-
حسب حالی ننبشتیم و شد ایامی چند...
سهشنبه 30 خرداد 1396 12:36
.... کوووو نمیدونم چی چی که بفرستم به تو پیغامی چند سامبولی بلیکم! حال؟ احوال؟؟دماخ؟ مماخ؟! منم خوبم شکر! دارین صدای دگدر ملی بیکار رو میشنوفین از اعماقه ولایت... اینجا هوا خوفه... هوای دلم یکم قاراشمیشه ...ولی خب هوا خوفه شکر! امیدوارم هوای دل و هوای شهر شما هم مطبوع باشه. . عرضم به حضور که هفده پیش سه شمبه بود دیه؟...
-
یادداشتی کوتاه از قطار!
سهشنبه 23 خرداد 1396 23:26
سلام تو کوپم و روی تخت درازیدم و دعای جوشن کبیر هم که دیشب دانلودیدم تو گوشمه. هشت و نیم رفتم رستورانه قطار و یه قوری چای گرقتم و با یه بیسکوییت و دو تا لقمه نون پنیر که اورده بودم خوردم. ساندویچ کوکوهامو گذاشتم برا سحر. . صبح یادم اومد که قرص ضد تهوع باس میخوردم قبل اذان! سرچیدم دیدم اگه قرص بخورم روزم میشکنه! دیگه...
-
عشقه رمضانیه من! :))
دوشنبه 22 خرداد 1396 16:23
سلام عشقه زمضانیه من زولبیا بامیاس..... همممممممممم ولی قسمت تلخ ماجرا اینکه که دیروز اخرین دونه شو خوردم و امروز دیگه زولی بامی نداریم نمیرم یه وخ بی زولی و بامی جونم؟!! نمی ارزه برم بخرم خو! فردا عازمم و یحتمل در ولایت دارن! . کارای بالتازار خدا بخاد رو به اتمامه. البته بگما این مرحله اوله کاریه که بهش گفتم کمکش...
-
پست کوتاهه فراموشانه نوشت!
یکشنبه 21 خرداد 1396 16:21
اینو یادم رف بگم تو پست قبلی : اهنگ وابستگی از محسن یگانه رو دانلود کنید برا چی دانلود کنیدش؟! خو برا اینکه میتونین باهاش به مقادیر متنابهی قررر بدین! . بمیرممم الان نمیخابمااا گفته باشم! الگوی خابم باس اصلاح بشه! همینم مونده بشم شب زی! یادمه یکی تو خابگامون بود توی دوران کارشناسی. اغا این شبا تا خوده صبح بیدار میموند...
-
واااااااااااااااای و دیگر هیچ!
یکشنبه 21 خرداد 1396 16:07
دلم خوراکی موخاد سلام دوستان جان! طاعاتتون قبول. - فلسفه عافرینشه سوسکه شاخ بلنده فاضلابی چیست خدا جان؟ عایا؟! دیشب ماکارونی حسابی پختم بی قطره ای روغن و یه وعدشو فریز کردم و یه وعدشم ریختم تو ظرف مجزا برا سحر امروز(ینی فردا) و بقیشم گذاشتم تو قافلمه بمونه برا سحر. اومدم بخابم طرفای یک و نیم بود. خوابم نبرد باز هی این...
-
گشنمهههههههه!!
شنبه 20 خرداد 1396 19:28
سلام به زور خودمو از زمین کندم و راضی کردم بیاد بشینه اینجا براتون بپسته! از 4 خابیدم تا نیمساعت پیش! ینی 6 و نیم! . دیشب خابم نمیبرد و با بدبختی فک کنم دو نیم خابم برد و سه و رب پاشیدم و زنگیدم خاهر بزرگه رو هم بیدار کردم... از خاب بیدار کنشونم من! دیه غذامو که خورش پلو بود گرمیدم و خوردم تا خرخره و نمازمو خوندم و تا...
-
یه کشفه جدید
پنجشنبه 18 خرداد 1396 18:50
... و اونم اینکه وختی سحری ها پلو میخورم کمتر احساس گشنگی میکنم! سلام . دیروز شب دیروخت خابیدم . یکی از دوستام دو شبه که ساعت 12 و نیم اینا شرو میکنه باهام چت کردن تااا 1 و نیم اینا! دلمم نمیاد خدافظی کنم ازش و اینجوری میشه که نزدیکای دو میخابم و این خیلی بده چون سه دوباره پامیشم و یه ساعت بعد اذان هم نمیخابم و تو جام...
-
پست هاپویی 1 !!!
