سلام و شب پنشمبتون گوگوری مگوری!
عنوان فی الواقع یکی از اقلامیه که قراره در اینده ملی برا خونش بخره!! برا وختایی که میخاد بره خرید!
اول از دیشب بگم که طرفای 5 رسیدم خونه و یه دوش گرفتم و تا خودمو جم و جور کنم اذان زد و نماز ظهر و عصرم دیگه قضا شد. دیگه منم همه نمازامو یه جا خوندم و یادم نیس ولی فک کنم پرخوری هم کردم -بربری و پنیر و ماست و یه دونم کلوچه خوردم! بعد استادم تو اسکایپ پیام داد که تب و لرزش بدتر شده و امشبم( ینی دیشب) نمیتونه بیاد برا جلسه. اینم از شانس ما منم براش پیام زدم که عب نداره و ایشالا حالش زودتر بهتر میشه و بعد برام بازم وخت میده. بعد دیدم پیامم رسمیه و محبت آمیز نیس! یه پیام دیه هم پشبندش دادم که مواظب خودتون باشین استاد! پاچه خوارم خودتی!
بعله! یه جورایی نا نداشتم دیشب. طرفای هشت بودد که جامو انداختمو رفتم زیر پتو و وبلاگ خونی کردم. نیمساعت بعدش الف خان زنگید و گف بیا اسکایپ. راستش اصن حوصلشو نداشتم! ان روزا کلا حوصله هیشکیو ندارم. حتی از خونه هم که میزنگن حوصله ندارم باهاشون بحرفم. دیگه الف که جای خود دارد. دید تحویلش نمیگیرم خدافظی کرد و رف پی کارش. بازم دوباره دارم مث پارسال نسبت بهش سرد میشم. من میخام یکی واقعن دوسم داشته باشه. به طرز زیادی! یه جوری که دلمو بلرزونه و من با تمام وجود باور کنم که دوسم داره. الف نمیتونه این حسو به من بده. و البته هیچکسه دیگه ای هم تا حالا همچین حسی رو نتونسه بهم بده! بس که عتیقه ام هیشکی دوسم نداره
عاره ! خلاصه الف رو رد کردم رفت و دوباره نشستم وبلاگ خونی و بعدم قبل از 11 بود فک کنم که خوابیدم.
.
صب بازم اذان صبحو شنیدم. دلم گرم شد. چن وختی بود با صدای ازان بیدار نشده بودم. ولی بیدار نشدم و همون شش و ده دقیقه بیدار شدم و نمازمو خوندم و باز خوابیدم تا هشت و نیم. بیداریدم و یکم نون شیرمال داشتم ولی دلم نونه تازه میخاست. رب هم باس میگرفتم برا پخته ناهار. ها راستی امروز روز اخره همایش بود و من دیشب دو دل بودم که امروزو برم یا نرم و احتمال میدادم صب که پاشدم شاید بخام برم و واگذار کردم به مودم ! صب که بیدار شدم دیدم نه توی موده رفتن به همایش نیسم. دیگه قبل نه رفتم خرید. اول رفتم نون سنگکی که یه چن مین تو صف بودم. نونواهاش عوض شده بودن خوشبختانه و یه نونوای ریش داعشیه مهربون و مودب بود که نونامم برام تیکه کرد.. دستش درد نکنه. بعد از سوپر میوه بغل دستش خیار و شلغم و هویچ خریدم و رفتم سوپریه اغ رضا برا خرید رب. ارزنه کفترامم تموم شده بود. عینه خنگا یه بسته هم جو گرفتم و بعد که اومدم خونه دیدم به اندازه دو وعده اینا دارم و در واقع الکی جو خریدم. تو سوپری که وارد شدم سه تا دخدر قرطی هم بودن! فک کنم داشتن برا صبونشون خرید میکردن. یکیشون یه نگاهی به خریدای من کرد و گف باریک اله به این خانوم...نون تازه و سبزیجات تازه و ...به به ...
