ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

نان بربری نعمتی از نعمات بهشتی :P

سلامن علیک و رحمه الله

اغا چرا این نون بربری انقده خوشمزس؟؟؟؟ اصن کلن من نونو عاشقم! هر نوع نونی! لواش...سنگک...بربری...حتی باگت و و و و هممممه نوع نون

.

دیشب از دان که برگشتم یا علی گفدم و استارت تمیسی رو زدم. اول یه دور همه دسمالایی که شمبه صب باهاشون کف هالو سابیده بودم رو شسدم و انداختم تو مایع سفید کننده. بعد اتاغ خابو جارو زدم و سرامیکا رو با همین دسمالا که شسدم دسمال کشیدم. یکککک کثیبف بود که بیا و ببین. فک کنم عاخرین باری که دسمال کشیده بودم اینا رو یه ماه پیش اینا بود. بعد هالو جارو زدم و یککک عالمه اخشال داش و مجبور شدم دوباره سرامیکاشم دسمال بکشم که خب چون شمبه تمیس کرده بودم زیاد کاری نداش. بعد رو یخچالو دسمال کشیدم و بعدن تر ظرفا رو سر و سامون دادم و رو گازمم تمیس کردم و بعد نوبته دسشویی بود. با پودر شسدم و ابکشی کردم و بعدم کف اشپزخونه. دوبار با پودر سابیدم تا تمیس شه. دقیقن ساعت یک بود که پریدم تو حموم. تا یک و نیم هم خودمو سابیدم و تمام! دیه قبل دو اینا خابیدم و اغای اوقات شرعی هم بهم گفدش که صب هفت و ربع طلوعه افتابه....فک کن! چه باحال! برا همین دیه ساعتو گذاشتم رو ده مین به هفت و خابیدم.

ها یه چیزی. خب من میچپسم به بخاری میخابم و هالمم فرش نداره! موکت داره. یادتونم هس که الیافه تشکمو در عملیاتی انتحاری در اوایل پاییز انداختم دور! و در واقع الان تشک یوخ! خب تو اتاغ خابم نمیتونم بخابم چون اونجا هم بخاری یوخ!  یه پتو بهاریه نازک دارم که اونو میندازم زیرم و پتو اصلیمم که میکشم روم. حالا دیروز تو یه پوزیشنی دراز کشیدم جلو بخاری که موهام یکم خشک شه و بعد عینه عادم سرمو بزارم رو بالشم و بخابم. برا همین یه جورایی پیچیدم تو پتوم و یکم از پتو رو هم قلنبه کردم زیر سرم که مث بالش شه و موهامو ریختم دورش جلو بخاری! هیچی دیه تا صب همینجوری خابم برده بود بس که خسه بودم. کاره خونه واقعن ادمو خسه میکنه.

.

صب ده مین به هف پاشیدم و نمازیدم و نونم که نداشتم صبونه بخورم فلذا یه دونه قرابیه(اذریا میدونن چی چیه ) با یه دونه شوکول گذاشتم به عنوانه صبونه تو کیفم و رفدم دان و هشت بود که انگشتو فشاریدم. سردتر هم بود امروز. یه دونه چای ریختم و صبونه ی شیرینیاییم رو خوردم و کارامو کردم تااااااااااا 1 . دیه گشنم بود و رفدم لوبیا پولو خوردم و زیادم خوردما! دخدره بدی شدم باز داره غذام زیاد میشه ...باس حواسم باشه. بابا خب دسته این اشپزا به کم نمیره. بش گفتم کم بریز بازم بیشتر از اونچه که بایس میریزه. دیه از این ب بعد باس بگم کمترش کنه. سبزی خوردن هم دادن باهاش که اونم خوب بود. دسشون درد نکنه.

بعدشم اومدم خونه و یللی تللی کردم تا 4 و بعدم خابیدم تا 5 . یللی رو باس تعطیل کنم . یه جوری باس باشه که 4 از خاب پاشم. یه ساعتم یه ساعته! دیه نمازیدم و نشسدم رو مقاله سوم تا 7و نیم و لاکپشتی یکم کار کردم. بعدم حاضریدم رفدم انگشت زنی.

این خاهر وسطیه روز عاخری سه تا کرانچی و یه چی توز طلایی خونواده برا من خریده کرده تو مشمبا که با خودت ببر تهران بخور  باباهه هم شیش تا تی تاپ بهم داده بود که الا بلا با خودت ببر  ینی بعده اینهمه سال دوری ترک نمیکنن این عادتاشونو. البته تخصیره خودمم هس از همون اولش باس محکم وایمیسادم و میگفدم خشکه باهام حساب کنین این جور چیزارو!! ینی باورتون نمیشه من هر بار که میام یه ساک گنده فقط خوراکی میارم با خودم. و گاهی جعبه میوه! تا چن روز بعدشم بدنم کوفتس بخاطره حمل و نقلشون. خب اگر اون پفکا رو مثلن که خاهرم با ذوق برام خریده بود رو نذارم تو ساک و نیارم دلش میشکنه! مجبورم بیارم. عادمم نیسم که بزارم اندک اندک بخورمشون! یهو میخورم چاق میشم . خلاصه که امروز خاسم از دستشون خلاص شم و چنتاشو کردم تو پلاستیک. دو روزه که میرم دان تو راه ازین بچه های کار میبینم میخاستم بدم به اونا. که اونم از شانس امروز اصن ندیدمشون و همونجوری کیسه رو بردم و برگردوندم.

برگشتنی هم بربری خریدم و تو راه یه کف دست خوردم و رسیدم خونه هم یه کف دست دیگه با پنیر و شلغم خوردم! شلغمو تیکه میکنم نمک میپاشم همینجوری خام خام میخورم امتاحان کنین خوشمزس. دو تا هم خرمالو پشت بندش انداختم بالا! قبل رفتن به دان هم که یه قهوه خورده بودم با یه تیکه حلوا شکری. شکم نیس که قربونش برم جاروبرقیه با قدرت مکش فوقه بالا 

.

الانم که نشسدم اینجا دیه. نمازمم نخوندم هنوز. این روزا بعد نمازام دعای فرج میخونم. خوبه بخونین شمام. فردا شایس برم پیشه رییس دان به هوای گرفدنه فایل کامنتای داوری که برا پایانم کرده. یکم حرف ببینم میتونم از زیر زبونش بکشم یا نه...در مورد اون فرصت شغلی... خیلی میترسم  .... برا هم دعا کنیم....

.

ها اینم بگم و برم. دیروز الف اومده تو اسکایپ....نمیدونم حرف از کجا کشید به مهریه. برگشته میگه تو اگه بخای زنه من بشی چنتا سکه مهریه میخای...منم سال تولدمو گفدم بصورته عندلمطالبه بعلاوه یه دونه ماشین که به نامم بزنه و سه دنگه یه خونه درامد ماهیانشم بالای 5-6 تومن باشه ! برگشته میگه برو فکراتو بکن و نظرت اگه مثبت بود بهم اطلاع بده با این شرایط: 114 تا دونه سکه به صورته عندالاستطاعه ...یه ماشینم به اسمت میزنم(لابد منظورش ماشینه خودشه!) خونه مونه هم خبری نیس ( نداره خو!!) غذاهای خوشمزه هم باس درست کنی .... منم گفدم فک کردن نمیخاد جوابم از همین الان منفیه ! اونم گف نهههه عجله نکن برو فکراتو بکن غشنگ بعد بیا جواب بده  گفدم باوشه...حالا جوابشو چی بدم به نظرتون؟! خودمو بدبخ کنم یا نکنم؟!  نمیدونم چرا دیروز نگفدم بهش، ولی ایندفه اگه حرفی پیش اومد میگم...میگم که من یکی رو میخام که ازم حمایت کنه هم مالی هم عاطفی...حالا حداقل حمایت مالی هم نکرد دیگه انتظار از من نداشته باشه برا چرخوندنه چرخ زندگی...بهم توجه کنه ... حواسش بهم باشه....نه مث تو منفعل که دنیا رو عاب ببره یه زنگ نمیزنی ببینی منو هم عاب برده یا نه! عاره!

.

دیه من برم...شب زمسونیه خوبی داشته باشین عچقام...بوس بوس

نظرات 5 + ارسال نظر
مرغ آمین پنج‌شنبه 16 دی 1395 ساعت 08:08

وای امان از دست این پسرا ملی جون!

بله اماااان

رمزو داری؟

minla چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 18:45 http://minla.blogsky.com

درسته که تمیزکاری سخته و اون شب کوفته میخوابی ولی بعدش تا چند روز دیدن تمیزی خونه بهت دوبرابر انرژی میده

ها ها بحثای با مزه ای با جناب الف خان داشتیا
فعلا که 3-2 جلویی ببینم چکار میکنی

مباپقم
عاره کلن ما دو تا بحثامون جالب انگیزناکه

زهرآ چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 13:33

ای جانم چقده تمیز کاری کردی بقول بهار انگار داشتم فیلم سینمایی میدیدم
الف خیلی زرنگه ها.. حرفتو حتما بهش بزن

اوهوم کلی خسم شد ،،، نوشه جون فیلم سینمایی عاره زرنگ خانه ... میزنمممم

س چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 12:03

تمیزی چقد خوبه حتی وقتی توصیفشو برامون مینویسی بازم من میام میخونم عشق میکنم.
ملی جون چقد شما مهربونی. امیدوارم همیشه موفق باشی و یه شغل خیلی خیلی خوب هم پیدا کنی

تمیزی معجزه میکنه خوشالم ک میخونی و خوشت میاد مهربونی از خودته ایشالا ایشالا مرسی عزیزم

بهار سه‌شنبه 14 دی 1395 ساعت 23:06 http://likespring.blogsky.com

اخیییییی عزیزمممم...انگار داشتم فیلم سینمایی میدیدم.میخونم و تصور میکنم مثلا الان قشنگ خونتو و دانشگاه و سلف و اینا رو تصوریدمخعلی خوف بود.
به الف هم بگو زرنگیییییییی...دختر نمیدیم بهتون...والاااا...
شوخی کردم.دقیقا حمایت عاطفی خیلی مهمه.اگه قرار باشه زن خرج خونه رو بده که خب مجرد میمونه دیگه... بیکاره واسه خودش اقا بالاسر بیاره.
راستی ملی جونم یه چیزی...این استاد خفن روش تحقیق ما بهمون گفته بود چند نفر فصل اول پایان نامشون رو بیان ارائه بدن که من برای ارائه نمره در نظر میگیرم.بعد من نرفتم برای ارائه.اونایی که سر کلاس ارائه ندادن قرار شده فایل رو برای استاد بفرستن.بعد من نشستم پاور درست کردم و فرستادم برای استاد.بعد استاد گفت اگه تو کلاس ارائه دادی هم فایل ورد و هم پاور رو برام بفرست.که منم نشستم فایل ورد رو درست کردم و براش ایمیل کردم و تو ایمیلم نوشتم استاد من سر کلاس ارائه ندادم این فایل ورد خدمت شما.
بعد الان میلم رو چک کردم دیدم نوشته چون شما سر کلاس ارائه دادی پاور رو هم برام بفرست
روم نمیشه دوباره بگم من تو کلاس ارائه نکردم چون قبلا بهش گفتم از طرفی هم میترسم فایل پاور رو بفرستم بعدا یهو بفهمه من تو کلاس ارائه نکردم فک کنه خواستم سواستفاده کنم.موندم چه غلطی کنم؟نظر تو چیه؟

نوش جونت که خوشت اومده این پست اقابالاسرو خوب اومدی
بهار جونی این استادتون حواسش نیس. من اگر جای تو بودم یه ایمیل براش میزدم و هم فایل وورد و هم پاور رو براش تو همون ایمیله دوباره اتچ میکردم و تو ایمیل هم مینوشتم که استاد محترم اینجانب علی رغم اینکه بسیار مایل بودم ارایه بدم ولی نشد که بشه لذا فایل وورد و پاورم رو خدمتتون مجدد ارسال میکنم .. خیلی شیک خیلیم غشنگ خجالتم نداره دوباره گفدن عسیسم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد