ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

یادداشت 303

سلام

در حالی دارم این پست رو میزارم که اشکالوعم! شماها ناراحت نشین ملی فغط دلش گرفته دل گرفدگی عادیه همه یه وقتایی دلشون میگیره...

احساس ناتوانی و عجز دارم....از  اینکه تو این مدت خیلیا بهم زور گفتن و من نتونسم هیچ کاری بکنم... از اینکه الان 4 ماهه از قدرتی که تو دستاشونه استفاده کردن تا منو خونه نشین بکنن .... از اینکه تونستن قدرته خودشونه به رخ من بکشن و من چون حامی ای تو این سیستم ندارم جلو این قدرت نماییشون فقط زانو زدم هیچ کاری از دستم بر نمیاد جز اینکه منتظر بمونم ببینم تصمیمشون چیه و میخان چکار کنن.

.

دو سه تا پوزیشن پست داک پیدا کردم که چون دانشگاه های بالایی هستن امیدی بهشون ندارم که بخان حتی برا مصاحبه دعوتم کنن. ولی خب میخام بهرحال اپلای کنم. تکالیفه خاهر بزرگه شده قوزه بالا قوز و نمیرسم به کارای خودم. هفته ای دو تا ارائه داره! بیشتر از خودش من دارم برا درس و مشقش وقت میزارم! ولی خب عب نداره..منم وختی بچه مدرسه ای بودم اون از درس و مشقش میزد برا من...الان دارم جبران میکنم در واقه!

امشب یه تکست میدم به استادم تو واتس عاپ. میخام ببینم اگر یه وقت مصاحبه ازم گرفتن و من خراب کردم به هر دلیلی(علمی یا مشکل ارتباطی داشتم!) ایا برا بعدم بد میشه؟ منظورم اینه منو برا همیشه نمیزارم تو لیست سیاه؟!

اگه اپلای کنم باس یه سفر هم برم جنوب برا ازاد کردنه مدارکم. برا کارشناسیم حضوری باس برم ولی برا ارشدم ظاهرن انلاینه ...حداقل درخاست خرید مدرک که انلاینه ولی خب برا تحویلش قطعن حضوری باس رف. فک نمیکنم بیشتر از دو ملیون هزینش بشه.

دیروزم رفتم پلیس +10! خب گذرنامه ندارم. نوشته بود کشور مقصدتون کجاست توی فرم!  من که نمیدونم مقصدم کجاست! به خانومه هم گفدم. گف فرقی نداره یه جاهایی رو که احتمال بیشتری میدی رو بنویس. منم نوشتم انگلستان، المان، استرالیا، کانادا!!! البته این پوزیشنایی که دیدم همشون انگلیس بودن. البته بگما من فقط تو انگلیس میگردم دمبالش. چون هدفم کار با دانشگاه های خوبه. با این رزومه چوسکی که دارم!!

.

صورتم سوخت! برم صورتمو بشورم بیام بقیه پاورای بزرگه رو بسازم. بادمجونم باس قاچ کنم و نمک پاش کنم که برا نهار پیتزای بادمجون بپزم! ایندفه رو پیتزام کدو هم میزارم!

خدایا حکمتتو شکر....فعلن بچه ها....ببخشین درهم و بیخود شد پستش.... ولی انگار لازمم بود

نظرات 6 + ارسال نظر
مرغ آمین سه‌شنبه 28 آذر 1396 ساعت 19:23

کجایی ملی جون؟ بیا بنویس دوستم!

چشم الان

بهار شنبه 25 آذر 1396 ساعت 14:59 http://likespring.blogsky.com

درست میشه همه چی عزیزم
توکلت به خدا باشه

توکل بر خدا...مرسی دوستم

زهرآ جمعه 24 آذر 1396 ساعت 15:18

سلام عزیزم. خدا خودش کمکت کنه و به بهترینا برسی
ملی دعام کن خیلی بده این زندگی
چرا خوشحالیمون نمیاد

سلام زهرا جون....توکل به خدا... محتاجم به دعا زهرا جون چشم میاد بالاخره میاد

ملیله جمعه 24 آذر 1396 ساعت 11:33

نازی گریه نتن میگذره
راستی کدو یا بادمجون اب نمی اندازه و پیتزا خمیر نمی شه ؟

میگذره عاره .... مرسی دوستم
نه اصلا. اخه کدو و بادمجونو با گوشت چرخی تفت میدم و یکم از ابش رو اونجا از دست میده. بعدشم که خب خیلی خوب و خوشمزه میشه امتاحان کن

آفرین چهارشنبه 22 آذر 1396 ساعت 19:26





تارا چهارشنبه 22 آذر 1396 ساعت 18:49

خدا بزرگه ملی جان .تلاشت رو بکن انشاالله خدا دستت رو میگیره و کمکت می کنه

اره خدا بزرگه ... مرسی تارا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد