ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

سلامی چو بوی خوش آشنایی

سلام بچه ها

امیدوارم حالتون خوب باشه

چنننننددد وقته که ننوشتم اینجا ...دلم برا وبلاگ و برا خوندن پیامای شما تنگ شده بود

گفتم بیام چن خطی بنویسم... حال و احوال جسمیم خوبه شکر...بدیش اینه که چاق شدم دوباره !! و عینه چی تنقلات میخورم و نون و برنج و غذا....نمیدونم دوباره کی قراره اراده کنم و دوباره رژیم بگیرم...ازین نظر از خودم راضی نیسم! از نظر شکل ظاهری منظورمه...صورتمم جوش جوشی شده اساسی و کلی پوستم خراب شده...خلاصه ملی تون از نظر ظاهری خیلی وضعش ناجوره ...

.....................

از بابت کار و بار این اواخر ...دقیقتر بگم از اردیبهشت به این ور یکم ارتقا پیدا کردم از نظر سازمانی گوش شیطون کر!!! و هر روز دارم تجارب جدیدی در این حوزه کسب می کنم...البته اون اولاش بیشتر شوک میشدم و الان دیگه عادت کردم به تجارب! 

حسابی سرم شلوغ شده و به قدری کار روی سرم ریخته که خدا بدونه...یه ماه پیشم یه کار دیگه بهم دادن که البته در حد کارشناسیه ولی ردش نکردم....هر چی بهم عافر میشه رو میپذیرم تا ببینم کی قراره زیره این همه کار له بشم.

...................

انقدر بزرگه زیر گوشم خوند تا از اوایل تابسون رفتم دو سه جلسه اموزش رانندگی....میدونین که گواهینامه دارم منتها هیچ وخت رانندگی نکردم. دیه دو ماه اینام هر روز با بزرگه میرفتیم سر کار و مسیرها رو من میروندم و اون مینشست بغل دستم. تا بالاخره چن روزی هم روزای تعطیل اوله صبح ها خودم تنها رفتم و بالاخره ماشین ورداشتم برا سره کار بصورت مستقل! الان دیه با ماشین میرم و میام!  این پیشرفتمم مدیونه بزرگه هسدم.

...................

دیگه از اتفاقات بگم که اخیرا یه دوسته جدید پیدا کردم که امیدوارم عاقبتش به خیر ختم بشه...دوسته کاریه ...شاید منجر به پیشرفته بیشترم بشه....شایدم با کله بخورم زمین.

....................

الف سره جای خودشه و هی می گه بیا زنم شو!! منم بش میگم پاشو بیا ولایته ما! بعدن ترش با خودم فک میکنم که نکنه من برم زنه این بشم و بعدش فک و فامیلش رو نشه از ولایته ما و در واقع خونه ما جم کرد؟!!! من حوصله مهمون بازی ندارمااااا گفته باشم....خلاصه فعلا بین ما همه چی مث روزه اول سره جای خودشه و چیزی عوض نشده! 

...................

شماها چطورین؟ احوالتون خوبه؟ واکسناتونه زدین؟