ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
سلام :)
تصمیم به نوشتنه تلگرافی گرفتم....هر چند که دوس دارم همه چیو با جزییات بنویسم ولی خب واقعا وقتش نیس.
.
سه هفته پیش اینا یه چکیده ای رو هوا نوشتم و فرستادم برا یه همایشی در دانشگاه منچستر انگلند... پذیرفته شد! :) الانم در تب و تابم ببینم چطور میتونم برم. اردیبهشت ماهه همایشش. برام یه برگه فرستادن که باهاش بتونم ویزا بگیرم و منم هیچی از ویزا گرفتن نمیدونم و دیروز نشستم با راهنمایی شری (یکی از دوسام که خودش از همون دان فارغ شده) یکم مطالعه و گرداوری اطلاعات نمودم. هزینم میشه چیزی حدود حقوق سه ماهم ! ولی می ارزه...نع؟
.
پروژه م رسمن شرو شده و دو تا از جلساتشم برگزار شد. جلسات اعضاشون از سازمانهای مختلف میان و ما بر اساس هدف پروژه قراره مداخلات بین بخشی انجام بدیم برا ارتقای فرهنگ سلامت شهرمون :)
.
اولین کارگاه پروژه هم که 29 دی بود برگزار شد و با کلی استرس پیش رفت. من دو تا هم مدرس از تبریز خواسته بودم که بیان و تازه قرار بود نفری یک و نیم هم بهشون بدم. جمعه ساعت ده و نیم شب بهم پیام داده که داره برف میاد و جاده ها امن نیست و نمیتونم بیام!! فک کن! این یعنی من باید دو تا بیست دقیقه دیگه هم پاور اماده می کردم و مطالب اونارم پوشش می دادم. من تو چه وضعی بودم؟ هنوز مطالب خودمم آماده نبود!!! اخه از صفر تا 100 کارگاهه با خودم بود. شما فک کن روسا و دو یا سه نفر کارشناس از مثلا 20 تا سازمان دعوت کرده باوشی. اونم چ دعوتی! از دو روز قبلشم به همشون زنگ زده باشی که بیان. نزدیکه 400 تومن پول میوه و شیرینی داده باشی که سه ساعت بتونن تو کارگاه دوام بیارن. سیصد تومن اینا فقط هزینه پکیج داده باشی برا هر نفر . برای همه این کارا هم فقط 5 روز وقت داشته باشی و در عرض 5 روز انجامشون داده باشی! محل کارگاه کجا بود؟ فرمانداری!! اقای فرماندارم ناظر عالیه کار باشه...یعنی اگر کوچکترین ایراد و خدشه ای این کارگاه داشته باشه ابروی من تو کل شهر میرفت!!! و خلاصش رو اینطور بگم که به خییییییر گذشت! بلی!
پیامکه اغاهه رو ک خوندم بلافاصله بهش زنگیدم و مراتب اعتراضمو رسوندم و بعدم از خوده تبریز در عرض ده دقیقه براش راننده پیدا کردم و ساعت شش صب ورش داش اوردش شهرمون!! خاک بر سر با قیافه هم عومده بود! بیشعور تا مرض سکته منو برد شب جمعه ای. ساعت 5 با استرس خوابیدم تا شش و نیم صب و بعدم پاشدیم با بزرگه پذیرایی برا شصت نفر رو بردیم. عینهو جلسه دفاع بود!!! خداروشکر ابرومندانه برگزار شد و خوووف بود.
.
خب من در کسوت کارشناس یه کار اجرایی هم دارم تو ستاده دانشکدمون. البته کارشناس سرخودم! یعنی رییس دارم ولی شعور داره و در حقم ریاست نمیکنه. میفهمه و درکش بالاس! خلاصه وزارت برا پیاده سازی برنامه هه (که من کارشناسشم) سه بار تا حالا کلاس گذاشته و سه بارشم من رفدم. حالا این بار اخرای بهمن تو قشم برامون کارگا گذاشن. بعد فک کن ایندفه یه کارشناسه دیگه ای رو ک فقط در حد مستندسازیه کذب دو هفتس تو این حوزه فعالیت داره رو میخاسن بفرستن و براشم بلیط خریدن! منم دیروز خیلی محکم با همون رییسم که زنه خوبیه ولی خیلی بی سیاسته صوبت کردم و مجبورشون کردم ییه ملیون ضرر کنن و بلیطو دوباره ب اسم من بخرن و منو بفرسن!!! والا چ معنی داره؟؟؟ همه زحمتا گردنه منه و تا حالا پدرم در عومده بعداونوخ میخان کارو از دس من خارج کنن. البته میدونن من مسئولیت پذیرم و کار رو ول نمیکنم و همچنان بشدت کمک کارشونم و با این حال میخاد با فرستادنه کارشناسش به قشم بهش جایزه بده!!! خو یه جایزه دیه بهش بده...حاصل زحماته منو چرا میخای ب باد بدی؟؟؟!!! خولاصه که یه سفر به قشمم داریم اخره ماه!
.
اغا من نمیدونم چه جوری وقتمو کش بیارم. نمیرسم به کارام! موشکول کوجاس بنظرتون؟ کارام زیاده؟ من تمبلم؟ من وسواسم؟ مدیریت زمانم خوب نیس؟ چ جوریاس؟؟؟ الان تا عاخره بهمن باید :
دو تا کارگاه برگزار کنم
سه تا جلسه بین بخشی برگزار کنم در مورد پروژم( دبیر جلسات و گردانندشون منم و باید خوراک تهیه کنم برا جلسات که بیخود نشه جلسات و اگر احساس کنن اینام جلساتی هستن مث بقیه جلسات که نتیجه ای نداره در واقع طرحم شکست میخوره. باید احساس کنن که مفیده و واقعا قراره کاری انجام بشه)
قضیه ویزامو پیش ببرم
مقالمو استارت بزنم برا همایشه که فول تکستشو تهیه کنم
وبسایت پروژم و کلی نامه نگاری در رابطه با پروژم انجام بدم.
کارای خرده ریز اجرایی هم هس دیه!
آخره بهمنم که قشم برم.
...........................
میرسم عایا؟!!