ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

بد ماشینی بد دردیه!

سلام

شب همگی خوش و خرم. امروز یکم هوا گرمتر شده بود نه؟ البته موقع غروب دوباره سرد شد.

دیشب تا سه بیدار موندم و فصل چهارمو تکمیل کردم. بحث هم سرجمع شد شش صفه و نیم که خب خیلی کمه و بعدن باس توپولش کنم ولی برا پیش دفاع خوبه.

.

صب هشت و نیم بیداریدم و پریدم حموم اساسی کردم و بعدن ترش املت زدم بر بدن و دیگه ده نشستم پای کارام یکککک ضرب تاااااااا یه رب به دو! طرفای 11 هم زنگیدم به داوری که نسخه پرینتی میخاست و بهم گف که تا 3و نیم هس. و منم بش گفتم دو و نیم میام. برنامم ین بود که 12 و نیم اینا برم دان و پرینت بگیرم و از اونجا اژانس بگیرم به سمت داور ولی خب خیلی طول کشید کارام و یه ربع ب دو تازه پاشدم اماده شدم و دیگه برا پرینت هم نرفتم دان و رفدم نزدیک خونه پرینت گرفدم. دو نسخه هم گرفدم که ب مدیر گروهمونم نسخه ای بدم! پیره خوب! دیه بعدش آژانس گرفدم به مقصد دانمون و به راننده گفدم منتظر بمونه دو دقه و رفتم بالا که نسخه مدیر گروهو بدم که دیدم گفتن 12 رفته! دیه بهش زنگیدم و بهم گف برام ایمیل بزن! این از این

برگشتم پایین و گازیدیم سمت داور بعدی و ساعت سه و ده دقه بود که رسیدم بهش و معذرت خاستم که دیرتر رسیدم و اونم خیلی محترمانه برخورد کرد و چنتا سوال هم درباره کارم پرسید و و دیه برگشتم دوباره خدمت اغای راننده که برم گردونه دان! 32 تومن هم ازم گرفد بابتش! 40 تومنم که هزینه پرینتا شد و یه نسخه پرینت هم رو دستم باد کرد که البته شمبه میدمش به داور اخریه که ایران نیس و شمبه قراره بیاد.

قبل دو هم زنگیده بودم به دوسم که اگه میره سلف نهاره منم بگیره که گف نهار ندارم ! دیگه مجبور شدم بگم خب برو نهاره منو بخور! اونم گف میگیرم نگه میدارم بیای با هم بخوریم و منم گفدم اوکی. خلاصه دان که رسیدم طرفای چهار بود و اونم نخورده بود غذا . زیاد هم گرفده بود. روزایی که غذا خورشته و بین التعطیلی هم هس غذا زیاد میاد. چون هم خورشتیه همم اینکه دانشجوها حواسشون نی که قراره برن ولایتاشونو غذا رزرو میکنن و  نیسن که بیان بخورن لذا غذا اضاف میمونه! دیدم یه ظرفه پر پلو گرفده و یه ظرف پر هم قرمه سبزی. جاتون سبز کلی خوردم و تازه یکمم موند که دوسم برد برا شامش. دسته آشپزه درد نکنه!

.

دیگه تا 5 با دوسم یکم حرفیدم و بعدنش پاشدیم اومدم خونه. ها یادم رف بگم که خب من بد ماشینم و یکمم که ماشین بو بده واقعن حالم بد میشه. حالا داشتیم که میرفتیم سمته داوره من حالم داش بد میشد تو ماشین و سریع یه قرص ضد تهوع خوردم بدون عاب! اونم رف چسبید به دهنه معدم! خلاصه از طرفای سه به بعد حالم بد بود تاااااا رسیدم خونه و قبلشم یکم البته سبزیجات خریدم و دیه نا نداشتم. جامو انداختم و خابیدم و برنامم این بود که تا صب بخابم! حتی صورتمم نشستم! ولی هشت و نیم بیداریدم با صدای ملیحه همسایه جدید و دیه پاشدم دس و بالمو شستمو سبزیجات و میوه جاتم شستم و یه پرتقالم خوردم و شیرینی هم خوردم و دیه حالم جا اومده الان. فقط یکم گردنم درده.

.

فردا هم باس یه سری دیتایی که دارم رو وارد نرم افزار بکنم و پنشمبه هم برم دیتاهای تکمیلی رو ک پرینت گرفدن رو از شهرسان بگیرم و ببرم بدم به یه دخدره ای تو خابگاهه همین دوسم که برام وارد نرم افزار کنه و شمبه بهم بدتش. این کارا همه برا زدنه یه تحلیله تکمیلیه که تو فصل نتایج فعلا نیاوردمش و تو همون روز پیش دفاع روش میکنم! خو وخت نمیشد این کارا رو قبل امروز انجام بدم! با استادمم هماهنگه این قضیه و اونم موافغت کرده بود.

جمعه هم ایشالا میشینم سر اسلاید ساختن . شمبه هم دخدره اگه داده ها رو بهم بده که یحتمل میده ، تحلیل تکمیلیه رو میزنم و اضافش میکنم به فصل چهار و اسلایدام. یه شمبه هم باز مطالعه و اسلاید سازی و دوشمبه هم خریدای پذیرایی. انشاالله. شمبه حتمن باس برم دان. ولی یه شمبه نمیرم. دو شمبه هم باس برم یه سر حداقل. اول میرم دان بعد میرم شیرینی میخرم و میوه و میام خونه. ظرف یه بار مصرفم باس بگیرم! اینم از این

.

امروز یکی اومد با من و دوستم صوبت کرد و حرفای استرسناک زد و نگرانم کرد در مورد فرصت شغلی ای که برام پیش اومده. خیلی نگرانشم! نمیخام از دستش بدم و احتمال اینکه از کف بره زیاده. مگه خدا معجزشو نشون بده ...

.

برم دیه دوستای گلم. دوستتون دارم زیاده زیاد ....دلم موسیقی میخاد برم یکم گوش بدم....شبتون عارومممم

نظرات 4 + ارسال نظر
مرغ آمین چهارشنبه 10 آذر 1395 ساعت 11:04

خدا همه جوونا رو کمک کنه منو تو رو هم همینطور ملی جون

آآمممین

شادی چهارشنبه 10 آذر 1395 ساعت 08:42

سلام و خسته نباشید
قرص رو نیم ساعت قبل حرکت معمولا میخورن تا اثر کنه خانم دکتر. بعدشم که اثر کرد چنان خابی تورو فرا میگیره که نگو. همین قرصه بوده که خابوندتت تا ٨
الان اصلا وقت مناسبی نیس برا استرس های اضافه بر سازمان. لطفا بشدت خودتون رو از این استرسها دور کنید. همه ی هوش و حواس سر بهتر انجام دادن کارا و برنامه های که ریخته اید لطفا. خاهشا.
دلم از اون شیرینی ها میخاد که قراره برا روز پیش دفاع بگیری
تازه دلم از اون قورمه سبزی تم خاست

سلام، سلامت باشی عاره معمولن زودتر میخورم شادی جون ولی دیروز فک نمیکردم حالم بد شه! ماشینه بو میداد هااا خواب عاره برا همین تو مسافرتا من خابم میگیره همش اره شادی جون راس میگی اتفاقن خودمم ب خودم دیشب همینو گفدم که الان تمرکزم باس رو مقاله هام و رزومم باشه...
عوخی عسیسسم عسکشو میزارم وای وای قرمه سبزیه سلفی عالیه کاش بودی با هم میخوردیممممم
اون اسمه؟!؟ ن بابااااا اسمم اون نیس و حتی نزدیکشم نیس ... اصن ربطی ب ملی نداره

پیشی چهارشنبه 10 آذر 1395 ساعت 01:58

انشاالله که فرصت شغلی نصیبت میشه ملی جان
بعدشم انشاالله ماشین خودت

ایشالا ایشالا... مرسی پیشی جون
ینی تو ماشینه خودم دیگه حالم بد نمیشه؟! شایدم!

chiznevesht سه‌شنبه 9 آذر 1395 ساعت 23:45 http://chiznevesht.blogsky.com

سلام
خسته نباشی
میگم هول هولکی نوشتی یا من احساس کردم اینجوریه؟
موسیقی خوبه
نگران فرصت شغلی نباش انشاالله ردیف میشه

سلام
سلامت باشین
هول هولکی که نه ولی فکرم مشغوله همون قضیه کاریه موسیقی عالیه
انشالا انشالا... مننونم از شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد