ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

یادداشت 299

سلام

دیشب قبل خاب یه ترسه بزرگی همه وجودمو گرفته بود. از اعماقه قلبم از خدا خواستم که بزاره تو کاسه همه اونایی که یه همچین شرایط سختی رو برا من بوجود عاوردن شرایطی پر از حس های نامطمئن قلبی!  ولی خب صبح که از خاب پاشدم حالم بهتر بود. تا بیداریدم دیدم الف داره میزنگه. پسره گشاد نشسته نشسته روزه اخره ثبته نامه دکترا یادش اومده که میخاد کنکور بده. خب همه چی هم عوض شده. من ورودی 91 بودم و اون موقه کنکور وزارت بهداشت و علوم جدا بود ولی الان ی تغییراتی ایجاد شده تو همه چی و حتی تاریخ کنکور. تازه پریشب هم بهم میگف میخام دکترا شرکت کنم. منم گفتم دکترای وزارت بهداش بخون که به نفعته. نگو اقا اینو گفته که من به طور خودجوش برم ته توی قضیه رو دربیارم و ثبت نامشم بکنم و بش بزنگم و بگم اغای الف ثبت نام شدی! به خدا ینی من اگه زنه این یارو بشم به سال نکشیده دق میکنم از دسته گشاد بازیاش

خلاصه نشستم براش سایتا رو چک کردم و زنگیدم و با کلی اوقات تلخی یکم راهنماییش کردم و کلی هم بهش سرکوفت زدم! حقشه! یه جایی تو دفترچه توضیحاتی داده بود در مورد معلولانه کم بینا و نابینا که فلان گزینه رو علامت بزنن بهش گفدم تو این مورد تو گزینه کون گشادی رو علامت بزن! بگو مبتلا به سندرم وخیم گشادیت هستم!

بعدشم زنگیدم به یارو بنگاهیه. خب 200 تومن ازم گرفته بود شهریور ماه که اگه قبض تااخره شهریور زیاد بیاد ازش کم کنه !! هر چیم گفدم مرتیکه من همه قبضام رو هم دو ماهه 15 تومن بیشتر نمیشد تو کتش نرف که نرف. الانم که اذره. دیدم اگه نزنگم 200 تومنمو میخوره یه پارچ عابم روش. زنگیدم برنداش مرتیکه. یکمم حرص اونو خوردم و با خودم  گفدم اگه جوابمو نده میزنگم صابخونم و ابروشو میبرم! که اونم دو ساعت دیه خودش زنگید. برگشته میگه دستی دادی یا کارت کشیدی؟ به من دادی یا به صابخونه! الدنگ! مثلا این سوالا رو میکرد که بگه یادش نبوده دویس تومنم پیششه...عای این مردم هف خط شدن عااااای هف خط شدن....به کجا میخاد برسه عاقبتمون واقعن با این همه دزدی و حیله؟!!! خلاصه عاخرش قرار شد بزنگه مستاجر جدید و پیگیری کنه و بهم اطلاع بده. حالا دیگه نمیدونم نقشه ای هم بر سر داره برا خوردنه این دویس تومن یا نه نزنگید ده روز دیه دوباره میزنگم بهش! یادم افتاد برم حسابمو چک کنم و دقیقا شماره پوز رو دربیارم. چون مطمئنم که کارت کشیدم و خداروشکر دستی بهش ندادم! بزارین همی الان بچکم! یه دقه وایسین!!

.... چکیدم! ساعت 11:5 دقه چارشمبه 29 شهریور دویس تومن ریختم تو حلقومش! شماره پوز هم داره. فک کنم شماره پوز همون دستگاهه پوزه بنگاهشه دیگه. 

.

بعدش زنگیدم به دفتر ماون اموزشی دان ولایت. به منشیش گفدم اون هفته قرار بود بزنگین ولی کسی نزنگیده به من! زرتی برگش وصل کرد به خوده ماون! ینی قبلش گف به من نگفتن چیزی و بزار وصل کنم با خودش بحرف. دیه وصلید و مرتیکه گف عاره قرار بوده بزنگیم ولی برده فلان رشته این هفته میخان بیان بازدید و سرمون شولوخ بوده. قراره شما رو بگیم بیاین و من و دکتر خاک برسر(رییسه دان!!) باهات صوبت کنیم و بعد نامتو بزنیم وزارت! منم گفتم پس این هفته بهم میزنگین؟ گف نه این هفته برد قراره بیاد و بلافاصله هم یه چیزی تو مایه های عزت زیاد گفت و خدافظی کرد! منم همون وسطا گفتم مرسی و خدافظ. فک کنم ناراحتیه اعصاب داره بنده خدا! شایدم زیادی اولاغه! نمیدونم. البته با معذرت از محضره الاغا

.

بعدش یه سرچی تو یه سایتی کردم و یه موقعیت پست دیدم که تازه گذاشتن تو یکی از دانشگاه های رده بالای انگلیس. قربونه خودم برم ماشالا اعتماد به نفس نیس که اعتماد به سقف! تا سقفه عاسمون بالا میره و ماتحته عاسمونم پاره میکنه میره میره تا برسه پیشه خدا! اعتماد به نفسمو میگم! خلاصه که موقعیته رو پسندیدم و ورداشتم زنگیدم دانشگاهه محل تحصیل کارشناسیم. خب مدرک کارشناسی و ارشدمو باس بخرم. ینی باس ازادشون کنم. دو سال کار کردم و ولی چهار سال و خرده ایه بقیشو باس بخرم! ( کارشناسی و ارشد رو هم هف ترم بعلاوه 5 ترم بوده ینی 12 ترم رو هم)

بزارین برا شما هم بگم شایس بدردتون خورد. اول که زنگیدم دانشگاهه کارشناسیم گفدش باس یه نامه از اداره بیمه بیاری که توش بنبیسه تو چه مدت حق بیمه پرداخت کردی. یه نامه کاملا رسمی به معاونت اموزشیه دانشگاهه محل تحصیلت از طرف مثلا شعبه فلانه بیمه تامین اجتماعی . بعد با اون نامه رسمی میای اینجا ما برات حساب میکنیم که چقد باس بسولفی تا مدرکه کارشناسیتو بدیم دستت. فقط نپرسیدم این پروسه صدور مدرکم چقد طول میکشه. یه هفته؟یه ماه؟ حالا فردا میزنگم دوباره بهش.

بعد زنگیدم دان محل تحصیله ارشدم. اون بهم گف اصل مدرک کارشناسیتو که ازاد کردی باس بیاری تا ما هم برات حساب کنیم که چن تومن برامون بسولفی که مدرکت ازاد بشه. گف اون دو سال سابقه کارتو بزار برا ازاد کردنه ارشدت چون ارشد گرون تره.  و گف لازم نیس نامه از اداره بیمه بیاری و همون دانشگاهه  که توش دو سال کار کردی یه نامه به ما بدن که این خانوم این همه مدت کسری مالیات داشته. همینم قبوله. و اینکه نمیخاد حضوری بیای و مدرک کارشناسیتو که ازاد کردی اسکن کن و برو فلان سایت و اونجا اپلود کن تا بقیه مراحل پیش بره.

یه نکته هم بگم برا رشته های وزارت بهداشت که طرحشون اجباری نیس مبلغه خرید کمتر از رشته هاییه که طرحشون اجباریه.  حدس میزنم حداکثر با دو تومن بتونم مدارک کارشناسی و ارشدمو ازاد کنم. بعدش ارشدمو باس بدم ترجمش کنن برام.  فایل رزومم رو هم عاماده کنم و دو سه تا چس مقاله ISI هم که دارمو بنبیسم توش. مقاله های فارسی که بدرد نمیخورن و فک نکنم لازم باشه اونا رو تو رزومم بیارم.

.

بنظرم مدرکامو ازاد کنم و دستم باشه بهتره. چون بهرحال پروسه زمانبریه و میخام مقدماته رفتنمو از همی الان بچینم. فقط این موقعیته  پست داک که گفتم  صب دیدمش وسطای دی ماه مصاحبه داره و من انگلیسیم در حده عای عم ویندوووو میباشه! حالا البته نه در اون حد ولی خب تعارف ک نداریم و شمام که غریبه نیسین! تصمیم گفتم از امروز همش تو گوشم انگلیسی بزارم زر زر کنه. میدونم تو یه ماه معجزه نمیشه ولی خب چاره ای نیس.

البته قبلش با راهنمام چک میکنم تصمیممو . اگه تو مصاحبه گند بزنم و مثلا اصلن نتونم بفهمم چی میگن یا نتونم ارتباط برقرار کنم ایا برا بعدنم بد نمیشه؟ اسمم نمیره تو لیسته سیاهه اون دانشگاه؟ برا موقعیتهای بعدی که ممکنه اگهی بدن منظورمه!

.

برنامه ریختم یه بخش از کارای بالی رو این هفته قالشو بکنم. تازه کلی هم تکلیف زبان دارم برا یه شمبه. اونارم باس انجام بدم. خدایا نیرو بهم بده. امروزو فقط ماکارونی خوشمزه پختم و کاره دیه ای نکردم. چن باری هم بغضم ترکید! برام خیلی سنگین میاد این رفتاره دانه ولایت...خعلی! و اون کاری که عرعر باهام کرد( یادتونه که عرعر رو؟ عرعر بود اسمش؟! یادم نی یه همچی اسمی روش گذاشته بودم! همون که کاره تهرانمو رید توش!)

.

پاشم برم یکم بخابم و بعدش زبان و کارای بالی.

.

ملی نوشت: عب نداره ملی غصه نخور. زندگی غشنگه این ادمای بدجنسن که زشتش کردن.  یه روزی میرسه که احساسه رضایت کامل از زندگیت داشته باشی و سرتو بگیری بالا و به همه اونایی که تو رو تو این شرایط انداختن ریشخند بزنی...عاره میرسه اون روز ...


یادداشت 298.... تولده بزرگه جون

سلام

ببین ببین من اومدم پسته مصور بزارماااا اگه نت یاری نکنه دیگه نخسیره من نیس.. انقدم خستمههه...ولی برا گل روی شما عومدم! اغا قبل از هر چیز برم سر اصله مطلب. بی تاروف ...بی خجالت...بی حرفه پیش ...بی حرفه پس...عایا قیافه این کیک ضایعه؟! عایا مسخرم نمیکنن دوست و عاشنا اگه بزارمش تو صفه اینستا ؟؟ بگینااا بهم! ایناهاش:

.

صب پاشیدم دوباره یه دور دیه کیک پختم...همزمان کته هم درست کردم و گوشتم بار گذاشتم برا خورش قیمه بادمجونو بادمجونارم نمک پاچوندم. بعد صبونه خوردم و گردو مغز کردم برا لایه کیک و کیکو که از فر درعاوردم اماده شدم رفدم خرید. یه ساعت از صنایع دستی برا اتاخه بزرگه گرفتم . 65 تومن! عکس گل و بلبل دورشه و ابیه کاربنی و از این کارهای دستی خلاصه. برگشتنی هم کاغذ کادو دو تا خریدم با یه دسته موز برا بین لایه های کیک و یه سینی پلاستیکی برا کیک و سه تا قیف یه بار مصرف.  زوغولوش (گربه محلمون) رو هم دیدم دسته اخر و بهش یه مشت غذای گربه دادم و خوردش طفلی. یه ظرفم شیر از سوپری خریدم و ریختم تو کاسه کوچولو یه بار مصرف که برا همین کار تو کیفم بود و بغل دستش گذاشتم. نوش جونش.

.

رسیدم خونه نزدیک یک  بود. لپه ها رو ریختم رو گوشت و ربشم زدم و بادمجونارو گذاشتم سرخ شه. بعد کیکامو از مقطع برش زدم و خامه اماده تزیین رو هم درعاوردم از فریزر و با همزن زدم و با گردو و موز بین لایه های کیک مالوندم و این شد زیربنا و فوندانت کیکم !! :

البته یه لایه دیگه هم رو کیک بالایی اومد.

اغا دیه کلی خامه مالوندم بهش و هر چی تلاش کردم صاف و صوف درش بیارم نشد که نشد که نشد! میخاستم با خامه شکوفه بزنم نشد! ینی الان فهمیدم که تا خامه هه حالته سرده و تازه تازه با همزن زدیش باس شکوفه ها رو بزنی و 5 دقه که میگذره روون میشه و دیگه شکل نمیگیره! شایدم من فوت و فنشو نمیدونم! خلاصه ناکام موندم و نشد شکوفه بزنم. گفتم شاید ایراد از خامم بوده. عصری طرفای شش رفتم از یه جای دیه خامه گرفدم و اومدم و فقط تونستم اون شکوفه بالایی ها رو بزنم. دیه خوشبختانه از این رنگی پنگی ها هم گرفته بودم و پاچوندم رو دیواره ها اصلا معلوم هس دو طبقس؟!!

.

طرفای هشت و نیم تفلد رو شرو کردیم. مامی  که خودش نخاسته بود باشه و قراره برا یلدا بیادش کنارمون باشه. پاپی رو گفدیم بیاد یه سر. خوبم شد تا حالا تو تفلدامون پاپی نبوده. البته وختی من نباشم تفلدی هم در کار نیست و این مناسبتها رو فغط من بجا میارم تو خونه! 

پاپی هم فغط ده دقه نشست و بعد گذاش رف . عب نداره همینم خوب بود!

دیه شمعاشم فوت کرد و کادوهاشم بازید و خوششم عومد. وسطی هم بهش صد تومن نقد داد. اهنگه تفلد مفلد هم براشون گذاشتم و تو چنتا از عسکا که میبینم بدجوری ذوق کردن. خوب شد مراسمه رو برگزار کردم. مزه کیکه هم خوب شده بود. خوشمزهههه با ملاته موز و گردوی فراوان. اینم تیکه شدش:

.

طبخه بالای کیکه رو پیشنهاد دادم بزرگه ببره برا دوستش که از کربلا براش سوغاتی عاورده. طفلی این خانومه یه سال پیش پسرش جوونش فوت شده. دو تا پسر هم بیشتر نداره. خیلی غصه بچشو میخوره.... خدا رحمتش کنه....طبخه پایینم که یک سومش خورده شد! یک سومشم فردا میبرم مامی. بقیشم باز خودمون میخوریم!

.

بزارین چنتا دیه عسک بزارم براتون :

این نهاره مدل حلقه ای که معرف حضورتون هس...یادم نی کی پختم ولی کلا وختی بادمجون و کدو داشته باشیم حتمن میپزمش:

.

اینم یه ناهاره غیر رژیمی . البته کباب تابه ای ها رو خیلی کم روغن زدم ولی برا سرخ کردنه سیب دمنی ها دیه روغن گریز ناپذیر بود!:

.

اینم صبونه چن روز پیشه...کلید کرده بودم چن روز صبح ها به  سبزی خوردن و نون و پنیر !

.

وووی الان یادم افتاد ما دو تا خواننده باردار داریم من عسکه خوراکی گذاشتم شماها اذیت نشین؟ ندا؟تارا؟ ببشقین! دو تادیه داشتم ولی دیه نمیزارم روم سیا!

.

اینم ببینین ، یه شمبه و  دو شمبه هفته پیش زیره این پنجره نشسته بودم تو هال و خیاطی میکردم :

.

و اینم زغولوشه عزیز:

 


.

دوستان نوشت: آفرین هستی یا نیستی؟ امیدوارم خوب باشی. شبدر جون تو خوبی؟ ماتریش تو کجای نیستی خیلی وخته؟ امیدبارم خوبه خوب باشه احواله دلتون. 

.

خو دیه برم بخابم ک خعلی خستمه. شبتون خوش


یادداش ٢٩٧... کوتاهه کیکانه

سلام :)))

ی کیک با قطر ٢٢-٣ سانت و ی کیک با قطر ٢٠ سانت و اینا از فر درومدن. اولین بار بود اسفنجی میپختم! خوب شده به نظرم. فغط ی مشکلی هس! اصولا دوبرابره این باس پوف میکرد ولی پوفش رضایتبخش نی. ینی دو تا طبقه کیک دارم ولی هر کدومه اینارم بخام از عرض دو نصف کنم و وسطشو خامه و گردو و موزم ک بزارم باز ارتفاعه کیکم کمه! چ کنم؟! صب پاشم ی دور دیه هم بپزم که ارتفاعش رضایتبخش شه؟! یا نه به همین کیکه لاغر رضایت بدم؟!؟ 

برم یکم از اپارات نحوه تزیین کیک با خامه ببینم :))) 

شفاف سازی نوشت: منظورم از ی دور دیه پختن این نیس که اینایی ک امشب پختم بدرد نمیخوره! منظورم اینه که ی دور دیه بپزم که دو تا لایه دیه کیک بزارم رو اینا که ارتفاع کیکم مطلوب شه ! شایدم از همو اول گرفدین منظورمو و نیازی ب شفاف سازی نبود! به هر روی! :))))

یادداشت ٢٩٦... همه جا سرد شده گوگولی مگولی شده :)))

سلام بروبچز

وووووی دیدین چه سرد شد یهو؟ عینه زمسدونه! من امروز صب هشت و نیم بیداریدم و صبونه حاضریدم. بزرگه هم رف نون بربری تازه گرفت و با سرشیر و عسل و نیمرو محلی زدیم تو رگ روشن شیم. جاتون سبز. دیگه بعدش من سوپ شیرمو بار گذاشتم و ارایش و پیرایش نموده و رفدم پشته بومه خونمون و چنتا عسکه پاییزی گرفدم! درختای خیابون اومدن تو پشته بوم و زرد و سرخ و خوشگل موشگل شدن! با اونا عسکیدم و ١١ اینا بود زدم بیرون. از طرف مامی صد تومن برا خاهری تفلدانه گرفدم. اقلام عبارتند از ی بلوز خوشمل یقه اسکی یه شال بافت و یه جف دسکش از اینا که نوک انگشتات میزنه بیرون :))) 

رفتم یکم ظروف مسی هم دیدم. راستیتش این خاهره ما ی سماور زردکه مسی داره و من میخاستم برا کنار سماورش یه چی بگیرم.  البته خب گذاشتیمش گوشه پذیرایی و ی جورایی به اسمه خاهریه ولی به کامه هممونه. دوس داشتم برا خوده خودش ی چی بگیرم. ولی هیچی ب ذهنم نمیرسه! ارایشی بهداشتی هم همه چی داره! :/ اگه حقوق داشتم براش طلا میخریدم ولی خب اونم که تعطیلم!! 

.

تا اینجا رو قبل نهار نوشتم :) یکی از دوستای خاهری رفته بود کربلا و امروز براش سوغاتیاشو عاورده. چادر و گلاب پاش و قندون :)) خیلی باحال شد. دوستش نمیدونس فردا تولدشه! این که میگم دوستش یه خانومیه هم سن مادرمون! ولی خب یه جورایی همکاره خاهرم بوده و بازنشست شده. یه گربه هم تو خونش داره به اسم زیتون :))) علاوه از سوغاتیه کربلا یه دیس هم خرمالو و به خاهرم داده . زنگیده امروز ب خاهرم و گفده بیا بگیر سوغاتیاتو، اینم ک رفته و زنگ رو زده اول خانومه اومده پای در و بعدم زیتون از زیر پاهای خانومه کلشو عاوره بیرون و خاهرمو بو کرده :))) مردم من براش از راهه دور. حالا قراره ظرف خانومه رو ک بردیم پس بدیم منم ببره خاهری تا زیتونو ببینم . دیروزم که ارایه هاش رو داده خاهرم و اساتیدش راضی بودن. اولین ارایه های عمرش بود و خیلی ذوق زده بود که خوب ارایه داده :)) 

.

هفته پیش روزی ک کلاس تعطیل شد یه دسمال دوختم و فرداشم ی دسماله دیگه ! دوره رومیزیمو هم چرخ رفتم و روبان دوختم! ولی برا اولین تجربه غشنگ شدن! حالا باز باس ی وختی پیدا کنم و بقیشم بدوزم. میخام تا قبل رسیدنه خریدای انلاینم تموم کنم و همه رو با هم افتتاح کنم. خاهری میگه بزار برا عید افتتاح کن  ولی خب تا عید کی مونده و کی مرده! 

.

هفته پیش قرار بود از دان زنگ بزنن و خبر خوش بهم بدن که نزنگیدن! فک کنم یه حرفه اینطوری زدن ک منو امیدوار کنن فعلا.  امیدوارم ناممو هر وخت زدن وزارتخونه اونجا گیر نکنه! نگن اینو نامشو باس اسفند پارسال میزدین الان چرا زدین :/ 

.

قراره الان پاشم کیک تولد بپزونم. اسفنجی. دفه اوله میخام اسفنجی بپزم. از رو دسته وبلاگه هانی شف. معمولا رسپیهاش خوب از عاب در میان. میخام دو تا گرد بزرگ و کوچیک بپزم و بزارم رو هم بشه دو طبقه! 

صب رفتم سه تا کلاه بوقی و سه تا بادکنک و شمعه تولد هم گرفتم. یادم رف موز بگیرم برا تزیین کیک. خرده های موز و گردو میخام بریزم وسطه کیک و با خامه تزیین کنم. خامه هم گرفدم. خدا کنه بتونم با خامه گل و اینام بزنم رو کیکه. یه قیفه درب و داغون دارم تا ببینم چی میشه! 

.

کارای بالی رو چن روزه پیش نبردم. فردام تفلده و پس فردام کلاس زبان. از دوشمبه ک میشه ششم باس حسابی بیوفتم روش. اخرای اذر جلسه پروژس و باس تا اونموقه به ی جایه قابل قبولی برسونمش. دو تا مقاله خودمم ک همو شرو نکردم. زبانمم عی بدک نی پیش میبرم فقط لیسینینگ اصن کار نمیکنم و این خیلی بده. 

.

خب دیه بزارم برم. امیدوارم شما دوستان هم دلاتون خوش باشه و از شادیهای ریز ریزتون لذت ببرین... غصه های درشت که همیشه نشستن اون کنار و دارن نیگامون میکنن. ما خودمونو بهتره بزنیم ب اون راه و با شادیای ریز ریزمون مشغول باشیم :))) وقتتون خوش 

.

اولین برفه سال ٩٦ ولایت هم بارید :)))) محضه اطلاع!