ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

خرید عید

درود و دوصد بدرود 

امیدوارم احوالاتتون خوب باشه :))) منم شکر. دیروز طرفای هفت عصر کتابامو اوردن، تو سه تا بقچه پارچه ایه بامزه پیچیده بودن و گذاشه بودن تو پلاستیک. با "به اواز باد گوش سپار" هاروکی موراکامی شروع کردم و فک کنم نصفشو خوندم تا شب. بیشتر از خوده قصه، داستانه زندگیه خوده نویسنده ک در ابتداش به قلم خودش نوشته بود برام جالب بود. خب من کتاب خونه حتی مبتدی هم نیسم و ی جورایی تازه شروع کردم به داستان خانی! برا همین نمیتونم فعلا نظری مبنی بر خوب یا بد بودنه کتاب بدم اما در کل به خوندنش راغب بودم و فک کنم ازش خوشم اومد! :))

.

داره اذان میزنه :)))))  ای خدای صاحبه زمانه اذان و همه زمانها..... 

.

صب با حالت تمبلی اول با زنگ خاهری ساعت هشت و بعد با زنگ پاپی ساعت هشت و نیم بیداریدم. نمازم یادم رفته بود ساعتو کوک کنم :/ دیگه پاشدم و نون و پنیر و گردو با ی نصف موز و ی کافی میکس خوردم و یکم موزیک گوشیدم و لباسیدم و رفتم ب سمت ونک برا خرید البسه عید. تقریبا فک کنم از ١١ توی بازار ول بودم تا سه عصر! اول لباس تو خونه ای برا خودم و خاهرم خریدم. لباسای قشنگی داش به قیمت ١٠ یا ١٥ تومن. بنظرم حتی اگه با ٥ بار شستن هم خراب بشن باز ارزششو دارن! واللا! عاخه با ده تومن چی میشه خرید!؟ هر چند جنسشونم متوسطه و فک کنم در نهایت راضی باشیم ازشون. بعد رفتم فروشگاه ه دو چشم و یه دست کت و دامن خریدم و یه شال . بعدن ترش رفدم و یه اف پیدا کردم و ازش ی پالتو برداشتم مفت! ١١٩ تومن! خیلیم شیک و مناسبه تهران با زمستونهای نه چندان یخه. ی شلوار جین هم ورداشتم اونم نود تومن. من اخرین باری ک شلوار جین خریدم زمسون ٩٣ بود! تازه الانشم قابل پوشیدنه ولی مشکل اینه که از تنم میوفته بدلیله کاهش وزنم! برا زمسون سال بعدمم یه جفت نیم بوت خریدم که به نظرم جنسشون خوبه. زرشکیه! البته برا عید هم امسال میپوشمش چون طرفای خودمون هوا زمسونیه همچنان. دیگه؟! همینا! گشنم هم بود ولی از جلو کافه ها ک رد میشدم بر نفس عماره م غلبه میکردم و شیطانه رجیم رو لعنت میفرسادم و ب خودم وعده کوکوی مامان پزه فریزریه ارسال شده از ولایت رو میدادم! دیه بعدش نشستم تو تاکسی و همه خریدامم ب زور تو بقلم جا دادم و نصفشم هی حواسم نبود و گاهی میوفتاد تو بغله پسر کناریم :)))) عب نداره بابا همشهری هسیم برا همین روزا دیه! خخخخخخخ 

.

نزدیک ٤ بود ک از اق رضا ی دونه پنیر و ی بستنی و ی بسته نون خریدم و اومدم خونه . کوکوها رو گذاشتم تو ماهیتابه و روغن هم ریختم کفش و گذاشتم رو حرارت کم و پریدم تو حموم و ی دوشه فوری گرفدم و بعدم نهاریدم و ٥ بود ک ب الف زنگیدم بیاد اسکایپ ک شوی لباس براش بزارم! خلاصه نیمساعتی هم شوی لباسم طول کشید و بعدم اومدم بخابم ک یادم افتاد نمازامو نخوندم! سریع پاشدم و نمازامو خوندم و اومدم درازیدم و الانم ک براتون دارم میپستم. دیه خابم نمیبره. پاشم جم و جور کنم اول و بعدم چمدونمو ببندم که فردا عازمه ولایتم. اونجام برسم تا چارشمبه سوری میخام خونه تکونی کنم و دیه ایشالا سه شمبه رو مراسم چارشمبه سوری برگزار میکنم! و از فرداش میخام بشینم پای اخرین کار عقب مونده سال ٩٥ که همانا تصحیح بحث مقاله سوممه. باید تا قبل سال جدید سابمیتش کنم. البته قبل سابمیت استاد باس اذنشو صادر کنه. امیدوارم تو اون روزا این مدیر گروهمون کاری دستم نده! 

.

راستی دیروز درخواستمو دادم گروه مربوطه. بنظر میرسه ک مدیرگروه میخاد موش بدوئونه تو کار.  امیدوارم نتونه اگر اهداف شومی داره بهشون برسه. قبول دارم که رزومم شاید به اندازه ٥-٤ مقاله ضعیفتر از دو سه نفر دیگه باشه، ولی اینو مطمینم که درجه مسیولیت پذیریم از همه اون دو سه نفر دیگه خیلی بیشتره و به نظرم این خیلی خیلی فاکتور مهمیه. 

.

خدا نوشت: خدایا من راضیم به رضای خودت... مث همیشه... مطمینم که بهترینها رو جلو راهم قرار خواهی داد... و مسلمه که فقط خودت میدونی بهترین اتفاق چیه  -_-  مرسی و موعاااااچ :***** 


نظرات 5 + ارسال نظر
minla شنبه 21 اسفند 1395 ساعت 23:45

بلاخانوم رفته کلی خرید کرده
مبارکت باشه خوشتیپ جوووون


و بسیار هم کالیبره دار هستن در زمینه انتقال عکس که من ایراد نمیگیرم چون خودم بدترم

امیدوارم سال بسییاااار خوبی داشته باشیم همگی !
پر از اتفاقای خوب و شاد

اون دوصد بدرود رو هم بردار و بیا بنویس

عااااوره خرید در وکرده ملی سلامت باشی . مینلا دارم خونه میتکونم بصورت فشرده و وخت عاپیدن ندارمممم
ایشللا سالمون بهتر از همه سالهای قبلمون بشه

پیشی پنج‌شنبه 19 اسفند 1395 ساعت 23:28

انشاالله که با درخواستت موافقت شه عشقم...
لباساتم مبارکت باشه عزیزممممم
اهنگه باحال بودا...مرسی

مرسی پیشی جونممممم برام دعا کن قوبونت عاهنگش عاره! مخصوصن اونجا که میگه توی هر شهر غریبی با تو میشه موندنی شد نوش جونت که خوشت اومده

مرغ آمین پنج‌شنبه 19 اسفند 1395 ساعت 13:09

مبارکت باشه ملی جون ایشالا به دل خوش و به شادی استفاده کنی سال خوبی برات آرزو می کنم

سلامت باشی قوبونت برم عسیسم منم برات روزای اخره ساله خوبیو ارزومندم

shabdar پنج‌شنبه 19 اسفند 1395 ساعت 09:05 http://fourleafclover.blogfa.com/

meli joon pishnahad mikonam kanal bezani benevisi baramon

وبلاگ بهتر نیس شبدر جون؟ ی حس خاصی داره مث دفترچه میمونه ... نمیدونم بهرحال مرسی بفکرمی

بهار چهارشنبه 18 اسفند 1395 ساعت 20:09 http://likespring.blogsky.com

به و به و به به خریدات.مبارکت باشه خانوووم...ایشالا به دل خوش بپوشی همشونو...خو واسه ما هم شوی لباس میذاشتی چی میشد مگه؟
ایشالا که همونی بشه که صلاح و خیرت درش هست عزیزدل

مرسی بهار جونم... خب عاخه با موبی نمیشه عکس گذاشت و از اون ورم انتقاله عسک باس از موبی ب لوبی صورت بگیره و گشادیت نمیزاره ببقشین دیه بهار جونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد