ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

یادداشت 271 .... برا دوستای نادیدم

سلام

این پست رو در پاسخ کامنت خصوصیه یکی از دوسیا میزارم. همچنین ادرس خیریه ای که آمین جون ازم تو یکی از کامنتاش خواسته بود رو هم میزارم شاید بقیه دوسی ها هم علاقمند باشن کمک کنن.

.

برا کامنت خصوصی: عزیزم خبری که دادی ناراحتم کرد. عاره همینطوریه که میگی. ینی وختی اعلام نیاز میکنن نود درصدشون یکی رو زیر سر دارن. فغط گاهی پیش میاد که واقعن هیشکیو نداشته باشن و انتخاب عادلانه ای انجام بدن. خوشال میشم حرفاتو بشنوم میتونی هر چی دل تنگت میخاد تو کامنتای خصوصی بهم بگی.  من خودمم الان تو یه نقطه ای وایسادم که احساس میکنم بعده اینهمه تلاش واقعا حقم این نبوده. درسته دارم هیات علمی میشم ولی این اون جایی نبود که من میخاستم بهش برسم. حتی به مخیلم هم خطور نمیکرد که بخام بعدگرفتنه دکترام تو یه همچین جای کوچیک و مسخره ای کار کنم. یه جورایی احساس شکست میکنم. ولی چاره چیه. ظاهرا من باس همچنان بدوم و هنوز بدو بدوها ادامه خواهد داشت. وختی به اونچه که میخاستم نرسیدم این یعنی هنوز باس بدوم تا به اونچه که راضیم میکنه برسم. منم هدفمو گذاشتم به اینکه مدرک زبانمو بگیرم و برا پست خارج از کشور اقدام کنم. یا حتی ممکنه بخام دوباره برم و دکترا بخونم. نمیدونم واقعا. فقط اینو میدونم که راهه خیلی سختی در پیش دارم. خیلی خیلی سخت تر از راهی که در طول 12-13 سال گذشته طی کردم و این منو بشدت میترسونه. اینکه من الان و تو سن 35 سالگی تازه بایس استارت و شروعه یه راهی رو بزنم که معلوم نیس بعد7-8  سال عایا از مقصدی که این راه قراره منو بهش برسونه راضی خواهم بود یا نه. 

ولی خب زندگی همینه دیگه. معلوم نیس تهش چی میشه. یادم افتاد به یه قسمتی از سریال خانه سبز. یادته سریالشو؟ یه قسمتش داستانش این بود که ته هر قضیه ای وختی معلوم میشه که راهه رو رفته باشی. پسر بچه ی خانه سبز  یه شیشه نوشابه مشکی گرفت جلو زن داییش و گف اینو تا وختی که تا اخرش نخوری تهش معلوم نمیشه. باس قلوپ قلوپ تا اخرش بخوری تا بلخره ته شیشه هه ملوم شه! ما تلاشمونو مجبوریم بکنیم ولی اینکه تهش چی میشه رو همون تهش مشخص میکنه! از الان ملوم نی!

من فغط یه چیزی رو میدونم و بهم عینه چی ! ثبت شده و اونم اینکه هر زحمتی بکشی اخرش یه جایی یه زمانی قراره نتیجشو ببینی. من و تو هم باس دوباره شرو کنیم دویدنامونو. و یه راهه دیگه ای رو امتحان کنیم برا رسیدن به اونچه که میخاستیم و بهش نرسیدیم. فقط باس با اراده و نیرو پیش بریم. و نذاریم هیچ چیزی جلومونو بگیره الا مرگ!

امیدوارم بتونی بهترین راهو انتخاب کنی و خداوند هم بهت اراده و نیروی تلاش بده و بتونی به تمام انچه که میخای و قطعن لیاقتشو داری برسی. فقط یه چیز و اونم اینکه یادم نمیاد ارشد بودی یا دکترا. برا وزارت بهداشت بودی یا علوم؟ اگر ارشدی به طور جدی بهت توصیه( ببخشید میگم توصیه ولی پیشنهاد نیس! توصیه هس!) می کنم که برا دکترای خارج از کشور اپلای کنی. میدونی که بایس حداقل ایلتس 6ونیم داشته باشی. در درجه اول برات دانشگاهه خوب مهم باشه بنظرم. یه دانشگاهه خوب که دکتراتو بگیری بعدش برا کار میتونی یه کشور یا جای مناسب تر و کم هزینه تر رو برا خودت پیدا کنی. چون اینکه تویه یه دانشگاهه خوب مدرکتو بگیری به نظرم مهم باشه.  برا شغل هم در ایران ناامید نشو و تلاشتو همچنان ادامه بده. همین طور که داری زبانتو میخونی و مقدماته اپلای رو اماده میکنی برا شغل یابی هم تلاش کن. شاید فرجی شد. دعا میکنیم که فرجی بشه... توکل بر خدا

.

برا آمین جون: یه موسسه ای هس بنام موسسه خیریه مشک که برا حمایت از کودکان سرطانیه و دفترشم در بیمارستان شفای اهواز واقع شده.  من شماره حسابشونو دارم و تا یه ماه پیش هم این شماره  حساب اوکی بود و همچنان برقراره . فقط ظاهرن اینا وبسایتشون کار نمیکنه.  اسم و رسمه موسسه رو تو این لینک که وبسایت رسمیه خیریه های کشوره میتونی ببینی (کلیک) و شمارشونم  توش هس( فک کنم پیش شماره اهواز الان 061 باشه . قبلا 0611 بود).  عسیسم من برات یه نذر برا همین موسسه در نظر گرفدم که به امید خدا و به حق همین روز جمعه که میگن روزه منتظراس نذرم قبول شه و  بیای خبر خوش بدی بهمون و بعدش نذره رو  ادا کنی.


نظرات 6 + ارسال نظر
زهرآ شنبه 25 شهریور 1396 ساعت 16:08

راستی زیارت عاشورای دسته جمعی را لطفا شما هم اطلاع رسانی کن

ملی جون میگم که بشینم چیزای مذهبی مثل فلان نماز و .. را برای مصاحبه هه بخونم؟؟ یا تخصصی فقط

چشم صب میزنم اگهیشو الان دارم بیهوش میشم... مصاحبه؟ معمولا نماز و اینا رو مصاحبه گزینش استخدام میپرسن. جلسه اول مصاحبه علمیه معمولا. فک نکنم مذهبی اجتماعی باشه.

زهرآ شنبه 25 شهریور 1396 ساعت 13:11

مرسی ملی جونم.. توضیحاتت خیلی کامل و جامع بود واقعا خیلی دقیقی

خواهش میکنم عخشم...ایشالا به خوبی وخوشی مصاحبه رو بدی

بهار شنبه 25 شهریور 1396 ساعت 01:04 http://likespring.blogsky.com

ملییییییی...چرا زندگیامون این شکلی شد...چرا به چیزی که حقمونه نرسیدیم.چرا فقط بیسوادا و بیشعورا بر مسند کار نشستن و هر کیو بخوان استخدام میکنن...چرا انقد هرج و مرجه؟؟؟من به اندازه تو نیستم.به اندازه تو هم درس نخوندم.دانشگاه ازادیم.ولی به حد خودم فکر میکنم بد نباشم.استخدام ادارات که اصلا نمیشه بهش فکر کرد.صد تا ازمون میذارن که هرگز بر اساس اون ازمون استخدام نمیکنن...طرف با مدرک دیپلم نشسته پشت میز فقط چون عروس فلان حاج اقاست....خیلی درده به خدا...
خدا به دادمون برسه واقعا.وقتی ادم بهش فکر میکنه مخش سوت میکشه.فقط باید به خودش توکل کرد و پیش رفت.
ولی خب رفتن به نظرم بهترین راه باشه.

بهاااااار سرتو بالا بگیر منم دلم پره درده ولی باس سوخت و ساخت فعلا .... و همچنان دوید به امید یک فرجی تو هم زحمت کشیدی و تلاش کردی و میفهمم چی میگی. تازه تو هزینه هم کردی... چی بگم اخه... خدای مام بزرگه نباس از مهرش ناامید شد

محمدالف شنبه 25 شهریور 1396 ساعت 00:41 http://parandnilgoon

سلام و درود بر ملی نازنین اگه چیزی نمیگم فکر نکنی نیستم من هر شب بهت سر میزنم نوشته هاتو میخونم .

سلام اقای الف جانه عزیزقوبونه شما لطف دارین

زهرآ جمعه 24 شهریور 1396 ساعت 23:42

امیدوارم کارات خوب پیش بره.. ملی به خدا بهت حق میدم تو دکترایی و دختر اکتیوی هستی انشالله روز بروز راهت هموارتر شه..
واقعا این چه وضعشه!!! ما با امید درس خوندیم
خودمو میگم الان از همه چیز عقبم حتی
ملی سه هفته اس بیکارم.. یعنی جز نیروهای تعدیلی بودم منم بخاطر کم سابقه بودنم گفتن نیا!!
تو خونه هم جنگ اعصابه، پدرم بدرفتاریش تشدید شده:(((

این مدت در به در دنبال کار ابرومندم فعلا قراره برم مصاحبه یونی پیام نور بلکه۲ ساعت کلاس بهم بدن:(
ملی واسه مصاحبه چی بخونم؟ اصلا نیازه؟؟
دوما کار چطور پیدا کنم تو شهر کوچیکمون:/ بابام خیلی بدرفتار ی میکنه با ما دخترا... انگار چیزیم دست ماست:/

مرسی زهرا جونیخیلی اوضاع خیته واقعا تو مملکت. ینی غششششنگ ببخشید ریدن توش!
عزیزم عب نداره خدا بزرگه... هممون یه جوری درگیریم. خدا کنه یه موقعیتی برات پیش بیاد. پیام نور ک گفتی غنیمته حتما بچسبش. شاید همین ی دستاویزی شد برات که بهش چنگ بندازی و بکشی خودتو بالا ... عاره حتمن خودتو تو مصاحبه خوب نشون بده. معمولا تو مصاحبه ها اینطوری شرو میکنن: ازت میخان خودتو معرفی کنی و یه بیوگرافی از خودت بدی. اسم و رسم و مدرک و دانشگاهی ک درس خوندیو بگو و اگر مقاله ای طرحی کار کردی در موردشون خلاصه بگو و در مورد پایان نامت هم خیلی خلاصه بگو. بعد ممکنه ی سری سوال از پایان نامت و متدش اینا بپرسن، پایان نامتو اماده باش و برو. یه هفت هشت تا هم اسلاید درست کن حالا در مورد یه موضوع درسی یا نخاستی درست کنی هم همون اسلایدای دقاعتو ببر و اماده باش چون گاهی از ادم میخان که یه پرزنتی داشته باشه. ( ممکنه قبلا نگن و یهو تو جلسه مصاحبه بخان) یکم مطالعه علمی هم داشته باش که ذهنت فعال شه قبل مصاحبه. ها راستی ممکنه بگن بیوگرافیتو انگلیسی بگو. از الان یه پراگراف اماده و حفظ کن که اوکی باشی.
سوالاتی ازین دست هم میپرسن: چرا دوس داری بیای اینجا؟ چرا به تدریس علاقمندی؟ اگه دانشجویی سوالی پرسید سر کلاس و بلد نبودی چه میکنی؟ و ... موفق باشی تو مصاحبت
پدر رو حرفاشو از این گوش بگیر و از اون گوش بدر کن. بعدن ها خودش پشیمون خاهد شد بابت تمام رفتاراش. به خودت برس و سعی کن غصه نخوری... همه چی بوختش اوکی میشه

تارا جمعه 24 شهریور 1396 ساعت 11:20

ملی ،ملی برو‌آمریکا منم چند سال دیگه نهایت ۵ سال بعد!! باز خرید می کنم میام اونجا ! میام ور دلت :)) جدی گفتما ...من و کسرا و نن جونش رفتنمون حتمیه ! البته اگه عزرائیل امون بده

ووووووی خیلی سخته تارا وختی بهش فک میکنم خیلی خیلی میترسمممم ایشالا هرجا که که دوس داری با اقا کسرا بری و هر جا ک هسی خوش باشی خدا رو چ دیدی شایس منم اومدم همونجا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد