گذاشتم کیفم که توی دان اهداش کنم ب یه پیشی.  

رسیدم و تو یکی از باخچه ها پیشی سفید موبلنده رو دیدم ک گرد و قلمبه کرده بود خودشو و پیچوکی خابیده بود بین بوته ها... یککک خابی هم بود! گفدم پیشی! یهو از خاب پرید و عینه خنگا زل زد به روبروش! ( من پشت سرش بودم) دوباره گفدم سلام پیشی که برگشت و اوند کلی خودشو لوس کرد و چشاشم پوفی بود از خاب :))) ماستو گذاشتم تو باغچه ک بخوره و خودمم رسیدم دان و هشت و نیم انگشتو زدم. راستی اون پیشی طلاییه که جنسیتش نامعلوم بود و امروز از دور دیدم جلوی بوفه ها بود و کلی پسر مسر دور و برش بودن و نتونسم برم ماینه فنیش کنم فعلن، ولی بمحض اینکه تنها گیرش عاوردم هم حسابی میچچچلونمش و هم ماینه تخشیصه جنسیتیش میکنم !! :))

طرحه پایانم تو سیستم پژوهشی ب مشکل خورده بود و تا ساعت ١١ و نیم که خانم کارشناسه اوکی بده که مشکل حل شده کلی استرس کشیدم ! تا ١٢:٤٥ کار کردم و نگارش فصل  یک  بیش از اونچه ک فک میکردم داره زمان میبره. عاخه مجبورم یکم مقدمه رو و ضرورت طرحو عوض کنم با توجه به نتایجی که گرفتم. طرح کلیش همونه ولی نحوه پرزنت کردنه ضرورته مساله باید یکم تغییر میکرد. خلاصه دو روز دیه روش کار کنم فصل یک تمومه انشالا. 

.

نهارو که خوردم اوندم بالا و دیدم عهههه؟! ی جلسه دفاع هس! ساعت چار. دیگه تا سه و نیمم نشستم تو سایت و بعد رفتم جلسه، نمیساعتم با تاخیر شرو شد و پرنده هم پر نمیزد! خیلی بده جلساته خلوت! چیه بابا ! جلسه دفاع باس شص نفر پاشن بیان! بوخودا. خدا نکنه برا من یه وقتی بیوفته که هیشکی نباشه :/  

اغا از بخت بدم داور این یکی از استادا بود که من باهاش ی طرح الکی دارم و تا الانم خداییش خوب براش کار کردم و متنفرم از اینکه تو جلسه های مربوط به این طرح شرکت کنم :/ چون جلساتش واقعن وقت تلف کنیه و من هییییییچ کاربری ای تو این جلسات ندارم. ولی هر وظیفه ای در مورد طرح تا حالا بر عهدم گذاشته انجامیدم. نمیدونم چ مرضیه که اصرااااار داره من تو جلسه هاشون باشم، بعله! گف فردا جلسس و ساعت ده باس اون سر شهر باشی ( ایکونه گریه) این ینی فردا صب تا ظهرم پرید. تازه ملوم نی به نهار بتونم خودمو برسونم یا نه :(((((( 

دفاعش خوب بود و پذیراییشم خوب بود. کافیمیکسشو نخوردم و شیرینی هم دو سومشو خوردم. ولی موزشو کامل خوردم!  

دیگه طرفای پنج و نیم تموم شد و برا اعلام نمره نموندم و تبریک بهش گفتمو راه افتادم خونه. سر راه ی نون بربری خریدم با ی شیرمال و سه تومن هم دادم گوجه! ملی بی گوجه میمیره!! عشقه به گوجه در دل ملی ازلی و ابدیه! 

.

شیش  و ده اینا خونه بودم و دس و بالمو شستم و نونامو گذاشتم یخچال و یه کف دس بربری هم خوردم و بعدم  تا هفت و نیم تند و تند رو بحث مقاله دومم ک گفتم باس بخونمشو یکی دو جمله اضاف کنم خوندم و اضافیدمو ارسال کردم ب استاد که مثلا الان تو جلسه اسکایپ اونم ببینه! که زهی خیال باطل! ظاهرن سر کارم! 

.

هیچی دیه! چی بگم؟!؟ ایکونه ملیه منتظره سره کار :((((( سرچ کرم هم نکردم امروز ولی بااااااایس انجامش بدم و اینجام بنویسم نتیجشو  

.

پی نوشت: استادم اومد بلخره با تاخیر... خدایا بووووووس 

نظرات 4 + ارسال نظر
زهرآ دوشنبه 3 آبان 1395 ساعت 10:51

سلام ملی جان خوبی؟ ایول استادو بچسب غنیمته

سلام عسیسم چسپییییدددددمممم

ملی دوشنبه 3 آبان 1395 ساعت 01:21

سلام برای سیر کردن پیشی ها یک خوراکی اران و مقوی پیدا کردم
یک بسته ماهی کیلکا 3000 تومان به نظر من یک کیلویی بیست تا پیشی را جواب میده

سلام ملی! شما اسمت جدی جدی ملیه؟؟ ملی جون ماهی کلیکا استخونش بهشون اسیب نمیزنه؟
مرسی از کامنتت

بهار دوشنبه 3 آبان 1395 ساعت 00:21 http://likespring.blogsky.com

به به....پس بالاخره گل در اومد از حموم سنبل در اومد از حموم...استاده رو محکم بیگیر نذار فرار کنه
با پیشی حرف میزنیاز دست تو دختر...ملی فک کنم خیلییییی شیطونی...از اینایی که آدم دوس داره همش باهاشون حرف بزنه و بهش خوش میگذره...دقیقا برعکس منی....من کسل کنندم

هاااا ولش نکردم که ی جوری التماسش کردم دلش سوخید و برا امروزم وخ داد بهم!
عاره پیشیا دوس دارن باهاشون صوبت بشه راستش بهار جونی من عاره شیطونم ولی ظاهرم جلو غریبه ها خیلی موجه و ارومه! ینی توی دانشکده مثلا شایس هیشکی ندونه من شیطونم! ی جورایی کلن چیزای متضاد تو شخصیتم زیاده!! اسفندیم خوو دو ماهی که بر عکس هم وایسیدن!
اتفاقن من هر وخ نوشته های تو رو میخونم انرژی ازشون میباره و ادم پیشه تو باشه حوصلش سر نمیره

شادی دوشنبه 3 آبان 1395 ساعت 00:09

سلام
جی شد اخرش تشریف اوردن استاد؟

سلام. ها دیه شادی جون پینوشت زدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد