ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

22 بهمن!

سلامن علیکم

پاشیم برخصیم بیست و دوئه بهمنه 

.

قبل از هر چیز!  مخذرت میخام که روزانه نوشته هام دچار زوال شده! ولی سعی میکنم درستش کنم!

خب بزارین از چارشمبه بگم . روز قبلش چهار تا از امضاهای فرم مربوطه رو گرفدم و موند دو تا داور خارجی و یه مشاورم. با مشاورم نه صبح قرار گذاشتم دمه متروی میدون ایکس! ینی اون گف میخام برم فلان جا و دانمون نیستم و ساعت نه بیا دمه مترو . مام گفدیم چشم! بعدنش قرار بود برم یه وره دیگه شهر برا داور 1 و ساعت دوازده به بعد هم داور 2 گفده بود برم برا امضا یه وره دیگه شهر. خلاصه صب چارشمبه که از خاب پاشیدم و نماز و اینا دیدم داور 1 پیام داده که امروز نیا و من نیسم و یه روز دیه بیا! منم نشسدم یکم فکریدم و بعدم یه عسک از فرمه که حاوی امضاهای بقیه بود گرفدم و توی تلگرام بهش فرسیدم و گفدم این فرمه مربوطه هس و من اینو باید زودتر تحویلش بدم و روزه دیگه ای فرصت نیس که بخام بیارم برا امضا و اگر رخصت میفرمویین خودم امضاش کنم به جای شما اونم گف اکشال نداره موفخ باشی! خلاصه یکی از امضاهامو این مدلی فشاندم! بعد یه ربع به نه دم متروهه بودم و یه ربعی وایسیدم تا خانم اومدن و یه امضای دیه رو هم اونجا گرفدم. دیه اومدم سمته دان و یه دو ساعتی نشستم به اعماله اصلاحات رو تزم و طرفای 11 و نیم یه اجانس گرفدم و چقدددددر هم اشتباه کردم! حالا میگم چرا!

.

اجانسیه با نیمساعت تاخیر اومد و رفدیم سمته دانه داوره 2 و به اجانسیه گفدم وایسا تا برگردیم! اومدم بالا دیدم داور 2 نیس و زنگیدم و برنداش و ده دقه ای منتظر وایسیدم و فمیدم که حالا حالا ها سر کارم. رفدم به اجانسیه گفدم اغا تو برو من معلوم نی تا کی اینجا وایسم! 25 تومن ناقابل ازم دوشید و گورشو گم کرد اومدم نشستمممممممممممممممممممممم تا یه ساعت بعدش! دیه داوره بهم زنگولید و گف یه جلسه دیه هم اضطراری براشون پیش اومده و معذرت و اینا و گفدش تا نیمساعت دیه میرسه! دیه نیمساعت بعدش رسید و طفلوک کلی هم معذرت خواست و اینا- فک کنم تو جلسه پیش دفاع زیادی تو چششون فرو رفدم همچین احتراممو میذاشت - دیه امضا رو گرفدم و دو کلوم صحبتیدیم و پاشدم که بیام ابدارچیشون با سینی چای وارد شد. دیه استاده گف بفرمایین حداقل چای بخورین و اینا و منم با وجودیکه پاشده بودم دوباره با این پای چولاق شدم برگشتم نشستم رو صندلی که چای کوفت کنم !! زهر مااااار کوفت کنی ملیییی ورپریدههههه  دیه نشستن همان و اغا فرمودن که عاره یه کارگاه حتمن برامون بزار و همونجام تغویمشو دراورد که اسفند خوبه فک کنم ... اینجا که بود گفدم دکتر من فلان تاریخ اسفند یحتمل دفاعم باشه و خودتون میدونین تا اون تاریخ به هیچ کاری غیر از دفاعم نمیتونم فوکوس کنم و کارگاهم الکی نیس بلخره باس یه متریالی چیزی اماده کنم....ادامشو خودش گف که خب اره تا یه هفته بعدشم ادم واقعن فغط میخاد استراحت کنه و نیروش تحلیل رفته و فیلان! پس میندازیمش فروردین!! منم که داورمه خوب چی بگم؟ بگم بیخود میکنی میندازیش فروردین؟!! میبینین تو رو قرعان ملت چقد زرنگن؟! میبینهه دستم زیر سنگشه سریع نونو میچسپونه...واللا به همین قبله قسم که اگه من از این فرصت طلبیا بلد بودم الان پرفسور بودم تو اکسفوردی هارواردی چیزی!

