ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

اولین روز دلتنگی

امروز برای اولین بار بعد مرگ مادرم دلم براش تنگ شد. 

انگار چند وقت زیادی باشه که ندیده باشمش

تا حالا احساسم بیشتر پشیمانی و حسرت بود و امروز دلتنگی عجیبی هم بهش اضافه شد.

از روز تشییع که ٢٧ دی بود تا الان هر روز رفتم سر مزارش. تنهایی راحتترم و دل سیر میتونم گریه کنم.

اغلب براش رو گوشیم ربنای شجریان رو میزارم. عاشق ربنای شجریان بود و موقع افطار بارها ازم میخواست که از نو پخشش کنم. منم که سگ اخلاق! دو بار پخش میکردم و دفعه سوم داد میزدم که چه خبره... ده بار ده بار که گوش نمیدن

.

هیچ وقت فکرشو نمیکردم انقدر سخت باشه این شکل از دوری... تو این سه سال چندین بار ب ذهنم خطور کرده بود که اگر مادرم نباشه برا همه بهتره ... با علم به اینکه میدونستم عاشق زندگیه اینجوری فکر میکردم، تا این حد حقیرم من!! الان بابت همه اون فکرها از خودم عوقم میگیره... و شب اخر خیلی بیشتر منو تو اتیشه پشیمانی و حسرت میسوزونه... شب اخر تا صبح که بیدار بودم چندین بار به این نتیجه رسیدم که مادرم نباشه بهتره ... و الان نیست و هیچی بهتر نشده که بدتر شده ... که من بیچاره شدم که من الان بدبخت ترینم :(((((( 

.

دلم براش تنگ شده یه جوره عجیبی ... مث وقتی که دلتنگه کسی هسی و میدونی که قرار نیست هیچ وقت دیگه ببینیش ... حتی از دور حتی برا یه لحظه

نظرات 2 + ارسال نظر
آفرین جمعه 8 بهمن 1400 ساعت 22:42


Blue Mahya پنج‌شنبه 7 بهمن 1400 ساعت 00:06 http://Bluemahya.blogsky.com

امیدوارم با گذشت زمان همه چیز براتون بهتر بشه ♡

ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد