ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

به عخشه تون مینبیسم

سلام

دیدم افرین و ندا نوشتن دلشون شور افتاده گفدم بیام بنبیسم....

قوبونه دلاتون  :)

.

چند روزیه بزرگه حسابی گلوش گرفده و سرفه و تب و اینا!! الان عاخه چ وقته سرماخوردنه؟ منم که وقت نمیکنم سوپ و اینا براش بپزم.  فقط در حد دم کردنه دمنوشو اینا میتونم بش برسم. دیروزم دوتا خاهرا رو ورداشتم بردم رستوران و دویس تومن پیاده شدم :/ برا مامای رو هم گرفدم اوردم خونه براش. شب فهمیدم روزه دختره امروز و دیه مناسبته سور هم مشخص شد!! :)

.

اگر از احوالاتم پرسیده باشین باس بگم که خب شکر همه چی عادیه و حالم بد نیس ...فقط گاهی استرس کارامو میگیرم. و نگرانی نسبت به عاینده هم که همیشه هس دیه.

برا پست داک هیچ فعالیتی نکردم و هیچ اقدامی. مشغله زیاد دارم متاسفانه . بابت برنامه ای که شروع کردم بایس بگم که خیلی خیلی سختی و دوشواری زیاده و کارشکنی هم زیاده ولی چاره ای جز ادامه نیس....توکلم به خداست و از خودش کمک می خوام که کارا رو بموقع و درست پیش ببره و من سربلند بشم حداقل در مقابل وجدانه خودم.

.

بشدت به کاندیداتوری فک میکنم ولی نمیدونم چطور و از کجا باید شروع کنم... به هر کی میگم بهم میخنده !! خب من به هیچ جا وصل نیسم و هیشکیم ندارم جز خدا! نمیدونم از کی باید کمک بگیرم و چ جوری....به هیچکسم نمیشه اعتماد کرد

.

ایامه کنکوره و دیشب یاده روزای کنکوره خودم افتاده بودم و انتخاب رشته و .... یه صحنه هایی هست که تا اخره عمر تو ذهن ادم حک میشه و پاک نمیشه....چرا؟ یه چیزاییم همچین پاک میشه که هر چی زوووور می زنی یادت نمیاد اون تیکه از داستان چی بود و چه جوری بود... غصه ناکه یکم!

.

خب دیگه برم ب کارام برسم ... شماها چی کاره اید؟ براتون خوبه این روزا؟ :)

نظرات 3 + ارسال نظر
ندا یکشنبه 16 تیر 1398 ساعت 03:07

سلام قبول نیست اینجور نوشتن
حرفات خیلی طبیعی بنظرم نیومد انگار حوصله نداری حتی مشکلاتت رو تعریف کنی بنابراین سانسور کردی
ولی در هرحال ممنونم که بخاطر ما نوشتی
و برات ارزوی شادی بی حد و سلامتی و ارامش دارم

سلام
عاره درست حدس زدی
انقدر زیادن مشکلات که توانشو نداشتم بنویسمشون!
مرسی از ارزوی خوبت ندا مرسیی

مینا شنبه 15 تیر 1398 ساعت 23:32

سلام خانم محترم.من چند وقتی هست وبلاگ شما رو می خونم و سختکوشی و توکلتون رو تحسین می کنم.اگر اجازه داشته باشم می خواستم خواهش کنم ''ه '' آخر بجای کسره اضافه در نوشتارتون استفاده نشه چون از نظر دستوری و املاء فارسی اشتباه است و مناسفانه داره رواج پیدا می کنه. شما در این جایگاهی که هستید می تونید به جلوگیری این امر کمک کنید.
موفق باشید.

سلام مرسی که منو میخونی
باشه سعی میکنم نکته ای که گفتی رو رعایت کنم. مگه اینکه یادم بره

آفرین جمعه 14 تیر 1398 ساعت 01:28

سلام برو مااااهت

مررررسی نبشتی

روز دختر بر ما موووبارک

خدااااروشکر ک خوبی و میگذرونی

در مورد قضیه کاندیداتوری ک گفتی، حس خوبی بش ندارم.. درواقع کلا از سیاست و شاخ و برگهاش ب هیچ وجه خوشم نمیاد.. یجورایی متنفرم.. آدمو آلوده میکنه.. حیفه توهه بنظرم (البته من ب عنوان دوست کوچکترت همیشه تصمیماتتو محترم میشمرم و میدونم ک در اخر کاری رو انجام میدی ک بهترینه)

عاره همیشه پلی بک ب گذشته، یجورایی غمگناکانه ست...

من؟ اومممم: خاکستریم.... البته بیشتر طوسی!
زندگیم اونطور ک باید نیست؛ یعنی کلا هیچ چیزش سرجای خودش نیست؛ همه چی بهم گره خورده و اوضاع خیلی سخت و نفس گیره و وصف ناشدنی...(اوهووووع چ دل پُری)
خاطر آزرده نکنم فقط بگم ک خدا برامون بسازه
ماهم می بینیم رنگ خوشی و عارامش و رضایت و خوشنودی رو دوستم..... مطمئنم

زود باش همین الان یکی ازون لبخند دلبرات بزن آفرین ببینه...... آااااا خودشه...دلم وااا شد

هااااا افرین جون روز دختر مبارکت
برا کاندیداتوری نمیدونم چی بگم ... عاره دنیاش الودس ولی من دوس دارم ببینم تو اون همه الودگی میتونم مثبت باشم و کاری از پیش ببرم برا شهرم یا نه!
خب وضعیتت شبیه وضعیته منه ... طوسی رو خوب اومدی

ایشالا همینی ک میگی بشه و خدا بسازه برا همه

زدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد