ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

مصاحبمو داشتم!

خب دو روزی که نبودم برا این بود که دیروز جلسه مصاحبه گزینش بود

جلسه عبارت بود از : دو تا آخوند، یه لباس شخصی، یه خانومه چادری!

سوالاشونم خیلی کلی بود مثلا اینکه عایا شما تلاش میکنید ارمانهای انقلاب رو حفظ کنید؟ من عاخه میخام بدونم ایا کسی پیدا میشه که به این سوال جوابه منفی بده؟! مثلا بگه نههه من تلاش نمیکنم عارمانها رو حفظ کنم! البته که خوبه که سوالا رو تخصصی نپرسیدن و از جهتی به نفعه ماست.

یه رقیب دارم که قدره و  بچه متصله....منتها کارشناسه مربوطه میگف که این اصن رقیبه شما نیست و فرایند جذبش فرق داره و قراره تبریز بگیرنش(طرف الانم قراردادی هس تو تبریز) ...خلاصه اگه این یارو موی دماغ نشه فرایند جذبم درست پیش میره.

.

دیروز یه کت مشکی هم خریدن. جنس نازک. برا پاییز. 330 تومن.

.

پریروز عصر ساعت هفت و نیمم یهو با بزرگه تصمیم گرفتیم بریم مانتو شلوار مشکی بخریم که من نخوام طوسی بپوشم. 320 هم اون رف تو پاچم . ولی خوب شد خریدمش. بالاخره جلسه گزینش بود دیه.

.

فری قبلی هم زنگید بهم پریروز و گف به یه نفر سپرده که هوامو داشته باشن...دستش درد نکنه دیه...هوامو داره...قوبونش و بوس به کلش

.

حسود زیاد دارم بچچااا...چرا؟! خااااک تو سره بدبختشون....خااااک....بزار حسودی کنن! والا!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد