ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

خخخخخ و دیگر هیچ!

سلام و درود به شما و روان پاکه همگی  اینجانب ملی خانوم جون رو از سایت میشنوفین در حالیکه  حدود 90 کالری رو با عنوانه شیر کارامل یا یه همچین چیزی چن دقه پیش مزه مزه نموده در حالیکه سالنه گروه رو گز میکرد.... خیلی حس خوفیه از صب تا شب تو دان بودن ...به عادم حس مالکیت میده یه حسی تو مایه های این که : کلیش واس ماس  مخصوصند که پیش دفاعم کرده باشی و با یه ژسته سینیور مابانه ای در گروه جولوی این بروبچه سال پایینی قدم برداری ...قوربونه خودم برم واقعن  

.

دیروز دقیقن بعد از نوشتن و ارسال پست رفتم ایمیلمو چک کردم و دیدم ژورنالی که مقالم توشه و داوریش هم انجام شده بهم ایمیل زده که پوله ما رو بریز به حساب داداچ! این تنها مقاله ای هس که توی ژورناله پولی چاپ میکنم. پاب مده ولی گورون تومن پول میگیره. عوضش فرایندش هم زودزودکیه و طولش نمیده. خلاصه که مبلخه ناقابله دو ملیونو دوست و بیس هزار تومن رو دیروز همین موقه ها بود که رفدم کارت به کارت کردم  بعدم اومدم نشستم به حساب و کتاب و دیدم طرفای 5-6 ملیون قراره برا مقاله هام هزینه کنم. که تا الانش سه تا هزینه کردم و سه تا دیگه هم برا ادیت بقیه مقالاتم لازم خواهد شد  و همشم دارم از رو چس مثقال پس اندازی که دارم برمیدارم  میشه گفت تقریبن کل پولی که صابخونم بهم از پوله پیش برگردوند رو خرج تزم کردم. کارت هدیه ها رو هم الان یادم اومد.... عب نداره. کاش کارام روبراه بشه...مقاله هام سرانجام بگیرن...بقیش مهم نیس...این ضررای مالی بعدن جبران میشه... اگه مقاله هام عاقبت بخیر بشن که ضرر نیست و در واقع سرمایه گزاریه...القصه! خوبه که من دو سال رفتم سر کار! وگرنه نه میتونستم برا خودم خونه بگیرم و نه اینکه الان این ریخت و پاشا رو بکنم! واللا!  اینم از این

.

دیروز طرفای هشت دیه رفدم خونه و خیلی هم سرم درد میکرد. نه و نیم جامو انداختم کنار بخاریو دراز کشیدم که بخابم و البته که تا نزدیکه 11 ولو بودم تو نت و بعد خسبیدم  قرص مرص هم نخوردم. صب یه بار با اذان صب پاشدم و صدای اذونو شنیدم. دفه دوم یه رب به هفت که پاشدم و ساعت رو گذاشتم رو هفت و ربع. و نهایتن هفت و ربع پاشدم. صبونه نیمرو خوردم با سنگک و چای دارچین تازه دم شیر کارامل رو هم پنشمبه از اغ رضا خریده بودم که اونم گذاشتم تو کیفم برا عصرونه امروز. و اومدم دان. نزدیک نه بود که انگشتیدم و اومدم سایت و مقاله ادیت شده رو یه دور خوندم که یه وخ جملاتش عجغ وجغ نشده باشه. خوب ادیت کرده دسش درد نکنه. بعد فرمت مجله رو باز کردم جلومو تا الان دارم طبق فرمت مجله مقالمو درست میکنم. البته بگم 11 تا 12 و نیم برا یه دانشجوی ارشد داده هاشو تحلیل زدم . بعدشم از 12 و نیم تا یک و نیم دوسته نا رفیقم اومد و فک زد . کم محلی میکنم بهش برمیگرده میگه تو عوض شدی شایدم راس میگه مث قدیم تحویلش نمیگیرم. دلایل خودمو دارم که الان حوصله بسط و توضیحشو ندارم. خلاصه یک و نیم هم رفتیم نهار زرشک پلو با مرغ و سالاد بود که سهم پیشی ها رم ریختم تو ظرف سالاد و براشون گذاشتم تو باقچه که بیان بخورن بعدن.

بعدم اومد تو سایت و دوباره مشغول کارام شدم تا تقریبن نیمساعت پیش. امیدوارم بتونم مقاله رو تا ساعت هشت اماده سابمیت کنم. ایشالا که برسم.

.

امشب باس حموم برم. دیگه؟! همین دیگه هیچی! حموم میرم و بعدم لالا برای فردا. یادتونه نوشتم که هر روز میخام مقاله بخونم صبح ها؟! هیچی همون روز فقط انجامش دادم نشد که تبدیل به عادت بشه. برا تبدیل به عادت کردنه یه چیزایی باید تدابیر ویژه اتخاذ بشه! مثلا مطالعه مقاله در راستای کاره اون روزت...این طوری بهتره عاره! خیلی دوس دارم یه کتابه باحالی هم بگیرم برا قبل خاب به جای نت گردی اون کتابه رو بخونم. رمانی چیزی...ازینا که توش مکالمات باحال داره! اگه بشه حداقل اینو عادتش بکنم برا خودم خیلی خوبه! چون من که عملا شبا دیگه  کاره علمی نمیکنم. همین خاب بعد از ظهر رو الان تقریبا دو هفتس شرو کردم که از سرم بندازم. یه عادته بیش از 17-18 سالس ها! یادمه از دوران دبیرستان خواب بعد از ظهر رو باب کردم. ترکش برام مث مرگ بود ولی الان خدا رو شکر تو ترکم  و  دو هفتس پاکه پاکم  حالا از فردا این تصمیمم از سرم نیوفته صلوات!!!

.

برم دیه. شما ها چطورین؟ یه خبری از خودتون بدین بابا عادم نگران میشه! شادی؟ شبدر؟ بقیه؟ ...بهرحال دوستون داریم . این بوس  این گل  اینم قلب

نظرات 4 + ارسال نظر
minla دوشنبه 11 بهمن 1395 ساعت 13:31

وااای مرسی ملی جون بابت همه توضیحات خوبت.
همشون مفید و حواس جمع کن بودن

تو بیا فقط برامون حرف بزن

خاهش میکنم عسیسم...حدس زدم بدرد بخور باشن که گفدم. عسیسسسم

مرغ آمین یکشنبه 10 بهمن 1395 ساعت 21:34

منم الان یه گز خوردم جات خالی

به به گزززز نوشه جون...با چای داغ میخوردی

minla یکشنبه 10 بهمن 1395 ساعت 20:15

ملی یه هفتس پاک شده
مواظب وسوسه هاش باش!

اوه ! چای دارچینی! عالیه ...


چقد مقاله ها گرونن! یعنی استادا کمک مالی نمیکنن؟حداقل برای ژونالی ها .

هاااا پاکه پاکم دقیقن وسوسه رو خوب اومدی. برا ترکه هررر عادتی فقط باس جلو وسوسه های شیطانی ایستاد والسلام!
من هر روز میخورمش! چای دارچینو. میدونسی که دارچین چربی سوزه؟
ببین تو حوزه ما ژورنالای پاب مد و isi ارزش دارن. البته ارزش ژورنالای پاب مد پایین تر از isi هست خب. و باس حواس هم جم باشه چون برخی ژورنالا جعلی خستن ینی تو سایتش به دروغ زده که در isi یا پاب مد نمایه میشه . خلاصه که باس حواسمون باشه که ژورناله فیک نباشه. بعد حالا ژورنالای isi یا پاب مد سه دسته هستن. برخی فقط پولی هستن ینی بعد داوریه مقاله و وقتی که میخان اکسپت کنن قبله ارساله نامه اکسپت باسس پول بدی گرنه دیگه کلا مقالتو از فرایند خارج میکنن. دسته دوم ژورنالایی هستن که هیچی پول نمیگیرن و همه چی مفت و مجانیه که معمولا پاب مد ها اینطورین. دسته سوم هم ژورنالایی هستن که دو تا سیاست دارن یه سیاسته پولی و یه سیاسته مفتکی! سیاسته مفتکی نتیجش اینه که اگه مقالت اکسپت شد ازت پول نمیگیرن و در عوض قفلش میکنن که بعدن هر کی مقاله رو خواست بخونه پول بده و ازشون بخره مقاله رو انلاین. سیاسته پولی هم نتیجش اینه که مقالت رو قفل نمیکنن و مخاطبا هر کی که خاست میاد مقالتو دانلود میکنه و ازش استفاده میکنه. در این حالت خوبیش اینه که اچ ایندکسه توی نویسنده مقاله بالا میره! چون افراد زیادی به مقالت دسترسی دارن و احتمال اینکه به مقاله تو توی مقالشون رفرنس بدن بالاست. پس اچ ایندکست میره بالا. قضیه اچ یندکس هم خلاصش اینه که محقق هر چی اچ ایندکسش بالا باشه بهتره! چون این شاخص نشون میده که چقدر به مقالاته تو رفرنس داده شده و یه جورایی نشون دهنده کیفیت و توپ بودنه مقاله هاته.
اساتید ما که یه قرون هم پول نمیدن. اصولا استاد راهنما که نویسنده مسئوله باس یه پولی بده حداقل ولی اونم نمیده . چرا؟ چون انگیزه ای نداره! چون استاد تمامه و دیگه نیازی به مقاله نداره!
نمیدونم چرا این توضیحاتو دادم گفتم شایس بدردت بخوره

بهار یکشنبه 10 بهمن 1395 ساعت 19:53 http://likespring.blogsky.com

منکه همش اینجا پلاسم.منم دیگه اینجا انقد میرم و میام احساس مالکیت دارم عین تو
چیگده مخاله هاتون گرونهههه...من میخواستم اون مقاله رو بفرستم یه همایش پولش صد و خورده ای تومن بود دلم نمیومد به دوستم گفتم بیا شریک شیم ارزون بیوفتهالبته خب این کجاااا و آن کجااااااا...
ایشالا که تموم میکنی و کرور کرور پول میاد به حسابت عوض اینا در میاد.
من قبلا بهت یه کتاب معرفی کردمااا..عطر سنبل عطر کاج...خواستی اونو بخر.

شما سرورییی تاج سریییی بابا اصن بیا کلیده اینجا رو بدم دسته خودت باشه
در واقع ژورنالا گرونن نه مقاله ها! یه توضیحی به مینلا دادم تو کامنت بالایی بخونش بهار جون. بدردت میاد. اره همایشا هم برخی واقعن گرونن. کاره خوبی کردی خب . اسم خودتو بزن نویسنده ای که قراره بهش گواهی رو بدن( ته توشو دربیار ببین گواهی به کدوم نویسنده تعلق میگیره چون همایشا هم مدلشون فرق داره و گاها فقط ب یه نویسنده گواهی رو میدن) بعد به نسبت هزینه رو تقسیم کن. شرکت در همایش خوبه تجربتو بالا میبره.
ایشالا ایشالا باشه باشه مرسی...عطر سنبل عطر کاج...یادم میمونه ...قربونت
بهار نشر چشمه هم سایتشو ببین. کتابای خوبی داره فک کنم. من امروز ادرسشو چک کردم متاسفانه توی انقلاب فروشگاه نداره. شایسی منم اینترنتی خریدم تمبلی نمیزاره برم تا کریم خان !
.............
بعدن نوشت!
البته اگه انگلیسیه ادم خوب نباشه که خب هزینه ترجمه و ادیت مقاله هم هست علاوه بر هزینه ای که برا ژورنال باس پرداخت بشه. و بازم البته من قراره از سیاستای مفتکیه ژورنالا استف کنم! ولی خب هزینه ادیت مقاله هام هس دیگه که باس بدم به ادیتورا..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد