ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

یادداشت 276 .... تمبلی تمومه

سلام عچقولیا

ببشقین کم کار شدم... باس خودمو اصلاح کنم....شما چی؟ خوبین خوشین سلامتین؟ تمبل ممبل که نشدین؟ نشیناااا منم قراره زرنگ بشم دوباره از امروز

.

دیروز مامی رو با سلام و صلوات فرستادیم سره خونه زندگیش دوباره اینجا که هس پیره منو درمیاره ! هر نیم ساعت یه بار صدام میکنه که ملییییی میوه برام بیار....ملی هولو برام بیار ..... ملیییییی چای برام بیار .... ملییییی بیا تی وی رو روشن کن ... ملیییییی این چرا فلون شبکش نمیگیره بیا درستش کن ... ملییییییی بیا موبایلمو بده بهم .... ملیییییی بیا این مگسو بکش هی داره گازم میگیره ..... ملیییییی یه مگسه دیگه هم اومد بیا اینم بکشش ملیییییی خاهرت زنگیده میگه ملی کاری باهام نداره! ....ملیییییی اون پتو رو بیار بکش رو پاهامممم.....ملی تشنم شد عاب بیار ..... ملیییی میخام برم حموم این قرمزه شامپو بدنه یا شامپو سر ....ملیییی  .... ملییییی .....ملیییییی

بعله! همه اینا رو بزارین در کنار اشپزی و شست و شو و رفت و روب اشپزخونه ! فلذا وختی مامی اینجاس من تقریبن تمرکز برا انجام کارام ندارم. فلذا الان با نهایت بدجنسی خوشالم که تو خونه تهنام صب پنج و بیس بیدار شدم و نمازه صبحمو بعده مدتها بدون قضا شدن خوندم. از فردا دیه نمیزارم قضا شه. صبح ها رو میخام زود باشم هم صبونه برا این دو تا بچه !! آماده کنم و بفرستمشون برن سره کار دمباله یه لقمه نونهم خودم صبونمو بخورم  و بشینم پا درسام. امروز که تمبلیم شد و خابیدم تا هشت و ربع ولی فردا شایس عملی کنمش. عاخه دو تا صندلیه اشپزخونه رو هم هنو نیاوردن! ولی باس عادتشون بدم تو همون اشپزخونه غذاهاشونو بخورن! بزرگه که اوکیه میمونه وسطی که همیشه مقابل تغییرات بسختی مقاومت میکنه.

.

دیروز مقاله مو که دوجا ریجکت شده فرسادمش یه ژورناله دیه که سطحش از دو تای قبلی بالاتره وااای خدا عصری خابم نمیبرد و همش دعا دعا میکردم که اینجا بپذیرنش...خدایای خداوندا ینی میشه اینجا مقالم پذیرفته شه؟ خیلی ژورنالش خوبه و عالی میشه اگه بشه. میشه بشه؟ میشه معجزه بشه؟ تو که بلدی معجزه! اون روزی رفتم وبلاگه پیشی (پیشییی) فک کنم اونجا در مورد معجزه نوشته بود و اینکه ایا ممکنه در یه موضوعی براش معجزه پیش بیاد یا نه...خیلی خسته بودم براش کامنت نذاشتم ولی میخاستم بش بگم معجزه معلومه که واقعیت داره...زندگیامون پره معجزس و به معجزه ایمان داشته باش و قطعن اتفاق میوفته... الانم خاستم همینو به خودم یادعاوری کنم!

.

از لیست کارای پست قبلی فقط پله ها رو تمیس کردم و مقاله ریجکتی رو فرسادم. امروزم میخام مقاله چهارمیه رو که از ادیت اومده بودو بفرسم . هییییع . فردام اگه بشه به امید خدا مقاله بالتازارو دیه تموم کنم. پروندش خیلی وخته وازه.

.

معلم زبانه قرار بود این هفته بهم بگه چه کتابایی بخرم و روزهایی رو مشخص کنه که انتخاب کنم برا شروعه کلاسمون ولی هنو پیام نداده. تا فردا نداد اگر بهش یاداوری میکنم. کلاس زبانم که شرو بشه حسابی مغشوله اونم میشم. میمونه دو تا دیه مقاله که هنو استارتشونو نزدم و باس هر چه سریعتر شروعشون کنم . از تزم فقط همین شیش تا مغاله در میاد و والسلام. که فغط یکی تو پاب مد اکسپت شده اونم زوری و یکی دیه تو یه isi در حال داوریه و ملوم نی ردش کنن یا نه و دو تا دیه هم که امارشونو اون بالا دادم.

.

هر روز میخام وخت بزارم تو سایت دانشگاه های دنیا رو هم بگردم و یکم اطلاعات جم کنم در مورد دانشگاه های مختلفی که رشته منو دارن. چه برا پست چه برا دکترا. تو دفترم بایس همه رو یادداش کنم که یادمم نرن. دیروز یه اغایی رو پیدا کردم که ظاهرن عرب بود توی امپریال کالج لندن و البته رشته اصلیش پزشکی بود ولی تحقیقات زیادی تو حوزه تخصصیه من داشت و پروفسور بود! نمیدونم چه جوریه این قضیه. ینی مدرکه مربوطه رو ندارن ولی صرف انجام پژوهش تو یه زمینه خاص بهشون درجه پروفسوری رو میدن! ینی من اینجوری برداشت کردم حالا دیه نمیدونم برداشتم چقد درست بود.

.

امروز برا نهار یکم از باقالی پلوی دیروز مونده( در حد یه کفگیر) و یه دونه هم نذری برامون اوردن. موندم چی کنارشون بزارم که بخوریم سیر شیم ! نمی ارزه بخام نهار درست کنم! شایدم ناهار درس کردم و گذاشتم برا فردا و یکمشم امروز خوردیم. نمیدونم!

.

 الانم پاشم یکم موزیک بگوشم و بعدم مقاله هه رو عاماده کنم برا سابمیت ... راستی عذاداریهاتون هم قبول حق باشه ...اون روزی بین دسته ها که رفته بودم تشویق شدم که نذرمو ادا کنم. یه نذره سنگین کرده بودم برا قبولیه دکترا و هنوز که هنوزه اداش نکردم. چه کله داغی هم داشتم اون روزا!! نذر کرده بودم هر سال محرم سیصد تا غذا بدم! چهار سال گذشته و شده 1200 تا غذا م هنو اداش نکردم :((( میخام ساندویچ کالباس بدم صد تا صد تا ! و اروم اروم اداش کنم! به همین وسعم میرسه فعلا! برم سره کار بهترش میکنم !

.

خودیه من از خذمته شما سرورانه گرام مرخص میشم با وجدانی عاسوده بای بای . گودبای تا درودی دیگر درود و دو صد بدرود

نظرات 2 + ارسال نظر
پیشی سه‌شنبه 11 مهر 1396 ساعت 22:25

انشاالله ملی جون. برای هردومون و برای همه آرزومندان معجزه در موارد بخصوصی که دوست داریم اتفاق بیفته
عزیزدلمممممممی

ایشالا پیشی جون ایشالا

ندا سه‌شنبه 11 مهر 1396 ساعت 17:49

سلام ملی جون
خووووبی؟
به عنوان خواهر کوچیکتر مبخوام جسارتا یه چیزی بگم و اونم اینه که بنظر تو اگه یه نفر ولو یه ادم فقیر یه دونه ساندویچ کالباس بخوره اوضاعش فرقی هم میکنه؟یا اینکه پول صدتا ساندویچ کالباس به یه خانواده مستمند و نیازمند برسه و بتونن باهاش یه گرهی رو باز کنن؟؟؟
من همیشه نذرامو نقدی ادا میکنم و اصلا مایل نیستم مثلا یکی مثل خودم که دستم به دهنم میرسه غذای نذریمو بخوره و هیچوقت هم نذری نمیخورم الان خانواده همسرم ده روزه مهمان من هستن و شاید توی این ده روز چهار روز تو خونه من غذا پخته شده اینقدر دوست و اشنا و غریبه نذری اوردن که مادرشوهرم نمیزاره غذا بپزم و جالب اینکه پدرشوهر من وضع مالیش خیلی هم خوبه و هیچ احتیاجی ندارن

سلام ندااا...وای انقد ب فکرت بودم گفدم نکنه نی نی از راه رسیده که ندا جون نیستش
دقیقن راس میگی ندا جون ... من همیشه نذرامو نقدی میکنم و به همون موسسه که تو یکی از پستام معرفیش کردم میدم ولی نمیدونم چرا برا دکترام چهار سال پیش همچین نذری کردم بوخودا من راضیم پوله 1200 تا پرس غذا رو بدمش به همون موسسه هه ولی تا جایی که خبر دارم هر چی که نذر کردی باس همونو ادا کنی. ینی فک کنم نشه به جای غذا وجه نقد داد...فک کنمااا... حالا کامنتت یه تلنگری شد که برم تحقیق کنم در این مورد. چون واقعن برا خودمم خیلی راحت تره که معادله غذاهه رو پول نقد کمک کنم یه جایی.
مرسی از کامنتت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد