ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

از فردا رمضونه!

سلام

گشنه و تشنه نشستم پشت میزم تو محل کار ! روزه نیستم و فردا اولین روزه رمضانه برا من ولی خب گشنمه چون هیچی که نمیشه خورد! از صب فقط یه بار رفتم دسشویی یکم اب خوردم!

.

عرضم به حضورتون که دو تا اقا پیداشون شده که میخان با من بریزن رو هم! نمیدونم نیتشون ازدواج هست یا نه. البته یکیشون مستقیم ازم پرسید که ایا برا ازدواج برام مهمه طرفم هم رشتم باشه یا نه! اون یکی (که از همکارای قدیمیمه) صرفا گفته هر چن وقت باهم تبادل نظر داشته باشیم!

اولش فک کردم منظورش از تبادل نظر عمی و ایناس. بعدن که پیام داد دیدم نه میخاد ارتباط شروع کنه!

.

هیچ کدومو ظاهرشونو نمیپسندم. حتی بدم هم میاد. به نظره من مرد باید قدش بلند و یکمم جون دار باشه! اینا هر دوشون نصفه منن! و این در حالیه که من خودمم نصفه هستم! خلاصه که جالبه که هر دوشون یه شکلن!  تا حالا طرفه این تریپی نداشتم!  خداییش ظاهر مهمه ها!

حالا نه که من خودمم مالی باشم ولی این دو تا دیگه خیلی ضایعن! ینی از نظره من ضایعن! نون نخوردن انگار!

.

اونی که مستقیم تر صوبته ازدواج رو کرد رو اسمشو میزاریم موخی! اینو میخام زودتر تکلیفشو روشن کنم. الف میگه جوابشو نده بزار خودش بفهمه بزاره بره ولی خب من اینجوری دوس ندارم. متمدنانه نیست. مستقیم باهاش می حرفم و بهش میگم که شرایطش مناسب من نیست. نه؟

.

اون همکار قدیمی رو فعلا کاری باهاش ندارم چون هنو چیزی نگفته که! بزار ببینم تبادل نظراتش تا کجا می خاد ادامه پیدا کنه.

.

این چند روز عید هم خوب بود بد نبود. دیدنه شکوفه های حیاط مامانم خوشحالم میکنه. بعضی شاخه هاش شکوفه دادن برخی هنو نه! بیچاره درختا تکلیفشون با خودشون معلوم نی. دو روز اول عید خوب اشپزی کردم ولی بعدش نه! حس و حالشو نداشتم. امروز ولی عصر باید اشپزی کنم. الان که برم خونه کمی خرید میکنم. عصری غذا می پزم برا سحرم.

وسطی هنو خونه پدریه و بزرگه هم از اول عید خونه خودش بود و امروز میاد پیش من.

وسطی قراره بره شمال از دهم. میره مهمونه خالم. من نمیرم حوصلشو ندارم. مطمئنم باهاش ابم تو یه جوب نمیره و اعصابم خراب میشه فقط. ترجیحم مسافرته تنهاییه.

.

میخام برا افطاره بزرگه کمی سوپ درست کنم. فرنی هم براش میپزم. برا سحر هم مرغ میپزم با کته.

.

فردا افطار دختر عموم دعوتمون کرده. شوهرش پارسال فوت کرد و در واقع احسان داده به نیت شوهرش. خاهرا که میرن منم بستگی به حالم داره. یحتمل برم.

.

امروز طرفای 11 زدم از اداره بیرون و رفتم کفش خریدم. برا اولین بار ازین کتونیها. البته کتونی نیستا. مدلش کتونیه ولی چرمه. خیلی راحت و خوبه و برا پیاده روی عالیه. در راستای خود مراقبتی از پاهام و کمرم  این مدلی خریدم. میخام از این به بعد پیاده روی کنم. این دو روز رو هم پیاده رفت و امد کردم.

.

ملت دارن میرن خونه هاشون. کمی خلوت بشه منم پاشم برم. ساعته کاریه من 5و نیمه ولی نمیمونم تا اون ساعت. مرخصی ساعتی برام حساب میشه.

.

اگر روزه می گیرید نماز روزه هاتون قبول و منم دعا کنید. اگرم نمیگیرید باز دعا کنیم همو. دعا خوبه :)


نظرات 4 + ارسال نظر
ندا الف یکشنبه 13 فروردین 1402 ساعت 10:39

مرسی ملی عزیزم ایام به کام

ندا الف شنبه 12 فروردین 1402 ساعت 22:14

سلام ملی جونم عیدت مبارک
امیدوارم سالی سرشار از سلامتی و موفقیت پیش رو داشته باشی
عزیزم اون فروشگاهی که خوشمزه جات دیابتی برای بابا میخریدی آدرس دقیقشو میشه لطف کنی بهم بدی؟ تهرانم میخوام واسه بابام چیز میزاشو بخرم

سلام ندا جون
عیدت مبارک مجدد و برات بهترینها رو میخام در سال جدید . شادی و سلامتی و سعادت
بله اینم ادرس: شهرک غرب، بلوار دادمان، انتهای خیابان درختی، کلینیک تابان. فروشگاه دم در ورودیه کلینیک هستش و همه چی حتی جوراب و دمپایی دیابتی هم داره.

آفرین دوشنبه 7 فروردین 1402 ساعت 00:36

سلام رفیق
آره اونی ک اشاره کرده رو سریع بهش بفهمون ک مناسبت نیست و نظرت منفیه
(خب آره دیگه طرف حداقل باید ب دل بشینه)
الهی ک شکوفه ها با اومدنشون حالتو خوب و بهاری کنن
کفش قشنگتم مبااارک؛ کلی قدمای خوب و راحت و بسوی موفقیت باهاش برداری
برات دعا میکنم و کلی انرژی مثبت واست میفرستم و بهترین احوال و بهترین رخ داد ها رو برات میخوام

سلام افرین جون
عاره بابا... میبینی تو رو خدا ؟! اینم شانس مایه

مرسی افرین جون
در مورد کفشم چه باحال ارزو کردی
موچکرم از دعاهای خوبت

فاضله یکشنبه 6 فروردین 1402 ساعت 17:24 http://golneveshteshgh.blogsky.com

خیلی خوب بود

مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد