ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی تمبل نشه یه وخ!

سلام

خاک تو سره هر چی تمبله! ولی ملی تمبل نیست..... از این به بعد هر روز میادش

دوستان جون دوباره سلام....خوبین خوشین سلامتین؟ چه خبر مبرا؟

امروز پنجمه یا ششم؟! واااای میبینین چطور روزا دارن عینه اسب میدوئن؟! این ینی ماها هم دور از جونمون عینه یابو باس چار نععععل بدوئیم تا عاخره سال ...گرنه کلامون پس معرکس.

پست قبلیو که نوشتم دو تا ایمیل پشت سر هم برام اومد...مخاطبام بهم ایمیل زدن؟!!! نه باباو! بچه های گروه کارگاهمون بودن که تکالیفشونو عینه بچه ادم تا تاریخ مشخص برام فرساده بودن. دیدم همه فرسادن طبق تاریخ تعیین شده و خودم موندم...گفدم با خودم که زشته باباو! بشینم منم تکمیلشش کنم و بفرسم. دیگه تا ساعت سه شب نشستم و منم سهم خودمو انجامیدم در حالیکه داشتم غششششانه می رفتم!

وسطاشم برا ایجاد انگیزه نون پنیر یه لقمه زدم و یه پیاله ماست خوردم! بعله! تموم که شد شب نفرسیدمش گفدم بزار صب میفرسمش که تابلو نشه تا سه نشستم به انجامش قبل خاب تصمیمو هم گرفتم که تا هشت و نیم بخسبم. واقعن خستم بود و سردردم شده بودم.

دیه خابیدم و صب هشت و نیم بیداریمم و فوری ایمیله تکلیفمو به همه زدم ( قراره هر کی سهمشو انجام بده و بفرسه به همه و در نهایت من یکیشون کنم) و بعدم صبونه املت زدم و لکه بینی هم داشتم با اجازتون...وووی چه زشت! گلاب رومون! و لذا نمازم تعطیل شد. حس تمبلانم به حدیه که وختی نماز تطیل میشه خوشال میشم ...خاچ تو سرم

عااااره داشتم میگفدم! بعد صبونه اراسته و پیراسته زدم سمته دان. ده و نیم انگشتیدم و رفدم نشستم بالا و شروع به انجام بخش دوم تکلیفه کارگاه کردم. لامصب کارگاه واقعن اموزندس ولی خیلی وختمو بابت تکالیفش تلف میکنه. خدا کنه قسمتای بعدی این سلسله کارگاه ها رو بندازن بعد عید. الان واقعن وختش نیس برا من! تا یک و نیم سایت بودم و دلمم اون وسط درد میکرد و دیه مطمئن شدم خاله پری اومدن.

اون وسط مسطا یه سر هم رفدم پیشه استاد مهربونه که اونم طفلی پاش درد میکرد و پاشو دراز کرده بود رو صندلیه دیگه ای و خلاصه یکم باهام صحبتید و بعدن ترشم طرفای یک و نیم رفدم نهار.

نهار جاتون سبز قیمه بود. با سالاد. مث دخدرای خوب برنجشو نصفه گفدم ریخت و سس سالادشم ورنداشتم دیدین چه دخدره خوبیم ؟

.

نهارو خوردم و اومدم جم کردم برگردم خونه. تا برسم خونه و یکم بچرخم و خودمو جم و جور کنم شد سه و ربع. خابیدم تااااا 5 . خیلی خوب بود. سردردم رفت و خستگیمم در شد. من در مواقع هورمونی خابم زیاد میشه. عاره. دیه پاشدم و تمبل وارانه بقیه تکلیفه کارگاهو انجامیدم و تا هشت شب فرسادمش به همه. باز یه تیکه از تکلیفه مونده که اونم بینجامم حله.

.

امروز صبحم هشت و نیم پاشدم و دیه نرفتم دان. صب که خاستم به کفدرا ارزن بدم دیدم خیلی زیرپوستی و پنبه ای داره برف میاد. چنگی ب دل نمیزد ولی یحتمل قسمتای بالای تهران الان برفه. صبونمم املت زدم باز. پنیر محلیمم تمومید باس پنیر بخرم برا خودم. میگم من هر روز صبونه املت میخورم نچاقم؟! البته نصف قاشق غذاخوری روغن کنجد میریزم توش ولی بهرحال کالری داره دیگه. یکم صورتم پر تر شده و البته شکمم هم تخت نیس و یه اوچولو زده بیرون.

یادش بخیر پارسال همین موقه ها بود که عزممو جزم کردم برا رژیم . ده کیلو چاق تر از الانم بودم. البته الان چاق نیسم دیه  پارسال و قبل ترش احساس میکردم دیگه انگیزم مرده و دیگه عادمه سابق که هر کاری رو اراده میکرد انجامش میداد نیسم. و دیگه نمیتونم عزممو جزم کنم و اینا. و به حال خودم افسوس میخوردم. و فک میکردم دیگه هیچ وقت نمیتونم یه دخدره لاغر باشم! ولی خب با تلاش فراوان تونسم. و این بهم ثابت کرد هنوزم میتونم برا خودم هدف تعیین کنم و بهشون برسم. این حس خوب لذتش به اندازه لذت لاغر شدن بود برام. گفدم که ثبت بشه در تاریخ 

.

برا نهار امروز سبزی پلو با ماهیه. اگه تا 1 تونسم رضایتبخشانه کار کنم پامیشم میرم نهار رو دان میخورم. گرنه خودمو تمبیه میکنم و تازه یه هش تومنم باس پیاده شم تا بگم نهار بیاد از کترینگه همسایه. چون تو یخچالم هیچی برا پخت ندارم. فقط شیش تا دونه موز و پرتقال دارم با یه دونه کلم و یه دونم خیار! یه ظرف فریز شده ابه گوشتم هس که برا پخته سوپ گذاشتم ! همین!

.

برم دیه. میخام یه ربع تو نت شیطنت کنم بعد برم سراغه بقیه کارام. خوب دیه من برم ؟ کاری باهام ندارین؟! مطمئندین؟!   خو باشه رفدم...بای بااااااااااااااااااای

نظرات 5 + ارسال نظر
زهرآ چهارشنبه 6 بهمن 1395 ساعت 10:31

سلام ملی جونم خوبی؟ از صبحانه که حرف میزنی با خودم میگم از فردا صبحانه میخورم ولی بهش عمل نمی کنم و هی یادم میره ولی جمعه ها سعی میکنم هرزگاهی بخورم

عزیزم ایشالا دو ماه آینده برنامت خیلی خوب پیش بره و موفق باشی.. ماییم و یه خانم دکتر و برات آرزوی موفقیت داریم

سلام قوبونت ببین صبحانه بخور ولو شده دو تا خرما با چای اول صب حتمن بخور. نخوردنه صبونه باعث چاقی میشه حتی. چون رو سوخت و ساز بدن اثر میکنه. میتونی بسرچی که چه مکانیزمی داره دقیقن. منم دوران نوجوانی و کودکی مث تو بودم
ممنونم ازت ایشالا برا تو هم بهترینا پیش بیاد

بهار چهارشنبه 6 بهمن 1395 ساعت 00:15 http://likespring.blogsky.com

سلام ای خانم دکتر
سلام ای عشقولی
سلام ای پیشول دوست
با لحن پاچه خوار برره بخون
خوبی گلم؟منم تصمیم گرفتم یه دختر کپل باشمببینم تا عید میتونم پنج تا برم بالا...
املت هر روز نخور عزیزم...تخم مرغ هر روز برای کبد خوب نیست.البته من اینجوری شنیدم.به جاش چیزای دیگه بخور.مثلا گوجه و خیار و اینا..

سلللللاام قوبونت برمعه؟ بابا کپل شدن که کاری نداره ... هر روز ته دیگ چررررب ر چیییل بخور پفک بخور رر چیپس بخوووورر خورش که یه وجب روغن روشه بخوووورر شیرینی خامه ای بخور با چاااای کره و مربا بخور ررررر البته برا سلامت خوب نیس ولی برا کپلیت همینا جواب میده
عاره راس میگی هر روز نباس بخورم خیار و گوجه رو هسمممم

پیشی چهارشنبه 6 بهمن 1395 ساعت 00:07

خوبه ماهیه رو زدی به رگ ملی... خواستم بگم در هر صورت برو بزن ماهیه رو

عااااورهر

minla سه‌شنبه 5 بهمن 1395 ساعت 21:01

وقتی شب زیاد بیدار بمونی و فرداش حس کنی یه کاری از کارات کمتر شده دیگه کمتر خوابت میاد حتی!
ولی ماست خوردی وسطش خوبه خوابت نبرده ها


آفرین به تو دختر قوی که هر تصمیمی بگیره انجامش میده. هورااا
صبحانه کامل بهترین کاریه که میکنی دختر

آخر ناهار چی خوردی


مینلا جون رفتم دان و ماهی خوردم و تا هشتم نشستم کارامو کردمممممم

مرغ آمین سه‌شنبه 5 بهمن 1395 ساعت 13:04

معلومه سرت خیلی شلوغه آخه همیشه خرید می کردی برا خونت الان خریدم نمی رسی بکنی ملی جون! این روزا خیلی حرفم نمیاد!

راستش خریدامو محدود کردم... مقاله هام قراره هزینه ساز بشن و لازمه یکم پس انداز کنم البته خرید میکنم ولی کمتر. عزیزم امیدوارم حال دلت خوب باشه امین جونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد