ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

یادداشت 253

ووووووی سلام!

با دیدنه کامنت زهرا جونی و بهار جونی کلی انرژی مثبت گرفتم دستتون درد نکنه!

ووووووی هم بابته اینکه فردا با اغا رییسه موسسه جلسم فیکس شده و یه جورایی مصاحبه هس!

حسابی باس اماده برم که اونجا ابروریزی نشه....ابروریزی؟!! ابروریزی کدومه باس بدرخشم!

به الف اول گفتم و بعدشم به مامی که من الان تو برزخه شک و تردیدم! دارم دست و پا میزنم بمونم تهران و نکنه پیشرفتم تو ولایت بهتره؟ نکنه قدر کانون گرم خونواده رو نمیدونم و ده سال دیه عینه سگ پشیمون شم که خودمو کشتم تهران بمونم؟! نکنه همه اونایی که الان هم رده های منن و رفتن ولایت مشغول شدن اینده شون از منی که قراره تهران بمونم بهترتر بشه؟! و خیلی نکنه های دیگه! ....ولی خب توکل میکنم به خدا...من این تلاش کردنامو برا موندن در تهران جنگ با اونچه خدا مشیت کرده نباید بدونم! تهران بزرگه و جا برا درامدزایی و لذت بردن از زندگی توش زیاده! پس هدفم برا موندنه اینجا نمیتونه هدف غلطی باشه...و تلاش برا رسیدن به این هدف هم لذا تلاشه غلطی نیس. فغط اینکه خدایا سگه درگاهتم خودت رحمم کن و در نهایت منو سمته راهی ببرون که عاقبت به خیر بشم و ده سال دیه عینه چی پشیمون نشم...قوبون دستت! ماچ به روت

.

فردا دو و نیم باس موسسه باشم! قبلشم باس برم یه سری پرینت مرینت بگیرم. تازه صبحه زودم باس پاشم و دوش بگیرم! حالا شایدم شب حمومیدم! ووووی مانتو شلوار سرممه ایمم باس اتو کنم و یه دستی به پاچه بزیهامم بکشم! خو من فک میکردم قراره فغط رییس موسسه رو ببینم ولی صبحی زنگیدن و گفدن شوراس! پس شدن کارا اینا:

- مانتو شلوار اتو بشه

- حموم بشم!

- پاچه بزیها زدوده شه!

- امادگی علمی که خودش کلی کاره حاصل شه!

اون بالایی ها تا نه صبح فردا باس حاصل شه بعد راه میوفتم سمته دان برا زیری ها:

- پرینت از مقاله ها و رزومم

- اسلایدای پرزیمو تمرین کنم رو کامی های دان چون لوپ لوپه خودم برا عهده خیارشورشاهه

- یه چی بخورم و در نهایت یه رب به دو راه بیوفتم سمت موسسه! شایدم اژانس گرفدم که عرق نکنم بوی بیف ندم!

.

برام دعا کنین دوس جونا و انرژی مثبتاتونو بفرسین ...مرسی از همه تون و مهربونیاتون

.

.

.

بعدن نوشت: اینی که اسم بردم از دیدنه کامنت بهار و زهرا انرژی گرفتم معنیش این نیس که از دیدنه کامنت بقیه انرژی نمیگیرم هاااا. عاخه بهار جون دفا کرده بود و خبر خوشی برام بود و از کامنته زهرا جونم احساس کردم حالش بهتره(چن روز پیش یکم گریه ئو بود! برا همین خوشال شدم که بهتره :))) وگرنه که من با دیدنه کامنتای همه شما دوس جونیا ذوووق میکنم ...بوس به همتون :*******

نظرات 5 + ارسال نظر
زهرآ سه‌شنبه 24 مرداد 1396 ساعت 11:39

ممنونم دوست جون و مهربون
آرزو میکنم امروز روز خوشحالیت باشه، الهی آمین


جلسه هنو تموم نشده و منتظرم بیان بیرون و رییسو ببینم و نتیجه رو بپرسم

شبدر دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت 19:11 http://fourleafclover.blogfa.com/

ملی حون تو انحامش می ذی !

اوهوم! همه تلاشمو میکنم

ندا دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت 18:18

سخت منتظر خبرای خوبتم و دعات میکنم عزیزم

ممنونم ازت ندا جونه عزیزم

بهار دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت 14:03 http://likespring.blogsky.com

قربونت برممممم
ایشالا که فردا به بهترین شکل میگذره و نتیجه خوبی برات خواهد داشت...

مرسی بهار جونی

شیدا دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت 14:01 http://79681.blogsky.com

ملی لابد الان تو راه موسسه ای کلییییی فوووت از انرژی های خوب برات دارم که میفرستمشون
با خبرای خوب خوب برگردی

نه شیدا جون فردا میرم موسسه ... فوتاتو فردا بکنننن .... وووووی فوتات نره برا یکی دیه که تو راه موسسه هس؟! شوخیدم قوبونت عسیسم ...برام دعا کن فردا خوب پیش بره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد