ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
سلام دوس مجازی جونام آدینتون بخیر و خوشی
از سه شمبه بگم که رفدم خرید! صب بیداریدم و حمومیدم و صبونه خوریدم و اماده شدم و دو وعده غذا برا مامی ورداشتم و رفدم 11 اینا سراغش . تحویلش دادم و از اونجام رفدم بازار گردی. و در واقع همون خیابون گردی. تقریبا از یه ربع به 12 تو خیابونا ول بودم تا 2 ظهر! یک و نیم متر پارچه خریدم برا رومیزیه اشپزخونه، نایلون برا پهن کردن رو میزه اشپزخونه، بانک برا یه کاره بانکیه خاهر وسطی، عطاری برا زیره سیاه و چوب دارچین. چنتا مغازه لوازم منزلم همینطوری عشخی رفدم دیدم و حسن خطامه خریدامم یه نایلون غذای خشکه گربه بود! یه داروخونه دامپزشکی نزدیکه خونمون واز شده و رفدم که توش دیدم عهههه! اینکه بچه محل قدیمه مونه! انقد حس نوستالژیک بهم دس داد. عاخرین باری که این پسره رو دیده بودم شاید 15 سال پیش اینا بود. جالب بود برام. سریع هم شناختمش...
برگشتنی یه پیشی گیر عاوردم و یه مشت غذا براش ریختم . اولش نا اشنا بود براش غذاهه ولی بعدش بوش کرد و خورد غشنگ. اینا غذاهه بود:
بعد که عومدم خونه از دیروزش ماکارونی داشتیم. بقیه اون روزو یادم نی احتمال زیاد زبان خوندم عصرشو!
فرداش چارشمبه بود برا ناهار پیزا پزوندم. موادش شامل 200 گرم اینا گوشت چرخی و هویچ و بادمجون ورق شده و پیاز هسش! هیچی روغن توش نریختم. من پیازو رنده میکنم و با گوشت همزمان میزارم رو اجاق با نمک و زیره سیاه و فلفل قرمز و سیاه . با چربیه خوده گوشته تفت میخوره و بقیه موادمم ریختم رو همین گوشته و تفت دادم. هویچا رو از قبل ابپز کرده بودم و بادمجونو ورقه های نازک کرده بودم و نمک پاچون کرده بودم که تلخیش بره. هااا یکمم گل کلم ریختم توش! از مواده ترشی مونده بود!
نونشم روزه قبل بزرگه خریده بود. اصن به سفارش بزرگه پیزا پزوندم اون روز. هوس کرده بود بچم
اینم مرحله پنیرپاچونش:
من رو نونش قبله اینکه موادو بچینم سس قرمز نمالیدم. عوضش رب مواد رو بیشتر ریخته بودم. خاستم حتی الامکان کالریش کمتر باشه پیزاهه!
قبل از فر دراوردنش یکم روش ترخون که خودم خشک کردم پاچیدم. اینم از فر دراومدش که ساید دیششم ماسته محلیه با دلال :
وسطه خوردن یادم افتاد عسک نگرفتم از پخته شدش! خوشمزه بود جاتون سبزززز
دیروز که پنشمبه باشه هم کلی زبانیدم و برا نهار هم عدسی پختم که راحت باشه و به جبران روزه قبل کم کالریتر! طبق قراره اون هفتمون که قرار بود بوی کیکه سیب و دارچین تو خونه بپیچونم دیروز این کارو کردم منتها با این تفاوت که بوی کدو حلوایی با دارچین پیچوندم تو خونه کیک کدو حلوایی پختم چون از دو روز قبل کدو پخته بودم و عصرونه خورده بودیم و بقیش مونده بود ته یخچال و کسی نمیخورد. دیه کیکش کردم! ایناهاش:
خیلی بافتش و رنگش خوب شده بود و کم شیرین هم درست کرده بودم و خوچمزه بود. اون پارچه هه که خریدم همینه! گل صورتی. میخام برم یکمم پارچه چارخونه صورتی بخرم و با هم ترکیب کنم و دسگیره و این چیام برا اشپزخونه بدوزم. صبحا باس بدوزم که اینا خونه نیسن!! که بتونم از چرخ خیاطیه وسطی استفاده کنم یواشکی
فغط امیدوارم خرابش نکنم چرخه رو! خرابم شد بمن چه! من که بهش دس نزدم!!! زدم؟! نع!
شماهام شاهدین
میخام یه همچین چیزی بدوزم که هم راحته هم خوکشل:
.
میگم زنه خونه دار بودنم خعلی خوبه ها! واللا! بشرطیکه یه پاپی یا شوووعععره پولدار داشته باشی و هر ماه هم به حسابت یه پوله خوبی بریزه و تو هم خانومیتو بکنی! واللا! بیرون چ خبره مگه؟! یه مشت زامبی ریختن تو جامعه دیه! پاتو بزاری بیرون قراره دریده شی! همون بهتر خونه باشی..خخخخخخ
ولی از همه اینا که بگذریم پس فردا باس بزنگم وخته ملاقات بگیرم از رییسه دان و برم سراغش و بگم تکلیفمو روشن کنین خو! البته نه به این صراحت!
ها راستی چارشمبه به استاد مهربونه زنگیدم و حال و احوال کردیم. طفلی ناراحت شد که این بلا سرم اومده. میگف ینی چی مگه بچه بازیه که ماون اموزشه باهات اونطوری صوبت کرده. خلاصه اینطوریا. هر کی میشنوفه میگه خاک بر سرشون که چینین برخوردی باهات دارن.
.
امروزم خدا بخاد میخام یکم کارای علمی بکنم و برا نهار هم یحتمل خوراکه سبزیجات میپزونم. شایدم دوباره پیزا پزوندم چون یه بادمجونه درازه چروکیده داریم و دو تا هویچه رو به افول! کلکشونو بکنم باس زودتر همین دیه!
.
ها باز میخاس یادم بره...یه پینوشت برا مخاطب جونام:
اقای الف کجای؟ خیلی وخته نیسی؟ امیدوارم هر جا هسی تنت سالم و دلت شاد باشه
پیشی جون و شیدا جون ادرس وبلاگاتونو دوباره برام میزارین؟ گشادیم میشه برم نظراته قبلیتونو که عادرس داشتن پیدا کنم همش یادم میره شیدا بلینکمت
ماتریش هسدی؟نیسدی؟ کانال داشتی حذفیدیش عایا؟ یه خبر بده بهم خو
یه شادی نامی بود که چن ماهه اوله وبلاگ نویسیم همیشه بهم سر میزد و خیلی وخته خبری ازش نیس ...نمیدونم چرا حسش میکنم و احساس میکنم هس ولی نظر نمیزاره...امیدوارم حالت خوب باشه اگه صدامو میشنوفی
اینا رو که خیلی وخته خبری ازشون ندارم و الان یادم اومد رو اسم بردم ممکنه یه کسایی هم از قلمم افتاده باشن...یادم اومد اگر اونارم پینوشت میکنم ...
.
پی نوشته بعدی که میخاس یادم بره:
عاغا من دیروز با حودم یه فکری کردم و گفدم اینجا هم بیام و بگم. تقریبن 5 ماه از سال نکبته 96 باقی مونده!! چه کارایی قرار بود امسال بکنیم؟! چه برنامه هایی داشتیم؟ چقدشو عملی کردیم و چقدش مونده؟ من میخام کارایی که این 5 ماه حتمنه حتمن باس به انجام برسونم رو لیست کنم و به لیستمم وفادار باشم و عملیشون کنم:
- مقاله پنجم تزم رو تکمیل کنم و بدم ادیت و بعد زودتر یه جا سابمیتش کنم
- مقاله ششم تزم رو شرو کنم به تحلیل و بعد نگارش مقاله و بعد ارسال برا ادیت و بعدم سابمیت
- زبانمو تا حدی برسونم که به امید خدا بعده عید نمره 7 ایلتسم رو بگیرم.
- به طور سیستماتیک در مورد پست داک سرچ کنم و اطلاعاته خوبی در این مورد بکسبم! ( این کار مقطعی نیس و همش باس مشغولش باشم)
دو تا کاره رو مخ هم دارم این وسط:
- بحثه مقاله بالتازار
- گزارشه یه پروژه مسخره که باس سریع تکمیل و ارسال شه
- کارای گاه به گاهه پروژه بالتازار که من مدیر اجراییشم و خوشبختانه وظیفه علمی ای به گردنم نیس
- جواب به نتایج داوریه مقاله هایی که فرسادم
.
خدا نوشت:
خدایا میشه اون روزی رو ببینم که مقاله هام از داوری ژورنالایی که فرسادم اومدن یا نه ؟! چرا مقاله هام تکلیفشون روشن نمیشه عاخه
... من به اینا احتیاج دارم برا بالا کشیدنه خودم خدایا خودت کمک کن دیگه
چی میشه؟ مث همیشه؟ میدونم دخدره بدیم و همش ناشکری میکنم ولی میدونی که ته دلم هیچی نیس ! بوخودا نامردیه اگه کمکم نکنی ... ولم نکن دیگه عافرین
دوستت دارم
.
خو دیه بزارم برم به کارام برسم. شمام یه لیست از کارایی که تا اخره سال باس به سرانجام برسونین تهیه کنین جیگرچیا...اخره سال ببینیم چن چندیم ! قوبونه همتون
سلام عزیزدلم... ادرس رو برات گذاشتم...




انشاالله همه کارای لیستت به بهترین نحو انجام شه عشق کدبانوی خودم
سلام
به به چقدر غذاهای خوشمزه ای
افرین
گرسنه ام شد خخخخ
نگران مقاله نباش زمان بَر هست اما ان شالله اکسپت میگیری
سلام بهامین جون
جاتون سبزک خوشمزه بودن
خدا از دهنت بشنوفه ... یکیش الان چهار ماهه تو نوبته انتخاب داوره
ایشالا ایشالا
فدات بشم ملی جون اره گرون افتاده بود، راضی به زحمتت نیستم خیلی مهم نیست بالاخره پیدا میشه عرض پارچهه چقذره؟اگه خواستی من برات عکساشو میزارم، خریدای تو هم مبارکه ایشالله خرید جهازت
رفتی دانشگاه حتما سریع بیا خبرشو بزار نگرانم ببینم چی میشه
همش میگم ای خدا کجایی یه موقعیت شغلی خوب برای ملی جون این وسط پیش بیار تا اینا رو حسابی قال بزاره و خیط بشن!!!
خلاصه تاروف نکن اصن
عرضش صدو پنجاهه
قوبونت .. ملی؟!؟ جاهاز؟!؟ بام؟!؟ شیب؟!؟
عاره فردا قراره وخت بگیرم و یا دوشمبه یا س شمبه برم ملاقات... چی بگم ندا جون توکل بر خدا... تو نگران نباش درست میشه بلخره
سلام عزیزم خوبی؟ خواهر من از یه کانال تلگرام برام یه ست کامل اشپزخونه خرید200 هزارتومن اتفاقا پارچه اش همین پارچه ایه که تو گرفتی. من خیلی دنبال پارچه اش بودم که بخرم برای کاور سبد و اینا میخواستم ولی هنوز پیدا نکردم
سلام ندا جونی ... قوبونت خوبم. خیلی گرونه خو دویس چوق! برا همین میخام خودم بدوزونم!
مبارکتم باشه ستی که گفدی
میخای ادرس بده از این پارچه باست بگیرم و بپستم ، خیلی قیمتشم خوبه متری هشت تومنه. جنسشم خوبه
عزیزی

برام دعا کن
هر وقت میام اینجارو می خونم آروم می شم .
خستگیم در میره ، چقدر ساده و صمیمی می نویسی
روز و روزگارت خوش ملی جون
منم یه کمی دلم گرفته
نمی دونم چرا اینقدر دستم بی نمکه
برا هر کی بیشتر زحمت می کشم بیشتر بهم ضربه می زنه . نمی دونم شاید رسم این دوره و زمونه باشه
قوبونت روزه گار همینه متاسفانه و خیلی کم پیش میاد خوبی کنی و طرفت بفهمه که چ کردی براش... ولی کائنات همیشه حواسش هس. خوبی ک میکنی مطمین باش تاثیر مثبتش ب زندگیت برمیگرده حتی اینکه طرفت نمک نشناس باشه... ایشالا حاله دلت خوف میشه فائزه جونم
سلام ملی عزیزمممممممممم
خدا خفت نکنه کلی خندیدم
منکه همش به پایان نامه گذشت...و سفارشاتم...و کار جدیدم
به به چه پیتزایی پزیدی...احسنت
چه کردی خانوم دکتر کدبانو
عاشق این پخت و پز رژیمیتم....و عاشق این نگارشت...هویج رو به افول
کیکتم عالییییییی شده...
کارای انجام شده نیمه اول سال؟
امیدوارم تو این باقیمونده همه چی یه جور خوب بشه
سلام بهار جونم
عاره پیزاش خوف بود جات خالی
چه خوب که خندیدی
هویچا رو دیروز قالشونو کندم
بابا همون پایان نامه خودش کلی کاره ها ... منم امیدوارم بهار جونی
سلام ملی جون خوبی؟ خسته نباشی چه همه کار کردی! منم خیلی پیتزا درست می کنم البته درنهایت کم کالری بودن چون کلا با روعن و اینا مخالفم. حالا چند وقتیه می خوام پای آلبالو درست کنم هم تنبلیم میاد هم می گم کالریسش ریاد نباشه. منم خیلی خیلی به پیچیدن بوی شیرینی تو خونه اعتقاد دارم اصلا خونه رو واقعا خونه می کنه؛ زنده و شاد و گرم. اون اولا که مامانم رفته بود تقریبا روز درمیون کیک می پختم بوش آرومم می کرد جو خونه رو هم عوض می کرد خیلی هم همه استقبال می کردن طوری که حتی برای دوست داداشم باید سهم نگه می داشتم! خلاصه که اینطوریا.
اره حتما برو پیش رییس دان اینا یه بیشرفایی هستن که دنبال بهونه ان نیرو نگیرن حواست جمع باشه
سلام آمین جونم. شکر خوبم
امین جون خب شکره رسپیشو کمتر کن. یا مثلن روغن اگر تو دستورش هس کمتر بریز. طوری نمیشه ، ریسکه دیگه ولی احتمالش خیلی کمه ک خراب شه. مثلن اگه تو رسپیش هم روغن مایه داره هم شیر، روغنشو کمتر بریز عوضش شیرشو بیشتر بریز
عسیسم خدا رحمت کنه مامانتو
بازم بپز خو
عاره بوی شیرینی و کیک عالیه تو خونه
قراره دوشمبه یا سه شمبه بهم وخت بدن. خیلی پستن
به به ببین ملی خانوممون چیکار کردِ ــــــــــــــــــــــــــــــه...... خوشمزه و دلانگیـــــــــــــــــز. نووووشتون
ی پیج و کانالی هست من دیدم، دستگیره، دم کنی، دریخچالی، پیشبند و خلاصه کلی چیزای اینچنینی درست میکنن؛ این دستگیره هم ی کوچولو تو اون مایه هاس.
کاراشون نازه؛
ادرس پیجشون : _____riman
کانالشون: t.me/Riman_handmade
دوسداشتی ببین؛ شاید ایده گرفتی یا دلت خواست سفارشی بدی.
لیست کردن کارا و اهداف نکته ی خیلی خوبی بود؛ یادم باشه منم لیست کنم
آرامشت برقرار
قوبونت افرین جون

مرسی کانالو بهم معرفی کردی حتمن میرم میبینم
عاره خیلی خوبه برا خودارزیابی که ببینی کجای کاری و اینا...موفخ باشی دوستم
وای ملی چقددددددددر تو کدبانویی آخه .اخلاق بیست .هنرمندی بیست .تحصیلات و زیبایی بیست .آفرین بهت .آفرین .خیلی از شخصیتت خوشم میاد هزار باریکلا بهت دختر هنرمند و با سلیقه
شرمندم میکنی تارا جونم قوبونت برم
تو کدبانوگری به پای شما که نمیرسم
عسیسمی