منم خوش خوشانم شد و تنها ری اکشنمم این بود که لبخند زدم همین! اق رضا هم خندید! و بازم عینه این خنگا یادم رف به دختره تاروف بزنم از نون گرم برداره! الان با خودشون میگن این خانومه چه ماست بود! خلاصه اونا که رفتن و منم چیایی که میخاسمو اق رضا بهم داد و موقع حساب کردن نمیدونم چرا خندش گرفت! برگشت گف فک کنم ندیده بودن تا حالا ( منظورش این بود که ندیده بودن یه خانوم صب بره سبزیجات و نون تازه بگیره!
) ولی فک کنم اینو اق رضا الکی گف! خاست خندشو توجیح کنه! نمیدونم به چی خندش گرفته بود
نمیدونم چرا احساس کردم به تیپ و قیافه من با خریدام تو اون موقعه صب خندید! نمیدونم الله اعلم! بهش نون هم تاروف زدم و برنداش.
.
برگشتم خونه و سریع کتری رو گذاشتم و ظرفا رو شستم و املتو اوکی کردمو جاتون سبز با سنگک زدم و طرفای ده و ربع نشستم پشت لب تابم. اون هفته گفته بودم میخام پنشمبه هامو برا خودم باشم ولی امروز تو موده انجام کارام بودم ! من کلا مودی هسم در عینه حال که برنامه ریزی هم دارم. خلاصه تا 11 وبگردی کردم با لوپ لوپ - ینی در واقع رفتم اپارات و کلیپ دیدم. کلیپ جک و جونور بعد هم از 11 تا یک و نیم یکم رو فصلا کار کردم و اون وسط به الف هم زنگیدم که بیاد اسکایپ و نتم یاری نمیداد و دسته اخرم رییسش بهش زنگید و دیگه رفت. یک و نیم پاشدم و اینو بار گذاشتم:
عسک حذفیده شد! :))
.
خورشت به آلو هستن ایشون. مث همون هفته پختمش فقط آلو هم توش ریختم و بسی خوشمزه بود. کته هم گذاشتم و تنگشم ترشیه غوره و سیرترشی و سالاد شیرازی ....
ناهارمو که خوردم یکی از بروبچ زنگید و دو صفحه مطلب برام فرساد و یه مباحثه علمی با هم کردیم و بعدن ترش هم طرفای 3و نیم بود که نمازای ظهر و عصر و خوندم و خابیدم تاااا5 و نیم اینا فک کنم. ینی اذان عصرو تو جام بودم و شنیدم و بعد پاشدم و ظرف شستم و چای دمیدم و یه نصفه کلوچه هم گذاشتم کنار ماگم که با چای بعد نماز بخورم. نمازامم خانده و سوپس! با خاهر وسطی که طبغ معمول وختی من تو دسشویی بودم زنگیده بود تماسیده و صحبتیدم. الانم دارم برا شما می اپم و چاای مینوشم و بعدن ترش هم میخام پاشم یکم برخصم! قررر در کمر فراوان عسد نمیدانم که کجا بریزمش
همینجا ...همینجا! بعدشم میخام بشینم کلک فصل اولو بکنم. فصل سه رو هم نوشتم دیگه تقریبن. فصل دو میمونه که کارش زیاده و فصل پنج. فصل چهار نوشتنش شاید زمان بر باشه ولی خوشم میاد و اسونه. البته در فصل چهار و پنج بعدن نتایجج فاز اخر رو که هنو داده هاشو جم نکردم رو هم باس اضافه کنم .
وای کارای مربوط به طرحی که الان صد ساله طول کشیده و اون روزی بهم محولش کرد استادمم مونده. ببینم فردا میتونم استارتشو بزنم یا نه.
.
