ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

پنشمبه شهریوری

خب ساعت نه و 45 دقه روز پنشمبس و من صبونه خورده اومدم نشستم جلو لب تابم تا کارامو شرو کنم و قبلشم این پست رو بزارم. عاخیششششش

ساعت هشت و نیم بیدار شدم و با پاپی که بهم زنگیده بود صحبتیدم و بعدش جا یخی یخچالمو که از دیشب اف کرده بودم تمیس کردم. خوب شد گوشتا کامل یخ زدایی نشده بودن وگرنه مجبور بودم بندازمشون دور!

خب امروز و فردا باس به کارای علمیم برسم و اگر شد برم یه دسته دسمال بگیرم از سوپری و این ساکای مسافرتمو تر و تمیس کنم بزارمشون تو کمد. از هفته پیش که از ولایت برگشتم موندن گوشه حال.

دیشب الف جونی برام ی ترانه عاشقونه فرستاد..خاتونه ابی . گف گوش بده . گفدم باشه ! اینم از شانس ماس ، یکی عینه عادم عاشقمون نشد...

خب این زیری هارو نخونین برنامه شخصیه

کارای علمی در اولویت ایناس:

- دو ساعتی رو مقاله اصلیه کار کنم و دوباره بفرسم دکتر آی باکلاه! (اوله اسمه کوچیکشه )

- رو مقاله زپرتیه دکتر الف که صد ساله رو دستمه کار کنم که قراره بدرد لای جرز دیوار هم باسم نخوره ولی مجبورررم بهش کولی بدم مجبوووووررر - اینم دو تا سه ساعت امروز و فردا

- رو کلین سازی مجدد داده های فاز دومم کار کنم که نمیتونم پیش بینی کنم چقد طول میکشه امیدوارم مثلا شمبه صب تا شب روش وخت بزارم بعلاوه دو تا دو ساعت امروز و فردا رو تموم شه

همین دیگه! فعلا همینا!

خیلی ضایع وبلاگ مینویسم؟؟؟ خو اولمه هنو بلد نیسم! بعدم اینجا رو ساختم که هر چی از دلم گذشت بیام بنویسم توش.

خو دیه برم... بازم میام سر میزنم  شایدم نیومدم

خدافس

اولین یادداشتم

این اولین یادداشتمه

بعد از یک روز تلخ

اینجا قراره از غصه هام و خوشی هام ، استرسهامو و آرامش هام ، شکست ها و موفقیت هام و دل بستنها و دل بریدنهام ، گذشته و حال و آیندم و .... بنویسم .

خدا کنه که شروع این نگارش برام خوش یمن باشه...آمین