چهارشنبه 17 خرداد 1396 22:27
سلام یک گذاشتم چون یحتمل ادامه دار خواهد بود این شرایط هاپویی . یک: چرا مردای ایرونی انقدر هرزه ان؟!!! یا بهتره بگم چرا 99 درصدشون انقدر هرزه ان؟!!!! (دور از جونه اون یک درصد! که اقا دوستای منم جزوه همین یک درصدن ) خب دلیلش واضح و مبرهنه! چون دین شرع عرف کوفت و زهرمار بهشون این حقو داده که هرزه گی کنند! یه ساختمونی...
-
حمله شده!!
چهارشنبه 17 خرداد 1396 14:52
چهار پنج نفر که کلی اسلحه گنده گنده و بمب و ازین حرفا بهشون اویزونه چطور از داخل ساختمون مجلس سر دراوردن؟؟!!! واللا من یه بار یه کیف از اینا که تو یه همایشی بهم داده بودن با خودم بردم دان. ینی مجبور شدم لبتابمو بزارم و توش ببرم چون کیف لبتابم تو ولایت مونده بود. یکم ظاهره کیفه شق و رق بود و منم که هر روز دان میرفتم و...
-
شب از نیمه گذشته ...
سهشنبه 16 خرداد 1396 01:25
نیمساعت پیش مقاله بالتازارو براش فرستادم. کار چندانی روش انجام ندادم و فقط چنتا پاراگراف و هف هش تا منبع بهش اضافه کردم. براشم نوشتم که اگر صلاح بدونی لازم نیس اسممو تو مقاله بیاری چون من کاری نکردم و زحمات اصلیش رو دوش خودتون بوده. این چن روزو نت گردی کردم و یکم رو مقاله هه کار کردم فغط. پامم از خونه بیرون نذاشتم. چن...
-
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش ...
پنجشنبه 11 خرداد 1396 13:58
سلام طاعات قبول خب من فردای روزی که جلسه دانشکده بود رفتم و رییس دانو پیدا کردم و ایشونم به طور کامل اب پاکی رو ریخت رو دستم. گف در شورای دانشکده مخالفت شده و نمیتونیم به صورت هیات علمی بگیریمت. پرسیدم که ایا مخالفت از جانب شورا بوده واقعن؟! که جواب داد نمیتونه تمام مسایل دانشکده رو بمن بگه و یه جوری رسوند که ینی...
-
برگشت به پله اول
دوشنبه 8 خرداد 1396 21:38
عنوانو ننوشتم شکست! چون هنوز امیدوارم ک اوضاع روبراه شه. سلام . طاعاتتون قبول. همین اوله کاری بگم که جلسه امروز نتیجه مثبتی نداشت. قصه از این قراره ک تو جلسه گروه دو تا از نخاله ها نبودن. و حالا این دو تا نخاله گفتن چرا بدونه ما تصمیم گرفتین !!! در حالیکه پوزیشن خاصی هم در گروه ندارن. چند نفر هستن که همممممه زورشونو...
-
بی کولرممم بی کولرررررر :((((((
یکشنبه 7 خرداد 1396 23:30
سلاااااااام گررررررررررررررمه :((((((((((((( اغا من پارسال زودتر از همه همسایه ها کولرو دادم سرویسکار ولی امسال نشد که بشه. هفته قبل که مهمون داشتم و قبل اومدنشون باس یه سری کارایی که بالتازار ازم خاسته بود رو انجام میدادم و این هفته هم باز تا سه شمبه برا خودم ددلاین گذاشم برا کارای بالتازار و چارشمبم گفدم یه وخ کاری...
-
اولین روز رمضون 96
شنبه 6 خرداد 1396 20:23
سلام عسیسام...خوبین؟ منم خوبم فغط تشنمه زودی بنفیسم روزانمو و بعدش پاشم افداریمو اماده کنم. برا اینکه معدم قلمبه نشه غذای اصلیمو برا سحری میخورم و برا افطار نون و پنیر و خیار و گوجه و زولبیا و بامیه و یکم سمنو ( که خاهر بزرگه جونم برام اورده از ولایت) خواهم خورد با یهههههههه عااالمه چای هل و دارچین و تا وخته خواب هم...
-
پنجم خرداد ... یه خرداد شیرین
جمعه 5 خرداد 1396 12:20
سلام دوس جونا امیدوارم که حال مالتون خوب باشه. منم خوبم شکر بزارین از دوشمبه بگم! خب من برا سه شنبه بلیط کنسرت فریدون اسرایی رو گرفته بودم و دیگه خاهری ها هم تصمیمشون هفته قبلترش نهایی شد که پاشن بیان. سه تا بلیط خریده بودم. منم خوشال گردیدم. چون خالم هم عمل قلب باز انجام داده بود هفته قبل ترش لذا تصمیم بر این شد که...
-
یه نیمچه خونه ی نیمچه صورتی !
شنبه 30 اردیبهشت 1396 13:22
گفدم که چن تا کانال تلگرام از تو اینستا پیدا کردم که لوازم های منزل خوشگل خوشگل میفروشن؟! مارک اینگلیش هوم و چیزایی از این قبیل؟! البته خب بنظرم گرون میدن و از طرفیم هیچ وقت عاقلانه ندونستم که بخام بصورت غیر حضوری خرید کنم اونم لوازم منزل . میدونم که همه اینا رو از ترکیه میارن و به چن برابره قیمت میفروشن اینجا. ی چن...
-
ملی از پیرایشگاه :))))
شنبه 30 اردیبهشت 1396 10:59
سلامون علیکومون منو از ارایشگاه میشنوفین! اخرین باری ک اومدم اینجو جمعه ای بود که دو روز بعدش دفام بود. یادش وخیر اون روزی خیلی منتظر موندم ولی امروز تا اومدم خانومه سیبیلامو کند و اخراش بود که ابروکاره هم اسممو صدایید ولی زیر دسته این یکی خانومه بودم و یکی دیگه رف ب جام. حالا نشستم تا صدام کنه دوباره. . دیروز تصمیم...
-
ملی اومده!
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1396 00:04
سلامن علیکم واه واه واه واه ....دیدین چه گرم شده هوا؟ من که هوای بهاری امسال کوفته جونم شد...خدا از باعث و بانیش نگذره چطور مطورین پگور مگورا؟! خوبین خوشین مماخ پماخ چاخه؟! پریروز و دیروز و امروز رو حسابی مغشول بودم. مشغوله حمالی دادن به ماون اموزشی و مدیر گروه! کاره مقاله های خودم فعلن خابیده. تازه یه مقاله ای هم...
-
خان اول رد شد!
شنبه 23 اردیبهشت 1396 16:26
سلام مجدد دقیقا ساعت 15:28 دقیقه عضوی که قرار بود ازم حمایت کنه(اینجا بهش میگم دکتر بالتازار) بهم زنگید. جلسه رو رفته بود اخه صبح یه بار بهش زنگیدم که تو جلسه دیگه ای بود و گف یه ساعت دیه بزنگ و یه ساعت بعدشم زنگیدم وجواب نداد و لذا بهش اس دادم که دکتر اگه برات مقدوره امروزو جلسه رو برو وگرنه دیگه قضیه درخواسته منو از...
-
ک تکلیفم معلوم میشه؟!
شنبه 23 اردیبهشت 1396 10:26
سلام امروز قرار بوده جلسه گروه باشه و بلخره جواب اره یا نه رو بدن .... جلسه سرجاشه ولی اونی که قرار بوده از من حمایت کنه تو جلسه براش کاری پیش اومده و قرار نیس جلسه رو باشه نمیدونم چی قراره بشه.... نگرانم ولی ... خدایا خودمو به تو میسپارم ...
-
عید نیمه شعبان
پنجشنبه 21 اردیبهشت 1396 20:59
سلام عید نیمه شعبانتون مبارک باشه... الهی به حق این شب عزیز همه حاجت روا بشن و مشکلات و پیچیدگی ها یا حل بشه یا که تاب و توان و طاقت ما و صبرمون زیادتر بشه برا تحملشون... الاهی که تن همه سالم باشه و بیماری و رنجوری سراغه کسی نیاد... خدایا شکرت ب خاطر سلامتی و هزار و یک نعمته دیگه ای که ازشون غافلیم. . صب طرفای هشت و...
-
یه شمعی تو دلم روشنه...
چهارشنبه 20 اردیبهشت 1396 21:13
یه شمعه کوچولو و ریزه از این ریزه های ظریف که میزارن رو کیک تولد ... تازه کلی هم دور و برش باد میوزه و هی میره که خاموش بشه ولی بعد دوباره جون میگیره و یه گوشه کوچیکه دلمو روشن میکنه .... . چه غمگنانه! . سلام! چطورین بااااوفاهااااا؟! عژیژااااای دلم خوببببیییین؟ ( تو مماخی بخونین!) بعله! موتاد شدم! شما الان با یه ملیه...
-
دچار اختلال شخصیتی شده ام عایا؟! :/
شنبه 16 اردیبهشت 1396 21:32
سلام الان یه ملیه اختلال شخصیتی دار ! داره باهاتون میحرفه البته این تشخیصیه که خودم بعنوان دکتر ملی رو خودم گذاشتم عرضم به حضور که در طی روزهای گذشته کارایی که کردم اینا بوده: - با مامی تا جایی که جا داشت بد حرف زدم و تلفناشو جواب ندادم و دیروز مثلا زنگیدم که باهاش اشتی کنم که بازم گند زدم توش و دعواش کردم! - چندین و...
-
این روزهای بارانی
پنجشنبه 14 اردیبهشت 1396 10:33
سلام دیشب نزدیک دو خوابیدم و دلیلشم این بود که عصری نزدیک به دو ساعت و نیم خواب کرده بودم! امروز صبحم برا نماز خواب موندم و ساعت نه و نیم از خواب پاشدم. نون هم نداشتم و نخواستمم برم بگیرم. یه دونه تخم مرغ ابپز خوردم با یه دونه شکلات عجیب! که دیروز استاد مهربونه بهم داد و یکمم مربا پوست پرتقال دارم که با چای هل و...
-
زندگی تکراره همش انگار...
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 14:01
...تکرار و تکرا و تکرار تمام اون اتفاقاتی که قبلا افتاده.... غصه و اندوه تو وجودمون ریشش یه چیزه...غصه ناشی از همه اتفاقاته بدی که برامون میوفته و دلمونو پر خون میکنه یه دلیل اصلی بیشتر نداره....ظاهره قضیه اون مشکله هس که ایجاد شده ولی در باطن، ریشه غصه ناشی از این مشکل جدید در واقع خوده مشکله نیس بلکه اون غصه اصلیه...
-
ای صاحب بارانها....
شنبه 9 اردیبهشت 1396 21:45
... کمکم کن سلام به هر کی اینجا رو میخونه! دیروز اول شعبان بود و من عصرش فهمیدم. سه روز اول رو روزه گرفتن و برخی اذکار رو گفتن ثواب داره. هیچ وقت اعمال شعبانو انجام نداده بودم ولی از دیشب شرو کردم. امروزم روزه بودم. . ساعت چهار صبح بلن شدم و چای دمیدم و سحری شامل ماکارونیه فریزری، یه لقمه نون و پنیر و دو قاشق مربا...
-
روزانه نویسی اردیبهشتانه پنشمبه عانه!
پنجشنبه 7 اردیبهشت 1396 15:52
سلام عگوری پگوریا! امروز صب ساعت 4 و 45 دقه پاشیدم و داشت اذان هم میزد. قبلش یه خوابه ترسناک دیدم. دیدم یکی کلید انداخته در واحدمو باز کنه و منم زنجیره پشت درو ننداخته بودم و نمیدونم چرا تو یه همچین خوابایی هم همیشه قوای جسمی و زبانیم تحلیل میره. تو خواب تا بخواب بجنبم و زنجیره درو بندازم در وا شد و یه خانومی اون سمت...
-
و از نشانه های کوچمون!
چهارشنبه 6 اردیبهشت 1396 11:01
سلام تمام سه چهار روز اخیر رو با این اصوات سر کردم: صدای جیغ و ویغ زناشوییه غرغرو ( معرف حضور که هس؟ گربه خانومه یه چشمه محلمون! ) و صدای داد و بیدادای یهویی و از ته دل و گاهن رکیک دیوونه محلمون ( قبلن در موردش گفده بودم!) ینی این دو تا امضای کوچمونن! دیوونه ای که ساعتی یه بار از سر کوچه میره تا تهش فریادزنان و تو...
-
فردا عیده و من عیدی میخام!
دوشنبه 4 اردیبهشت 1396 18:57
الان یادم اومد که یادم رفته سره نمازه نیمساعت قبلم از صاحبه عیده فردا عیدی بخام! یادم باشه بین نماز مغرب و عشام ازش بخام. الان یه موزیکه بی کلامه باحال داره مینوازه، اینجا هوا ابری و در واقع یکم گرفتس و من خوابه عصرگاهانمو رفتم و پاشدم و یه دوشه فوری گرفتم و زیر دوش یهو اشک افشانی کردم -جدیدن این شکلی شدم یهویی...
-
با هم بخندیم!
شنبه 2 اردیبهشت 1396 19:09
بهم نخندیم الان داشتم letter of intent می نبشتم برا مسئوله اون بخش از گروه که من قراره براشون کار کنم. نمیخواستم دوباره بخونمش ولی شیطنو لعنت دادم و یه دور خوندمش! تو سطر سوم به جای «تمام توانم را جهت همکاری با آن گروه محترم به کار خواهم بست» نوشته بودم : تمام توانم را جهت همکاری با آن گوه محترم! بکار خواهم بست. هیچی...