از یه چیزی خیلی بدم میاد و اونم اینکه من لباس پاییزی ندارم! ینی لباسی که تو این هوا بخام بپوشم و برم خرید مثلا. لباس رسمیه پاییزی برا دان دارم ولی برا بیرون نه. و لذا مجبورم با همون تیپه دان برم بیرون برا خرید مثلا خیلی بدم میاد از این حالت ! شاغل که بشم دیگه برا خرید لباس یه برنامه ریزیه اساسی میکنم و برا هر فصل همون سال لباسای مناسب میخرم. خریده فصلانه انجام میدم در واقع!
.
اینم یه مدل ساک خرید حصیری:
این سایتو ببینین چه باحاله(ایناهاش) توش محصولاته حصیری میفروشن ...خعلی خوکشلن نه؟
ووووی چه زود تموم شد! شیر کاکایو رو میگم!! گذاشته بودمش مثلا موقع اپیدن مزمزش کنم!
خخخ
.
سلام ....خوبین خوشین؟ از دیشب به این ور چه خبر؟ من؟ خوبم مرسی!! اغا من صب برا نماز پاشیدم و نمازمو خوندم و خابیدم . ساعتو کوکیده بودم رو بیس مین به شیش ولی تمبلیم شد و یهو از خواب پریدم دیدم هفت و بیسته. جلدی پاشدم و اولش گفدم صبونه نخورم ولی بعد شیکموییم گل گرد و تصمیم به املت خوری گرفدم. بربریم داشتم خو اوضاع هال هم قروقاط بود. دس و بالمو شسمو و یکم مرتب کردم و املتو بار گذاشتم و با خودم گفدم الان که نیگا به ساعت کنم هشته...ولی با کمال تعجب بیس مین به هش بود
خیلی فوری فوتی جم کرده بودم هالو! دیه تا صبونه بخورم و پیراسته شم شد هشت و پنج مین ! اصن امروز به طرز عجیبی کارامو فوری فوتی انجام میدادم. خلاصه پیش به سوی دان. چن روزه ژاکتمم میپوشم. هشت و نیم انگشتو زدم و گفتم حضوری برم به اون سازمانه که قراره مجوزه ادامه کارمو بدن. نزدیکه و یه کورس تاکسیه. رفتم و نیمساعت پشت درشون وایسادم و نبودن بی شعورا. از شانس من اتاقشونم داشتن رنگ کاری میکردن و همه چی بهم ریخته بود. ناراحت شدم خیلی و چشام داش اشکی میشد. بابا من از شهریور دمباله این مجوزم مردممم به قرعان
. رفتم طبغه شیش حراست. خو اونا ناممو ارجاع داده بودن به این اتاخه. گفدم اغا من دیه خسه شدم و این همکاراتونم نیسن حالا چه کنم؟ یکی دو تا زنگ زد و خانومه رو پیدا کرد و اونم گف الان سیستم قطعه و منم تو دوره اموزشیم و بگین شمبه صب بزنگه
.
حضوری باس برم دوباره با زنگ که نمیشه پیداشون کرد. واللا! دیه تشکریدم از اغای مومنه مهربون و راه افتادم سمت دان. با تاکسی برگشتم هر چن که میشد پیاده هم اومد. یه رب به ده نشستم تو سایت و یه ربع پیشم رفتم یه شیرکاکایو خریدم و نصفشو ریختم تو ماگم و گذاشتم تو ماکرویو داخ شد و خوردمش . فعلا رو فصلامم و مقاله دوم رو ریوایز نمیکنم چون استاده باس نتایجو مدلمو ببینه اوکی بده بعد. یه وخ دوباره ایراد بگیره اونوخ مجبور میشم دوباره مقاله ریوایز کنم.
یه ساعت پیش دوسمم ک براش کتاب خریده بودم زنگید و تشکرید مجدد. یکم حرفیدیم. صوبته دختره صابخونه من شد که با وجودیکه متاهله و شوهر داره باباش بهش پول تو جیبی میده!! واللا مردم مردای قدیم که حداقل انقدر غیرت داشتن که زن که میگیرن خرجشو بدن!! دوسم میگه الان دخترو که شوهر میدی باس یه چیزیم ماهانه بزاری روش بدی که یارو قبولش کنه
البته که خب همه هم اینطور نیسن و استثنا هم داریم!! ( ینی امیدوارم که داشته باشیم!!
)
به دوسم میگم من یکی از بردهای بزرگ زندگیم این بوده که شوهر نکردمو خودمو اسیر این موجودات عتیقه و مشکلات متاهلی نکردم واقعا. الان اگه دردمون یه درده تنهاییه در صورت تاهلی صد تا دیگه درد خواهیم داشت. کنار اومدن با قررر و ادای این مردا و خانواده هاشونو کلفتی و هزار درده دیگه. تازه اگر طرف یه طوریشم باشه که دیگه هیچی! مثلن فک کن بداخلاخ باشه، هوسران باشه و هزار احتماله کوفتیه دیگه....من که در این صورت میزنم دو شقش میکنم و حوصله سوختن و ساختن و این خزعبلاتو ندارم! واللا. این نظراته شخصیه منه با توجه به روحیاتم و سلایق زندگیم حالا اینکه شما مخاطبه عزیز چی فک میکنی هم محترم! من معتقدم نمیشه برا همه یه نسخه پیچید و هر کی بنا به اقتضائاتش باس تصمیم بگیره که چه طور ادامه بده و از یه چیزی بشدددت بدم میاد و اونم قرار گرفتن در چارچوب ها و قالبهاییه که تاریخ برامون ساخته. که چون همه فلان کارو میکنن از ازل و ابد پس منم باس همون کارو بکنم! نه داداش من تا الانش اینطوری نبودم و ازینجا ببعدشم میخام ازاد و رها از هر گونه بند و زنجیره تفکراته قالبی باشم. اصن زندگیه خودمه به تو چه؟؟ خخخخخخخخخخخخخخخخ ....
.
نمیدونم چرا ولی امروز یه انرژی مثبتی در من جاریه و حالم خوبه با وجودیکه دلم از پیش نرفته کارام خونه.... بیاین بخلم بوستون کنم و برم به بقیه کارام برسم
.
سلام
از هشت تا الان منتظره استاده ام که نیومده ! شب دیر خوابیدم و صب هفت و نیم دان بودم و قبل هشت تونسم کارایی که شب از رو کامنت استاد راهنمام انجامیده بودمو نشون مشاورم بدم. برگشته میگه عااااره دیگه باید تو این تحلیلت با فلان متغیر فلان کارو میکردی!!! برگشتم گفتم خب استاد من اینو از اول بارها خدمتتون گفتم که من فلان متغیرم بهمان خاصیت رو داره! هیچی هیچی... از بی مسئولیتی یه عده هر چی بگم کم گفتم. شایدم تقصیره منه خودمو خیلی اکتیو نشون میدم و اینا فک میکنن دیگه همه چیو خودم بلدم و حواسم به همه چی هست. نمیدونم واللا! الله اعلم ...
.
گفتم یه همایشی خاهر وسطی رو ثبت نام کردم؟ براش امتیاز بازاموزی داره خو! و امروز روزه شروعش بود. در واقع مث پارسال قرار بود خودمو به جا خاهر وسطی جا بزنم! کلاهبردارم خودتی! ولی تو سایت همایش نوشته بود ارائه کارت ملی در روز همایش الزامیه!! وای اینو که صب تو سایتش دیدم حالم بد شد! گفدم یه وخ برم و اسم منو وارد سیستم نکنن و هیچی دیگه! اون 85 تومن که دادم بدرک! مگه دیگه از دس خاهر وسطی و نق نقاش میشه حالاحالاها خلاص شد؟ دیگه طرفای نه و چهل دقه اینا پاشدم راه افتادم سمته همایش که باز راهش دور بود. قبلشم نصفه یه دونه شکلاته متوسط! خوردم با چای. دیه صبونه نخوردم میدونسم اونجا قراره برا پذیرایی و بریک برسم . ده و چل دقه اینا رسیدم و خوشبختانه کارت نخاسن! خودمو اماده کرده بودم قیافه یه ملیه مظلومو بخودم بگیرم که از شهرسان اومده و کارت ملیشو یادش رفده بیاره!
که دیگه لازم نشد و از حسه نقش اومدم بیرون! سالنش خوب بود. البته بزرگ نبود زیاد ولی چن طبقه بود. مثلا طبقه اولش ثبت نام بود( همون ورود اسم به سیستم و تایید اینکه طرف حضور داره! چون هزینشو که قبلن پرداخته بودیم) بعد گفدم پکیجا رو کجا میدن خانوم؟!
گف برو نیم طبقه بعدی! دیگه رفدم اغااااا بگین چی دادن؟! یه کوله پشتییه خوشگل! حالا زیادم خوشگول نی ولی واللا همینم شاید 150 حداقل قیمتش باشه. خلاصه بسی خوشالیدم در دل ( غافل از آنکه.... حالا برین تا پایین به وختش میگم!!) بعله پکیجو که گرفدم پرسیدم اغا پذیرایی کدوم سمته؟!( خو دیدم دور و بر شلوخه و فمیدم هنو در حال پذیرایی هسن که ملت نرفتن تو سالنای سمینار) خولاصه اغاهه گف دو طبخه برو بالا...و رفتم.... و یککککک پذیرایی بود بیا و ببین ( ایکونه ملیه ندید پدید!) خب بابا من دانشجوی یه ارگانه گدام! همایشایی که شرکت میکنیم هم اغلب از این زپرتیاس که تو بریکاش کیک کارخونه ای میدن با چای کیسه ای! ولی اینا اسپانسراشون قدر بودن...شرکتای تولیدی تجهیزات پزشکی و دارویی و لوازم بهداشتی و ... قابل پیش بینی بود که پذیرایی شون خوب باشه. خلاصه که شاید هف هشت جور شیرینی و کیک و کاپ کیک بود. شیک و خوشگل. من از اینا برداشتوندم
:
عسک حذفیده شد! :))))
وووووی اون شکوفه صورتیه انقده نرمولک و خوشمزززه بوووووود. خامه هاشم اصن دلو نمیزد. اینم کوله هه :
عسک حذفیده شد :))))
بعدش رفتم یه ساعتی نشستم تو سالن سمینار اصلی و یکم گوش دادم به سخنرانا و بعدم سالن فرعیشو رفتم که فارسی میحرفیدن توش . و دیری نگذشت که وخته ناهار شد. جهیدم بالا چون تجربه نشون داده تو سمیینارا صفای عریض و طویل برا یه لقمه نون تشکیل میشه! و لذا تا خلوت بود ناهارمو گرفتم. هم جوجه داشتن هم کوبیده و ملی کوبیده هه رو دلش کشید. جلدی خوردمو پاشدم به مقصد دانشکده و یکمم ترافیک بود و دو دان بودم! اغای متاهل هم از پشت منو دید! نمیدونما شایدم ندید. ینی من از خیابون داشتم رد که شدم دیدم اغاهه جلومه ! چون من مسیر نیگاهم به سمته ماشینا بود متوجه ایشون که دسته چپم بود نشده بودم ولی یقینن اون منو دیده دیه چون من دسته راسته اوشون بودم. و محلی از اعراب برام قایل نشده و راشو کشید به سمته دان و دیه منم یکم غصم شد و رفتم دان! دیدم باز زده سایت تا سه بازه . تصمیم داشم تا 5 بمونم کارامو بکنم. دیه دیدم نمی ارزه و برگشتم پایین و چترمم یادم رف از کمدم بردارم و با خودم بیارم خونه. حالا اگه صب بارونی باشه خیس و چیلیس میشم تا برسم دان.
.
دو و نیم خونه بودم و یکم نت گردی کردم و خابیدم تا 4 و بعدم پاشیدم تصمیم گرفتم یکم به ملی برسم! از دیروز هی داره استرس میکشه بچم! اول موهاشو ریشه گیری کردم و تا زنگ بگیره چای براش دمیدم و ظرفاشو! شستم و بعدم چن تیکه لباس شستم و حمام و شش بیرون بودم. چای خوردم و با انگور و هلو. اخرین خوشه انگورو که البته گندس رو شستم و فردا دیه انگور تمام! موند هلوهامو سیبام! ( همونا که پاپی از ولایت برام گذاشته بود) بعد باز رو فایلام کار کردم و فرستادم به استاد راهنمام برا جلسه امشب . ینی از یکم مونده به هشت که منتظرش نشستم استرس داشتم! هر وقت باهاش قرار دارم استرس میگیرم. که نکنه کارام درست نباشه یا خوب پیش نره و .... و لذا هیچ کاره مفیدی نمیتونم انجام بدم . دیگه افتادم به جونه سیبیلامو اینا سیبیل میبیل تموم شد دیدم نه نیومد. با اپیلیدیم افتادم به جونه بازوانم! اونارم تمیس کردم و بازم نیومد!! خلاصه همه موهاامو کندم و استاده نیومد که نیومد
.
سایته دو پست قبل رو هم دارم میخونم و اینا رو میخام بخرم. حالا اگه همین مارک هم نشد ولی بهرحال این مواردو نیاز دارم بهشون. برا خودم مینویسم که موقع خرید با خودم داشته باشم لیستو. یا هم که ممکنه از خوده همون سایت سفارش بدم. اینایی که میخام
اول مو:
- محلول درمانی موهای رنگ شده کد 26677
- سرم موی ترمیم کننده و ضد موخوره که نوشته برا موهای صدمه دیده هم خوبه و برا درخشندگی مو کد 26647
-اگر بالایی رو موجود نداشت :سرم موی ضد پیری کد 31276
(مورد اول و دوم رو شاید هر دوش رو بخرم. وضع موهام ناجوره و خیلی وز شده :/ )
حالا چشام!:
- کرم رفع تیرگی دور چشم سینگ ایز بیلیوینگ کد 25264
کرم دور چشم نویج اکولاژن 31546
کرم دور چشم جوان کننده اپتیمالز کد 25265 ( این ظاهرن هم ضد چروکه و هم برا تیرگی خوبه. شاید جای دو تای اولی همینو بخرم)
کرم دور چشم سفت کننده رویال ولوتvelvet که باز هم برا تیرگی و هم برا چروک خوبه ولی نوشته بالای 40 سال. کد 22815 ( مث بالایی هم ضد چروکه هم تیرگی و اینا و سفت کننده هم هس. میگم نکنه اینایی که برا زیر 40 ساله اونقدری که باید قوی نباشه؟!! خو من یکم چروکه ریز این ور اون ور چشام دارم . حالا باس ببینم چه جوریاس!)
حالا پوست صورت رو بریم ببینیم! فقط یه مرطوب کننده میخاماااا گفده باشماااا! ( همزمان میبینمو میام اینجا مینویسم و هی لیست طولانی تر میشه!)
کرم مرطوب کننده صورت تمشک کد 31302
.
پووووووووووووف خستم شد
.
بشه ها ژووووون!! براتون شبی اروم و چونین پرستاره ارزومندم!!!! خخخخخخخخخخخخخخخخ بای بای
.
ویرایش یادداش نوشت: متوجه شدم که جریانه کوله پشتی رو ننوشتم! عصری که خاهر وسطی زنگید امار بگیره ببینه من همایشو رفتم یا نه و چطور بوده و اینا بش گفتم کوله دادن. و اوشونم گف عههههه چه خوب میخای خودت ورش دار! یه جوری گف که انگار میگف یه وخ ورش نداریاااا ماله خودمه دیه هیچی دیه ...منو باش که از صب دارم به خودم میگم چقدر من کوله میخاستم بخرموووو چقد کائنات حواسش بمن بوده و فلان و بیسار! مرسی کائنات واقعن!
سلام بروبچز...روز بخیر..
اینجا هوا ابریه و ملی رو قراره یه ساعت دیه از ارتفاعات بشنوفین! البته در ارتفاعات نت نداره لذا الان از همینجا میشنوفین.
دیشب به دلیل پاره ای مسایل لینک خرید محصولات بهداشتی و مراقبت از پوستی که نگارا معرفی کرده بود رو اشتبا گذاشتم و بدینوسیله اطلاع رسانی میشود که اصلاح گردید. لطفا مجددا ملاحظه فرمویین. رو هر محصول رو عکسش( قسمته مشاهده سریع) که کلیک میکنین قشنگ توضیحاته لازمو در موردش داده. حواستون باشه قسمته اطلاعاته بیشتره هر محصول رو هم بخونین.
با تچکر
ملی
بوس بوس
ماچ ماچ
ملوچ ملوچ
این پسته دومه امشبه! شبتون بخیر بیدارا! از استرس خابم پریده گفتم لااقل بپستم واللا!
.
استادم تب کرده بود و گف فقط در حد دیدنه نتایج فاز دومت میتونم باشم. باورتون میشه تو همین نیمساعت هم کلی کامنت بهم داد و کارمو راه انداخت؟ مدلم یه ایرادی داشت که مشاورا متوجه نشده بودن. حدس میزدم! همیشه همینطوره. اونا اوکی میدن و خیالم که یکم راحت میشه وختی استاده میبینه یه چی از توش درمیاره. و البته ایراداتش کاااااملن بجان. خیلی تیز و ذهنش فعاله ماشالا. بهم گف مشاورات اینو نفهمیدن؟ گفتم نه بوخودا...برگشته میگه لابد تو خوب روشنشون نکردی گفتم من هر بار میرم پیششون براشون یه ساعت حف میزم. خداییشم اتفاقن برا اینکه کاملن براشون جا بیوفته تک تک متغیرا رو شفاف توضیح دادم بهشون ولی خب کامنتی که استاد راهنمام متوجه شد و بهم داد رو اصولا اونا باس با یه نگاه متوجه میشدن! که نشدن!! حالا این کامنتو نشستم و تا الان تونسم حلش کنم. فردا میبرم نشونه مشاور نزدیکه بدم و پیامه استاد راهنمامو بهش بدم. فک کنم راهو درست رفتم. نتیجه مدلمم بدک نیس.
دو سه تا کامنت دیگه راحتن تقریبن و توصیفین و خوشبختانه نیازی به تحلیل ندارن لذا فردا صب تو دان انجامش میدم. قرار شد استاده فردا شبم اگه تونس بیاد..خدا کنه بیاد ...برا ادامه ادیت مقاله اولم ....خدایا بیاااداااا
.
نتایجو که میدید من هی میخاسم حرفامو بزنم و چیزایی که اینهمه مدت روشون کار کردمو سوالایی که برام پیش اومده بودو بگم و خلاصه خب کلییییی حرف داشتم! بعد هی میخاسم همه اینا رو بگم. بعد استادم بهم گف تو قرار نیس امشب از کارت دفاع کنی هااا، تو باس بگی و منو روشن کنی که چیکار کردی یه جورایی دوام کرد! خب البته منم هی میپریدم وسط حرفش تا حرفای خودمو بزنم!! دسته خودم نبود خو! بعده اینهمه مدت گیرش اوردم میخاسم همممه حرفامو بزنم. بعد اونم نه تب کرده و سرما خورده بود به نظرم برا همین کم حوصله بود! برگش گف ببین با من باس حوصله کنی!
فک کرد این هیجانه حرف زدنام و اینام برا اینه که بخام ماس مالی کنم کارمو! در حالیکه اینطور نیس. من تا این لحظه هر چی که گفه همه رو مو ب مو انجام دادم. نمیدونم احساس میکنم امشب یکم براش سوئ تفاهم پیش اومد. نمیدونم چرا این روزا همش اینطوری میشه. هی یه اتفاقایی میوفته و ملت سوئ برداشت هایی میکنن در مورد رفتارام. و البته سوئ برداشتاشونم کاملا بحقه! ینی منم به جای اونا بودم همینطوری دچار سوی برداشت میشدم. در حالیکه موضوع اونجوری که اونا فک میکنن نیست. چن موردی در چند روز اخیر پیش اومده برام! امیدوارم این جریان زودتر متوقف بشه!
.
یه سری یادداشت برداری کردم از سایت نگارا در مورد انتخاب کرم که چکیدشو اینجا مینویسم. سایت چی نپوشیم که تو لینکام هست منبعشه میتونین کاملشو اونجا بخونین:
یه نگته مهمی که نگارا گفته بود این بود که زیاد گوش به حرفه این فروشنده ها داخل داروخونه ها و لوازم ارایشیا ندین چون اینا موظفن فروش محصولاتشونو افزایش بدن و گاها برندایی که براشون بیشتر سوبسید میگیرن رو بیشتر هم سعی میکنن که قالب کنن به مشتری. پس بهتره که خودمون کرم رو چک کنیم مواد و عناصرش رو. مواد تشکیل دهنده میشه gradiants .
- کرمی که توش peptides داشته باشه در واقع بیشتر ضد چروک و جوان کننده پوست یا پوسته دور چشم هست.
- اگر روی کرم نوشته شده باشه AHA این نوع کرم برای لایه برداری مناسبهو انواع مختلفی دارن مثلا اگر روش نوشته باشه که حاویه citric acid هست برای حل کردنه چربی و شفاف کردنه پوست مناسبه. اگر نوشته باشه lactic acid برای شفاف سازیه پوست و با نشاط کردنه اون خوبه . اگر نوشته باشه glycolic acid برای محو خطوط و چروک ریز مناسبه. خلاصه کرمه حاوی AHA برای پوست چرب و جای جوش و جوش زیرپوستی مناسبه ظاهرا و برای پوست خشک و حساس قدغنه.
- کرمی که حاوی ویتامین E , C هست خیلی خوبه و توش انتی اکسیدان داره . اینها ضد التهاب هستن و برا جلوگیری از چروک و پوستای مستعد جوش و اینا مناسبه ظاهرا.
- Q10 COENZYME یا کیوتن کوانزیم که ظاهرا قرصش هم در بازار موجوده برای محو شدن چروک های دور چشم و ریز پوست مناسبه ولی به نظرم بهتره برا مصرفش با یه پزشک مشورت بشه که ضرری نداشته باشه.
به نظرم اینا یه موارد دم دستیه برا وختی که بخایم کرم بخریم. یه سایتی هم نگارا خانوم معرفی کرده برا خرید اینترنتی محصولات که لینکش اینه (ایناهاش) و قشششنگ در مورد تک تک محصولات تقریبا توضیح داده که برا چه سنی مناسبه و هر محصول چه خاصیتی داره. من هنو فرصت نکردم خوب بخونم و انتخاب کنم برا خودم. هر وخ انتخابامو کردم میام مینویسمشون. باس تلفنی هم ازشون بپرسم که عایا اگر بخام میتونن روز پنشمبه سفارشمو بفرسن. چون من روزای دیگه خونه نیسم خو. اینم از این