خلاصه این شد هوسه چای کوفته کردنه من! پاشدم و پیاده راهی شدم و حدسی راه برگشتو در پیش گرفتم و شاید با ده دقه پیاده روی رسیدم به پایانه تاکسیرانی اون میدون و از اونجام تا میدون انقلاب با سه تومن برگشتم دان! بعله ! بیست و پنج تومنو یادتونه که؟! خب من همیشه این مسیرو با بی ار تی اومده بودم و خیلی زجر اور بود واقعن. ولی این بار یاد گرفدم و دیه با تاسکی میتونم رفد و امد کنم تا دانه داور 2 رو.

.

برگشتنی که میخاسم با راننده هه حساب کنم پنج تومن دادم بهش میگه خرد بده!! عاخه کره اولاغ! ( با عرض معذرت از همه الاغان و وابستگان محترمشون) وقتی تو کرایت 3 تومنه، اونوخ 5 تومن درشته برات؟!!! بقیه مسافرا هم هممممه مث من 5 تومنی داشتن! بیشعور مردک قیافشو در هم کرده و نمیدونم از کجاش دو تومنی دراورد و موقع دادنش پر رو پر رو برگشته میگه دفه دیگه پول خرد داشته باش موقع سوار شدن! اینجا یه پارانتز باز کنم : ملی قیافش مظلومه! انسانی عارام و خیلی نرم و ملایم و تو سری خور مینمویه در ظاهر! اماااااااااااا! امااااااااااا امان از روزی که کسی پاشو رو دومبه ملی بزاره! بسانه یک گربه ای که پا رو دمش گذاشته شده چنگولای تیزشو از میونه پنجولای نرم و پاستیلیش میاره بیرون و میکنه تو چش طرف!! پارانتز بسته!

اینو گه گف منم دیه چنگولامو کشیدم بیرون و صدامو بردم بالا و گفدم تو راننده تاکسی هسی و وظیفته پوله خرد داشته باشی نه من! برگشته میگه ینی بقیه پولتو نمیخای؟! واااااااااااااااااااااااای این دیگه کی بود! منم صدامو بردم بالاتر که برا چی نخام؟!  همه اینا در حالی اتفاغ افتاد که داشتم پیاده میشدم و دیه نشد که بیشتر داد بزنم! دو تا مرده ذلیل مرده کناره من نشسته بودن عینه ماسته وارفته هیچی نگفدن! در حالیکه مشکله اونا هم بود و اونام 5 تومنی داشتن! یه دختره هم اون جلو نشسته بود و فک کنم کلا مرحوم شده بود از بس که منفعل بود! هیچی درشو کوبیدم و برگشتم سمت دان! قبلشم برا اینکه انرژی پیدا کنم برا انجام کارام و اعصابم بیاد سر جاش خودمو مهمونه فست فودیه نزدیکه دان کردم و سوپ قارچ سفارش دادم با پیزا سبزیجات که جفتشون تعریفی نداشتن! ینی گلاب به روتون از یه ساعت بعدش من روده هام عینه بادکنک باد کردن و ...!!  ولی خب انرژی گرفدم و اون راننده تاکسیه هم یادم رفت!

طرفای 4 نشستم سر کارام و تا هشت کار کردم و دیه برگشتم خونه و کمی لباس شستم و نمازیدم و بقیه پیزامو خوردم و خواااااااااااب  تا هشت و نیم صبح دیروز خابیدم و البته یه رب به هفتم پاشدم نمازمو خوانیدم.  تا ظهر کاریدم و نهارم ماکارونی رژیمی درست کردم و خوردم و یکم خوابیدم و تا دو شب باز کاریدم. وسط مسطا هم اهنگ دانلودیدم و گوشیدم یکم!

.

امروز صب نمازو خواب موندم و هشت بیداریدم و تا ده یکم رو تزم کار کردم و بعدم نون نداشتم رفدم سنگکی و از سوپر میوه هم گوجه و خیار خریدم و اومدم با چای دارچین زدم تو رگ! امروز باهاس رو بحث و نتیجه گیری تزم کار کنم و نقویتش کنم. راستی اکسپت مقاله دومم هم دیروز اومد ولی خب افیلییشن هامونو تو نامه نزدن و این یکم نگران کنندس. امیدوارم تو جلسه یه شمبه بهش گیر ندن...

.

بچه ها جون؟! میشه بازم دعا کنین که  جلسه یه شمبه خوب پیش بره و بهم اجازه دفا بدن؟!  هم؟! ملسی! الاهی که شماهام گره های کاراتون وا شه و دلاتون خوش باشه و تنتون سالم باشه...آمین

نظرات 5 + ارسال نظر
مرغ آمین شنبه 23 بهمن 1395 ساعت 10:35

ملی جون واقعا برات از ته دل دعا می کنم زودتر به خیر و خوشی دفاع کنی. وقتی می خونمت یاد خودم و زحمتام می افتم و درکت می کنم. تو هم دعا کن من برام زودتر یه کار خوب پیدا بشه. البته داستان من خیلی مفصله که چرا الان کار درست و درمون ندارم ولی برام خیلی دعا کن تو رو خدا تو دلت پاکه

سلام مرغ امین عزیزم... خیلی ازت ممنونم بابت اینکه توی دعاهات ب یادمی. منم اگه قابل باشم دعات میکنم... امیدوارم ی موقعیت شغلی خوب و مناسب طوری که خودت دوس داری برات ردیف شه عزیزم تو دلت پاکه که ملی رو دلپاک میبینی

بهار جمعه 22 بهمن 1395 ساعت 23:49 http://likespring.blogsky.com

فدای اون چنگولکات بشم پیشی ملوس...
تو رو نداشتم چیکار میکردم؟؟؟ندیده مریدتم
الهی الهی الهی که همه کارات اونجوری که باب میلته پیش بره.همیشه دعات میکنم دختر ماه و ناز.

قربونت بشم بهاری جونم ... چقد دلم خواست اینجا بودی میچلوندمت عسیسسسسم تو لطف داری بمن قربونت برم که همیشه دعام میکنی بهار جونه خوشگلممم الاهی که تو هم ب مراده دلت برسی

miss_love جمعه 22 بهمن 1395 ساعت 14:14 http://eshgh70.tk/

برایتان موفقیت توام با سر بلندی آرزومندم
شما هم به من سر بزنید واقعا دست گلتون درد نکنه،تشکرررررررررر
98651

مرسی

س جمعه 22 بهمن 1395 ساعت 13:25

ان شاءالله که کارات به بهترین بهترین نحو ممکن بیش بره. بهتر از اون چیزی که فکرشو میکنی.

ممنونم ازت سین عزیز

ناهید جمعه 22 بهمن 1395 ساعت 12:08

ملی جون من به تازگی خواننده وبلاگت شدم .
شما برنامه اسنپ یا تپ سی و از بازار دانلود کن و انلاین دربست بگیر .
واقعا قیمتهاش با آژانس خیلی فرق میکنه .
50-60درصدکمتره

شنیدم عاره...دیگه باس صرفه جویی کنم ...خیلی خوبه 50-60 درصد ...ممنونم از راهنماییت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد