ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

یادداشت ٢٦٥ ... ادامه گزارش کوتاه

سلام مجدد

کارگرا ساعت هش و ده مین دم در بودن ولی راننده نه و ده مین اومد. یه پسر جوون بود و ترک! دیه تا اومد شرو کردن و بار زدن. خوب شد جعبه یخچال و بخاری رو نیگه داشته بودم. هیزمای بخاریمم دیشب در اوردم که تو راه تکون تکون نخورن و شیشه شو نشکنن.

تو کمتر از نیمساعت وسایلمو بار زدن. اصن دو تا کارگر لازم نبود! میدونسماااا ولی خانوم شرکتیه گف برا احتیاط دو نفرو میفرستم. 

قرار بود نفری چهل بدم و دلم سوخت و نفری پنجاه دادم. پر رو پر رو برگشتن میگن بیشتر بده! منم گفدم قرارمون چهل بوده و تازه من ده تا بیشتر دادم!

چل تومن هم پوله طرح وانت رو قرار بود بدم ب راننده ک دادم. بقیه هزینه حمل رو هم تو مقصد مامانم میده. دویس تا هم دیروز ریختم ب حسابه شرکته. دقیقن ششصد تومن برام اب خورد !! تازه یه چهل تومن هم مامانم باز تو مقصد باس ب راننده بده ک وسایلمو خودش خالی کنه و نخان اونجا کارگر بگیرن. 

.

ده و ربع اینا بود که زدم بیرون و اومدم سمت ارایشگاه برا تجدید رنگ. الانم نشستم ک موهام رنگ بگیره. گفدن ١٢ و نیم میشورنش. 

دیروز صب پاشدم رفدم بازار مبل یافت اباد.... عجب جایی بود. پر از مغازه ها و پاساژای خوشگل خوشگل. یه کاناپه جلو تی وی ک تبدیل ب تخت میشه خریدم و یه کاناپه ی نفره تخت شو برا خودم. رنگ نسکافه ای! قراره تا دو هفته بفرستن ولایت. 

نهارمم همونجا خوردم. تو بازار مبل شماره ٣ رستوران هانی. سلف سرویسیه! حالا کلی عسک دارم ک با گوشی نمیشه گذاش. ایشالا هفته دیه میزارم براتون. 

عصر پنج بود که با سردرد برگشتم و تو میدون ازادی به سمت انقلاب هم یه ماشین برام ایستاد که مثلا بلندم کنه!!! پیرمردی بود!

خلاصه با تاسکی برگشتم خونه و ی دوش گرفدم و بقیه وسایلو جم کردم و دوازده و نیم بیهوش شدم.

برم بدم کلمو بشورن!! فعلن بای تا بعد

نظرات 5 + ارسال نظر
مرغ آمین پنج‌شنبه 16 شهریور 1396 ساعت 11:37

منم همیشه از آرایشگاه میام می شورم تازه فکر کن با چی؟! با شامپوی ضد قارچ!
خوب خیلی از این چیزا می ترسم!

ندا چهارشنبه 15 شهریور 1396 ساعت 17:13

پشت سر گذاشتن اون همه تجربه، خاطره و آرزو بنظرم فوق العاده سخت و دردناکه همش این روزا به حل و روز تو فکر میکنم....

ممنونتم ندا جون... مهر و انرژیتو از همینجا میگیرم و میتونم حس کنم لطفه دوستیتو ... عاره سخته متاسفانه ولی چاره چیه ... زندگی مجموعه شادی های ریز ریز و غمای درشته

مرغ آمین چهارشنبه 15 شهریور 1396 ساعت 15:55

به به! به سلامتی ملی جون رنگ مو مبارک ایشالا به شادی و خوشی

قربونت آمین جوناومدم خونه دیگه نشستمش! همیشه از سر وسواس میشورم بعد ارایشگاه. ولی این بار نشستم چون تشکمو قراره ببرم خونه و بشورم!

آفرین چهارشنبه 15 شهریور 1396 ساعت 14:15

علیک مجدد از ما
کله ی شسته و رنگ تجدید شده و کاناپه های دومنظوره موبارک
به به عکسای دل انگیز در راه است
بای تا های


ممنونم سلامت باشی
عاره همین پستا رو مصور خواهم کرد خدا بخاد

تارا چهارشنبه 15 شهریور 1396 ساعت 13:09

انشاالله اونچه خیره برات پیش میاد ملی گلی .

ایشالا ... ممنونم تارا جون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد