ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

میو میو عوض میشه ://

عنوان نقل هوای امروز تهرانه! امروز به عینه شاهد بودم که چطور هوای کروکثیف تهران که اصن کوها توش معلوم نبودن و اسمون خاکستری بود ، بعد از وزش یکم باد چنان صاف و ابی و روشن شد و کوه ها عینه تابلو مشخص که نگو. ینی اصن برام خیلی جالب بود و دفه اولی بود که چنین چیزی میدیدم.

.

سلام و عرض ادب و ارادت! امیدوارم حالتون خوب موب باشه. دیروز تا یک دان بودم و بعدم رفدم نهار و تا رسیدم خونه دو شد. دیه خابیدم تا 4 و بعدم نشستم پای درس و مشق. وایتبردمم نوشتم ولی باس یه تغییری در برنامم بدم. یکم باید تند تر کار کنم چون اینجوری سخت پیش خواهد رفت. قدر وختو بیشتر باس بدونم. دیه دیروز هفت و نیم اینا هم رفتم سمت دان .  یه رب قبلش باس پاشم اماده شم و یه ربعی تو راهم و اونجام یه ربع بیس دقه ای وایمیسم و یه ربعم برگشت! ینی کمه کم یه ساعت الی یک ساعت و نیم وختمو میگیره این طرز انگشت زنی ولی چاره ای نیس. ظهرها اگه نخابم عملکردم واقعن پایین میاد و دو سه روزه هم میبرم! دیه تو دان هم اون پیشی مماخ لکه ایه رو دیدم و کلی نازش کردم و چلوندمش...خیلی دلبره پدرسگ! بعدشم برگشتم خونه و چیزه قابل عرضی از دیروز دیگه ندارم.

.

امروز صب باس میرفتم اون وره شهر جلسه مربوط به طرح پژوهشیه مدیرگروهمون که الان سه ساله تموم نشده! ساعت هش جلسه بود و یه ساعتم تو راهم تا برسم. یه ربع به شیش پاشدم و شش و نیم از در خونه زدم بیرون. وای هوا گرگ و میش بود. فک کنم یکمم بدلیل الودگی خاکستری بود و تاریک تر بنظر میرسید. خلاصه خلوتتتت! یکم ترسیدم ولی چاره ای نبود. قبل هفت انگشت زدم و بعدم راه افتادم اون وره شهر ولی نمیدونم چرا راس هفت و سی و پنج رسیدم اونجا! اصولا باید ده مین به هشت میرسیدم! از اونجا بود که دیدم کوهای دور و بر اصن معلوم نیس و الودگی خیلی شدیده. خب ارتفاعه اینجایی که من بودم بالا بودو همیشه کوه ها معلومن.

حضرات با نیم ساعت تاخیر اومدن و جلسه شرو شد و تا 12 هم ادامه داشت . طرفای ده اینا بود که بر اثر باد چنان اسمون ابی و روشن و افتابی و خوشگل شد و کوه ها نمایان شد که من دهنم از تعجب وا موند. باز خدا رو شکر . دیه نصفه دونه کلوچه با نصف دونه هم سیب خوردم با یه چای و یه کافیه تلخ تا بلخره جلسه تمومید. ایندفه خوشبختانه برام اجانسه مفتکی گرفدن که برگردم دان. قبلنا هم دو سه بار گرفده بودن ولی چند باری بود اجانس خبری نبود. دیه یه ربعی منتظر موندم تا ماشین بیاد و بعدم رسوندم تا دم دانمون. ولی بازم بد ماشین بودم و یه دقه دیه مونده بودم تو ماشین درجا بالا میاوردم گلاب به روتون! دیه رفدم دان و گلدونامو از دوستم تویل گرفدم. خبر بد اینکه یکی از گلدون گلام که در معرض خشکیدن بود قششششنگ خشک شده! کاااامل. ولی کاکتوسم حالش خوب بود. دوسم نهار نداش و رفدیم با هم غذای منو خوردیم و دیه بعدش اومدم خونه با گلدونام.  تا الانم خاب بودم و الانم یه موز خوردم و اومدم اینجا بعاپم.

.

خدا باید یه توان ویژه بهم بده که بتونم سرعت نگارش مقالاتمو و تحلیلای جانبی مو بالا ببرم و مقالاتمو سابمیت کنم و یه رحمی هم به استادم بده که پاشه بیاد اسکایپ مقاله ها رو اوکی کنه. همینا دیه. الانم تا هفت و نیم اینا کار میکنم و بعدم میرم دان انگشت زنی. بعدشم باس بیام برم حموم و کلی شستنی هم دارم و کف اشپزخونمم مفتضحه! هال هم جارو میخاد. سرامیکای اتاخ خابم دسمال کشی میخاد! دسشویی هم شسدن میخاد! نمیدونم اگه حسش بود که امشب یه تمیس کاری را میندازم. تا ببینم چی میشه.

دوسه تون دارم گل گلیا! اهنگه شاد جدید فراموش نشه! گه داشتین به منم معرفی کنین که بدانلودم.

دوست دارتون...

امضا

ملی

نظرات 4 + ارسال نظر
شادی سه‌شنبه 14 دی 1395 ساعت 17:15

باورت میشه داشتم پست رو میخوندم توی ذهنم بود که توی کامنتم اخوال گلات رو بپرسم که ایا پسشون گرفتی یانه. که دیدم خودت اشاره کردی. حیف شد طفلیییییی
وقتی دانشجو بودم این رفت و برگشت به ولایت یه مدت منو کسل میکرد تا بتونم بروال عادی م برگردم. نمیدونم چرا اینجوریه. خخخ
دلم بحالت میسوزه خیلی گناخ داری با این همه کار. تمیز کنی بشوری بسابی. خیلی گناخ داری. (انرژی منفی)

عاره دیدی گلم خراب شد؟ من همچنان نیگهش میدارم شاید بهار زنده شد عاااااره البته من الان دیه عادت کردم. برگشتنم از ولایت به خابگاه خیلی مصیبت بار بود. از وختی خونه گرفدم خیلی بهتر شده. حداقل با خودم میگم دارم برمیگردم خونه...از خونه به خونه !
خیلی گنااااخ دارم خیلی خیلی دیشب تا یک کار کردم

بهار سه‌شنبه 14 دی 1395 ساعت 03:51 http://likespring.blogsky.com

ای جونممممممم
اصلا ملی نیست کههههه یه پارچه خانومههههه عشقهههه...یعنی کیف میکنم میام وبت.روزی بیست تا پست هم بذاری همه رو خودم یه نفس نوش جان میکنم...میبینم کهههه برات آژانس میگیرنننن...به به ...به به...
واقعا ملی قبلا هم بهت گفتم بازم میگم خیلی خانومی.هر کی جای تو بود فیسان فیسانش دنیا رو برداشته بود ولی تو اصلااااا...کاملا مشخصه چقدر با شخصیت و خونواده داری.از قدیم گفتن درخت هر چی پربارتر سر به زیر تر...من مطمئنم با این دل صاف و صادقی که داری به همههههههه جا میرسی...ما هم کلیییییی پز میدیم که این ملی جون دوست ماست...بهلهههه
منم باید برم یه فکری به حال خودم بکنم...یه جوری بشم که دوستام بهم افتخار کنن

بهاااار جوووونییممم من لایق اینهمه تعریف تو نیسم عچقول بابا اینا برا هر کی میاد جلسه اجانس میگیرن وضشون خوبه قوبونت برم شما لطف داری... حالا خیلی مونده تا من درخت بشم فعلن بوته ام خخخخخخخخخ ممنونم عزیزم پاکی از خودته . من به خاطر داشتنه دوسدای مهربونی مث شماها باس روزی چن بار خدا رو شکر کنم که اینهمه انرژی مثبت بهم میدین و هر وخ میام کامنتاتونو میخونم کلی حالم خوب میشه...عاخه مگه عادم دیگه چی میخاد...قوبونت برم من جای دوستات بودم از خیلی وخت پیش به داشتنه دوسی مث تو افتخار میکردم چون تو با این دل مهربونت کلی مایه مباهاتی الانشم مفتخرم به دوستی باهات

minla دوشنبه 13 دی 1395 ساعت 23:38 http://minla.blogsky.com

ملی من یکم میتونم سوال بپرسم؟ بعد اگه تو به نظرت کنجکاوی بیش از اندازه اومد به روی خودت نیار این پیامو دیدی
راجبه دکتراست. ..
میدونم که روال کار استادا باهم متفاوته و دانشجوها هم ولی خب دیگه بزار بپرسم

- مقاله اوضاعش چطوریه. یعنی بعد از سال اول شما چطور مقاله دادی. مثلا سال دوم کنفرانسی یا ژورنال اسم دوم. یا صبریدی تا حاصل کار به دستت بیاد و بعد . و کلا انتظار کلی چیه در این مورد.

- بعدش ایده ست و حیطه کاری. یه جور حرف و مشورته این سوال. ایا این استاده که میگه یا باید بگه روی چه موضوعی و چه بحثی از موضوع کار کنیم. و اگه نه طول مدت پیدا کردن موضوع قابل بحث برای دانشجو کی هست و داستان چیه. و اینکه ایا اعمال نظر و پیگیری میکنه یا دانشجو به حال خودشه تا بخواد مشورتی بگیره.

اومدم اینجا سوالام کم شد میبینی وضع حافظه رو. در فاصله یه کلیک محو میشن از ذهنم از بس داغونم این روزا.

تو آخرش دکتر مهندسی دیگه نه


چرا آیکون خصوصی نداشت نظراتت!!

باوشه!
-ببین تقریبن قانونه تمام دانشگاه های علوم پزشکی یا حداقل چنتا دانشگاه های اصلی علوم پ اینه: برای دفاع از تز دکترا باس دو تا مقاله پاب مد داشته باشی( قبلا isi بود الان راحت تر شده خب) توی دانشگاهه ما یکی از مقالات میتونه غیر مرتبط با تزت باشه و اسم استادتم توش نباشع، دومی ولی باید کاملا مرتبط با تزت باشه و اسم استادتم بعنوان نویسنده مسیول باشه و خودتم حتمن باس اول باشی. از هر تزی حداقل دو سه تا مقاله در میاد بلخره و حتی بیشتر. گاهی ماهیت کار طوریه ک وسطای کارت مقاله میشه دراورد و گاهی هم نه باس کل کارت نتیجه بده بعد. این دیه بستگی ب جنس کارت داره و موضوعت. من خودم تا نتایج فاز اولم دراومد سریع مقالشو نوشتم بگذریم ک هنوز در حال چکش کاریشه استاده.
-ببین این کاملن بستگی به استاد داره. برخی استادا روی حیطه های خاصی فقط کار میکنن یا روی هر موضوعی کار نمیکنن مث استاد من. گاهی شده همین استادم به برخی ها موضوع پیشنهاد داده و گاهی هم دیده شده ک گفته خودتون برین سراغ موضوع. مثلن بمن گف برو مقالات منو بخون و پیشنهاداتی ک گاها برای مطالعات بهدی توی مقالات دادمو ببین و از اونا ایده بگیر. من شاید هف هش تا موضوع ک فک میکردم اینترستش باشه پیدا کردم و مطرح کردم ولی هیشکدومو نقبولید و دست اخر یکیو بلخره اوکی داد. اینکه پیگیر باشه بازم ب استاد بستگی داره ولی معمولا اساتید پیگیری نمیکنن و دانشجو خودش موظفه پیگیر این قضیه باشه. در مورد راهنمایی کردن در طول کار هم خب باز ب استاده بستگی داره. برخی ها میرن با استادای با سواد میگیرن تا هر وخ کمک خاستن بتونن ازش راهنمایی بخان . اساتید باسواد هم دو دستن ! اگر مسیولیت پذیر باشن راهنمایی میدن ولی اگر مسیولیت پذیر نباشن و سرشون شلوغ باشه متاسفانه وخ نمیزارن
برخی دانشجوهام عمدن میرن با استاد بیسوادا میگیرن ک طرف چیزی بارش نباشه و بتونن کاراشونو اونجور ک خودشون میخان پیش ببرن و کسی نباشه بهشون گیر بده!
- من دکتر مهندس نیسم نه!
- نمیدونم چرا نداره مینلا!
بازم سوال داشی بپرس

minla دوشنبه 13 دی 1395 ساعت 23:09 http://minla.blogsky.com

سلام بر ملی درآمده از حمام
(الان یاده اون آهنگه درآومد از حموم گل و .... افتادم )

آقا درسته که شاید خیلی مهم نیس ولی وقتی برات تاکسی میگیرن یه حس إهم إهم... بهت دست میده خیییلی خوفه. آفرین دوست شاخ خودمان

تو میتونی . وقتی کارا روی دور بیفتن یهو خودشون سرعت میگیرن!
و "همیشه نود درصد راندمان در ده درصد آخر وقت اتفاق میفته" پس دونت وری

سلام مینلااااا من یه ربع پیش از حموم دراومدم و الان اهنگه چسپیددددد خخخخخخ اهم اهم خخخخخخخ . دیدی اون قسمت از دیرین دیرین رو؟ اغای اهم!!! ن بابا شاخ کدومه این ارگانه کلن پولش از پارو بالا میره و ریخت و پاش زیاد داره.
مرسی بابت پاراگراف عاخرت ... راس میگی من میتونممممم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد