ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

بهار داره میایه

سلام

بهم کی وورد جدید دادن  و گفدم یکم باهاش بتایپم ببینم چه جوریاس :)

چه میکنین؟ دقیقن هفت روز از سال 97 باقی مونده!

این سال برای من عجیب گذشت. یه جوره نچسبه گاهی بچسب! ینی اغلب حالم تعریفی نداش! و گاهی حالم خوب بود.

مدل زندگیم عوض شد و  خب این چیزه جدیدی نیست! شش ماهی که تو خونه بیکار بودم در سال 96 عادت کرده بودم به خانومه خونه بودن و خونه داری. بعدش که رفدم سرکاری که دوسش نداشتم هم توام شد با مریضی مادرم و کلا ا اون خونه که شش ماه دائم توش بودم جدا شدم و افتادم تو خونه مامی! خونه ای که سه چهار ماهه اولش روش کار کردیم تا بشه خونه اسمشو گذاشت. هنوزم خونه دلخواهم نیست . ینی اون راحتی رو که به دنبالشم رو نداره. و نخواهد داشت با شرایطی که داریم. فقط اون هفته چند مدل جینگول جات سفارش دادم که اونام برسن قراره دلمو خوش کنم به اونا!  یه کنسول ماگ و چن مدل ظرف رنگی پنگی !

.

برنامه ریختم هفته دیه شمبه یه شمبه مرخصی بگیرم برا خونه تکونی. شایس دو روز بعدشم گرفدم معلوم نیس. بستگی داره کاری پیش بیاد یا نیاد.   امیدوارم پیش نیاد.

یه برنامه ای هم هس که هی دارن موش دوونی میکنن که با شکست مواجهش کنن. حرص اونم دارم میخورم. امیدوارم بخیر بگذره وگرنه مجبورم از جیب خودم هزینه کنم برا پیشبرد برنامه هه و این اصن خوب نیست.  دیروز به مغزم  فشار  اومد انقد که دندونه عغلم درد گرف! همیشه موقعه فشار روانی شدید اینطوری میشم. من که نیتم خیره امیدوارم خدا خودش کمک کنه و به خوبی پیش بره این برنامه.

.

کلاسامم تموم شد. ینی اخریش فردا بود که ب خاطره یه جلسه لغوش کردم. از یه کلاسم 4 جلسه برگزار کردم قبله عید و از یکیم سه جلسه. خوبه دیه! بقیشم بعد عید برگزار می کنم بره پی کارش. یکیش یه واحدیه و چار جلسه دیه باید بزارم و اون یکیم دو واحدیه و ده جلسه دیه میخاد.  خوبم پیش میرن خدا رو شکر.

.

خدا کنه بهم ویزا بدن و ریجکتم نکنن. وگرنه خیلی بد میشه. مجبورم یا منصرف بشم یا پاشم برم ترکیه و کلی دیه هزینه کنم...خدایا میشه عیدی بدی بهم؟ ذوقه سفرمو دارم خو اگه جور بشه :(

.

یه مامان پیشیه سن بالا تو کوچه داریم. طفلی همیشه میاد استقبالم. دیروز دیدم نشسته رو دیوار و انگار یه چیزی تو فکش گیر کرده بود. یحتمل استخون مرغی چیزی بود. اب دهنش اویزون بود و موهای زیرگلوش چسبیده بودن به هم :( تقلا میکرد درش بیاره و نمیتونست. هر چی پیش پیش کردم بیاد پایین که کمکش کنم نیومد. خدا کنه بتونه خودش درش بیاره وگرنه تو دردسر بزرگی میوفته.

.

امروز خدا بخاد میرم حموم و قبلشم ریشه گیری میکنم موهامو. حوصلم نمیشه حموم برم!! فک کن :/ دفه پیش سرکه سیب ریختم رو سرم و میخام هر بار میرم حموم تکرار کنم. موهام افتضاحه وضعشون! وززززز و کم پشت :/

.

خو دیه بزارم برم به کارام برسم.  شمام از این هف روزه باقی مونده سال به خوبی استفاده کنین و کیفشو ببرین. ماچ به کله هاتون

نظرات 1 + ارسال نظر
زهرآ سه‌شنبه 21 اسفند 1397 ساعت 15:04 http://asemanvaeshgh.blogsky.com

سلام ملی جوووون. خوبی عزیزم؟ ایشالا برنامه هات اونطوری که میخوای پیش بره. موفق باشی. واسه منم دعا کن. بوووس

سلام
دیروز شمعای تولدمو فوتیدم و تو هم یکی از اونایی بودی که اسمتو بردم قبله فوت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد