ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

و باز هم عاپ نصفه شب گاهی

سلام

نیمه شبتون بخیر! 

ملی دیگه بد عادت شد! ولی نه اینا بخاطر ترافیکه کاری این روزاس و باز هم بر خاهیم گشت به روزای روشن! که شباش قبل ١٢ خوفته میکردیم! 

دیشب کلی لباس شستمو  چ خوب ک پهنشون نکردم! فقط ژاکتمو پهنیدم و فک کنم دو بود خابیدم؟ یادم نی! اغا نصفه شب از خاب بیداریدم دیدم عینه چی داره از مماغم عاب شرررره میکنه! فککنم شب ب سرم سرما زده بود و برا همین بود ! یکی دو بار دیه هم بیدار شدم، تازه اون دندون پشتیه هم که هس انگار با یه عصبی وصله به چشم؟! اونم درد میکرد یکم! خاهرم میگه احتمالا از سینوزوییتات بوده! همی الانم خیلی کم باز درد رو حس میکنم. امیدوارم فقط دندونم سالم باشه که مکافات دندونپزشکی و اینا رو حال و وقتشو ندارم.

.

صب طرفای هفت و نیم اینا بود که صدای دسته میومد و یهو زنگ درو ی عادمه بیشعور زد! ول کن هم نبود. فک کنم شاید یه ربع بعدش دوباره زد!! منم اصصصصن جواب ندادم! کی میخاد باشه اون وخته صب عاخه؟! خلاصه که ب خودم استراحت دادم و نه و چهل اینا بیداریدم و دیدم عی بابا داره بارون اسیدی میاد! یحتمل ژاکتمم الان یکم اسیدی شده ولی مهم نی دوباره ک نمیتونم بشورمش! از رو مانتو میپوشمش دیه! خلاصه رختاویزو اوردم  تو اتاخ و با بدبختی درباره سوارش کردم و بقیه رختارم روش انداختم و زیرشم نایلون انداختم. سرمو ک بلند کردم ببینم ساعت چنه دیدم ١١ هس! دیه صبونه رو سریع خوردمو نشستم ب ورود دیتا تا یک و نیم.

.

لوبیا چیتی از شب قبل خیسونده بودم و صب هم ک بیدار شدم گذاشتم پخت و چن تیکه ماهی از فریزر اوردم بیرون . دیه یک و نیم بود ک اول سبزی رو تفت دادم و توش پیازم ریز کردم ریختم و اونم تفیدم و بعد ماهیا رو انداختم توش و تفیدم و بعدن تر لوبیای پخته رو ریختم توش. برنج هم خیسونده بودم صبح ک اونم ابکش کردم و بعد ته دیگ سیب زمینی گذاشتم و  یه لایه برنج ریختم و بعد مواد قرمه رو ریختم و بعد باز لایه اخر برنج ریختم و گذاشتم دم بکشه. خیلی دوس داشتم فقط ایرادش این بود ک سبزیش مث سبزیه خورش قرمه سبزی حل نمیپزه! که البته از نظر من ایراد نبود و در کل دوس داشتم. تو یه فیلم اموزشی اینو دیدم ک خانومه پودر لیمو عمانی هم توش پاچیده بود و خب من نداشتم.

.

سه و نیم نهار خوردم و باز خابیدم تا ٥ و نیم و همسایه جدید دیوار ب دیوار هم اومد و یک سر و صدایی راه انداخته بود ک بیا و ببین. با خودم گفدم پارسال من چ غریبانه اسباب کشیدم اینجا! واللا

دیگه باز برنامه ورود دیتا بود و وسطشم ی چای با پورتاقاله نیمه ترش! میلیدم و یکمم عاجیل! برا شامم نون و ماس! 

ده و نیم ب بعد پاشدم اول دسمالایی ک از چارشمبه کفیث مونده بود رو شستم و بعدش کف اشپزخونه و گازو تمیس کردم و شستم و قفسه های یخچالم شستم و پریدم حمام و یه ربع ب ١٢ بیرون بودم. 

توی تلگرام با دوسم هماهنگیدم ک چیا برا پیش دفاعش بخرم. فک کن با ماشین خودش از شهرسان اومده بعد حال نداره بره خریداشو بکنه!! دیه قرار شد من بخرم و پس فردا بیاد ازم تحویل بگیره. حالا باز خوبه نگفت خودت بیارشون! البته در اون صورت هم ب حساب خودش با اژانس میبردم. اینم از این.

.

فردا و پس فردا رو دان نمیرم. فقط میرم بیرون برا خریدای این بچه. نهارم تا سه روز دارم! دو وعده از غذای امروز مونده و ی وعده ماکارونی فریزری! پاشم بخابم دیه! شبتون خوش دوسدانه عزیزم. بوس از راهه دووووووور :*