ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

بلیط بخرم نخرم چه کنم؟! :/

سلام

مامانم جمعه میگف اخبار گفد بلیطا فروشش از هجدهم شرو میشه. حالا من موندم چه کنم. رو تخته وایت بردم تاریخ دفاعمو زدم بیست اسفند ...تخته کائناته یه جورایی و بهش ارادت دارم خب قضیه اینه که الان چند ساله خونه تکونیه خونه پدری حوله بنده میچرخه و من مدیریتشو بر عهده دارم... البته این پروژه یه مدیر داره و یه کارگر!! که جفتشون خودمم البته از حق نگذریم که خاهر بزرگه هم کارگر دومه...پس تصحیح میکنم این پروژه یک مدیر داره و دو کارگر که یکی از کارگراش مدیرم هس که اسمش ملیه بعله... منم مث بهار جون دلم میخاد دو سه روز مونده به عید با خیال راحت پامو دراز کنم و مث همه سالای گذشته دقیقن روزه سال تحویل کارام تموم نشه. البته که همیشه خیلی عالی به مراسم سال تحویل رسیدیم و حداقل دو سه ساعت قبلش دیگه من سفرمو انداختم ولی خب امثال میخام زودتر بجنبم! واقعنه واقعن نمیدونم که دفاعم میوفته کی! راستش خودم دوس دارم فروردین باشه یا نهایتن اول اردیبهشت ولی بدمم نمیاد که بیوفته اسفند و این دندونو بکشم بندازم دور!  

اگر مطمئن میدونستم که به بیست اسفند دفاعم میرسه یا نه خیلی خوب میشد. اول به اکسپت مقالم بستگی داره و دوم به حضور استاد راهنمام در ایران. که هر دو مسیله در هاله ای از ابهام هستن!

اگر میدونستم به امسال نمیرسه دفاعم برا همون هفدهم هجدهم بلیطمو میگیرفتم و میرفتم خونه و استارت خونه تکونیو میزدم و خب دو سه روز قبل  سال جدیدو دیگه ازاد بودم.... ولی نه من به تخته وایتبردم وفادار میمونم و همچنان اعتقاد راسخ دارم که بیست اسفند دفاعمه! برا بیست و یکم بلیط میگیرم و از بیست و دوم یا سوم استارته خونه تکونیو میزنم.

.

خونه خودمم که کشک! البته دسشوری و کف اشپزخونه رو پریروز و دیروز با ضدعفونی کننده شستم و چقدددم تمیز شد. واقعن پودر اصن تمیس نمیکنه به این خوبی. ولی خب کارای ریز پیز زیاد داره خونه تکونیه اینجا ...مث تمیس کردن کابینتا( کهنه نیسن زیاد ولی از این فلزی قدیمیان ) و گردگیری سقف خونه و اساسی تمیس کردن شیشه های پنجره و دو تا درای خونه و شستن دیوارای اشپزخونه و دسشویی و حموم ....بعدم نه خونه قدیمیه برا همین هر چیم تمیس میکنی خوشگل موشگل نمیشه...خب اسباب درستی هم ندارم توش که شبیه خونه درست و درمون باشه حالا ایشالا رفدم سر کار یه فکری میکنم... البته یه چیزاییشو نمیشه هیچ کاریش کرد مث همین کابینتای قدیمیش یا لوله های روکار و جرز دیوار اشپزخونه که لوله از کنارش رد شده

.

دیروز صب کارگاه داشتم تا 12 و بعدشم بشدت خابالو کار کردم تا هفت و بعدم پاشدم رفدم خونه. کف اشپزخونه رو گذاشته بودم که دیروز بشورم برا همین یه ساعت زودتر تعطیل کردم دانو! دیه رفدم و اول یه نصف نون تافتون با پنیر و گل کلمه فلفل مالی شده و یه پیاله ماست کوفته کردم ! و بعدشم کف اشپزخونه رو سابیدم و دسمالایی که سرامیکارو باش میسابمم شستم. تمیس شد خداروشکر. برا ادامه تمیسکاری خونه اقلام زیر ضروریست:

-یه دونه فرچه برا دیوارای اشپزخونه و حموم

-یه بسته دسمال که یادم باشه دو بسته هم بخرم برا خونه ولایت

-یه ظرف دیه مایع جرم گیر از همون قبلیه!

-ازین وایتکسای غلیظ شده که محشرن و نمیدونم اسمشون چیه!

همین!

.

دیروز استاده دوران ارشدم از شهرش اومده بود اینجا برا یه جلسه ای و من دیدمش. دیدار خوبی بود و دلم براش تنگولیده بود. رفدم به استاد مهربونه هم خبر دادم که دکتر فلانی اومده و اونم بهش زنگید و دعوتش کرد تو اتاقش و منم پیششون بودم یه نیم ساعتی و حرفیدن و منم فغط گوش میدادم. جفتشونو دوس دارم. خیلی بامزن!

.

صب امروز پاشدم یه ربع به هفت و املت پختم و توشم پوره فلفل قرمز ریختم و بسیاااااااااار خوشمزه میشه. بعدم لباسایی که پریروز شسته بودمو جم کردم و اماده شدم و اومدم دان و گردالو رو دیدم و داداششو.

خانم گردالو ترجیح دادن امروز برای صبونه ماست چکیده میل کنن:

.

البته داداششون هم باهاشون همسفره بودن:

.

خلاصه اومدم بالا و دست گربه ایمو شستم و نشستم تو سایت سر کارام. امرزو باس مشاورمم ببینم و اگه تونست یه راهنمایی برا تحلیل جدید از داده هام بکنه. فردام بدبختانه دوباره جلسه طرحمو دادم و باس برم اون سره شهر...شتتتت!

.

امروزو باس حسابی کار کنم. خدا بخاد تا اخره وخت میمونم. برا هم دعا کنیم که کارامون سامون بگیره.... از وقتامون خوب استفاده کنیم چیزی تا اخره سال نمونده و روزا دارن عینه قاطر میدوئن! .... مباظبات و بای بای

نظرات 2 + ارسال نظر
پیشی دوشنبه 18 بهمن 1395 ساعت 02:16

انشاالله که تا ۲۰ اسفند همه چیز ردیف میشه و دفاع میکنی عزیزدلم...

ایشالا .. ممنونم پیشی

بهار یکشنبه 17 بهمن 1395 ساعت 23:35 http://likespring.blogsky.com

آخی این پیشیاااااااااا روووو...واقعا گردالوئه هاااا....انقد که بهشون رسیدی ملی
خدا خیرت بده ...این حیوونیا چشمشون به دست آدماست...
ایشالا ایشالا که میتونی تا 20 اسفند دفاع کنی و راحت شی...توکل به خدا.اوووووف خونه تکونی
منم یه چی تو مایه های خودتم خواهر...کوزت هستیم هر دو

گرده گرده! انگار با پرگار کشیدنش عاره خداییش گناه دارن مخصوصن که این روزا هوا خیلی سرده.
ایشالا بهار ... خونه تکونی خخخخ خدا ما کوزها وو برا خونواده هامون حفظ بفرمویه !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد