ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

پستی از رختخاب

سلام. خابین؟ :) من دارم با گوشیم می عاپم و اومدم یه پسته تلگرامی! بزارم و برم . 

صب بیداریدم برا نماز و بعد دوباره خابیدم تا هشت و نیم. بعدشم پاشدم و تا صبونمو بخورم و نهار برا امروزم بعلاوه یکم کیشمیش و خرما و پسته و قرص مکملامو بزارم تو ساک پاکتیم و اماده بشم برم شهرسان شد ده. ده زدم بیرون و از اق رضا ی جعبه چای کیسه ای و یه بسته شکلات باراکا خریدم و رفتم انقلاب . نهارم ابگوشته فریزریه هفته پیش بود. دیشب گرمش کردم و ابشو برا شام تلیت کردم و محتویاتشم با قاشق له کردم و گذاشتم تو ی ظرف کوچیک که انروز ببرمش سازمانه مربوطه و وخته نهار بخورم. 

شکلاتا م برا پرسنل اونجا خریدم که بزارم کنار سماورشون ک با چای بخورن . که البته هیچکدومم نخوردن :/ 

دیگه رفتم رسیدم شهرسان و منتظره تاکسی بودم ک برم برسم ب ارگانه موبوطه ک ی توله سگ دیدم کنار جاده . نوجوون بود. وای انقد

ناز بود . دیگه شکلات براش انداختم! یکی خورد و بشدت دمبشو تکون داد! ینی که خوشم اومد بازم بده! دومیشم دادم ک ی خانومی نگه داش و گف میری فلان جا! گفدم ها! گف بیا بالا! راننده تاکسیه هم که دو متر جلوتر وایسیده بود بشبرخورد و برگش گف مسافره من بوداااا خانوم . بعدم بیتربیت برگش گف گدایی! فک کن خودش برا مسافر وایسیده بود اونجا بعد ب خانومه میگف گدا!!  انقدر حرصم گرف ک طفلی خانومه بخاطره ما فوش خورد و بعدنم خیلی ناراحت شدم که چرا ب مردک فوش ندادم برا حمایت از خانومه! باس میگفدم گدا عمته عینه عادم حف بزن!! 

خلاصه رسیدیم مقصد و منم هی با خودم میگفدم خدایا پول بدم بش ندم؟!؟ عاخرشم تاروف زدم ک خندید و گف برا پول نیاوردم ک دیه منم تشکریدم و پیاده شدم:))) 

رفتم و خدارو شکر کارا خوب پیش رف و سرعتم بهتر از دیروز بود. فقط مشکل اینجاس ک بنظر میرسه برای برخی سالا برخی داده ها رو ثبت نکردن و بایس ی راهی برا برخورد با این مشکل پیدا کنم. خداییش اوضاع امار و اطلاعات تو مملکت ما خیلی داغونه و نمیدونم چرا هیچ فکریم ب حالش نمیکنن :(( 

تا ٤ بودم و  بهدش پاشدم و برگشتم ک تاکسی بگیرم برا تهران. اغا تو محله ایسگاهه تاکسیا اون وره خیابونشو امروز دیدم . چنتا ماهی فروشی بود ..عااااای هوس کردم عاااااای هوس کردم. هی خاسم برم بگیرم هی گفتم ممکنه بوش مسافرا رو تا تهران اذیت کنه. عاخرشم نگرفتم ولی انقددددد دلم میخاس ماهی!! 

رسیدم تهران و تو راهه خونه هم نون سنگک خریدم و گوجه و خیار و هویچ و گریپ فروت! تا رسیدم خونه هم پریدم حموم و بعدم مرتب کردن خریدا و ظرفشویی و پرخوری و گشت و گذار در یوتیوب! 

،

ی چی خنده دار بگم. صب از در خونه ک زدم بیرون ی پیشول رو دیدم که داش میرف سمت زباله دونی برا صرف صبونه!! صداش کردم و یکم از کوبیده ابگوشت دادم بش! عصری برگشتنی هم همون پیشولو دوباره دیدم که ایندفه راهه کوچمونو در پیش گرفته بود! ظاهرن برنامه ریزیه روزانه من و پیشول امروز مث هم بوده:)))) با هم صب از خونه زدیم بیرون و با همم برگشتیم! ! 

ی سایت کشفیدم بنام گل بیشه برا خرید اینترنتی و ارسال گل .قشنگه برین ببینین... خب دیه برم... شبتون بخیر دوس جوناااا

.

پیشی نوشت: چی ب سر وبلاگت اومده پیشی جون؟!؟ :/ 


نظرات 8 + ارسال نظر
ملی دوشنبه 24 آبان 1395 ساعت 19:32

دنبال اون پست گشتم پیدا نکردمش که ببینم چی گفتی
نمی دونم والله
جوجه کوپولوهای ما رو که خوردن اونا هم استخوناشون ضخیم تر بود

اوهوم. خب ببین استخونه ضخیم که مشکلی براشون پیش نمیاره. استخونه ماهی چون مث سوزنه ممکنه براشون واقعن خطرناک باشه. ولی بازم دستتون درد نکنه که بهشون میرسی. و مرسی بابت کامنتت

شبدر جمعه 21 آبان 1395 ساعت 13:34

خدا قوت بده ملی بانو ، امیدوارم امروز که جمعه هست خوب استراحت کنی تا هفته خوبی رو شروع کنی وطبق برنامه ت جلو بری در پناه حق باشی

قوربونت برم ممنونتم شبدر جون، ایشالا جمعه شما هم ب خوشی باشه

ملی جمعه 21 آبان 1395 ساعت 13:13

سلام نمی دونم بهت گفتم یا نه برای پیشی ها ماهی کیلکا بخر از سوسیس و شیر بهتره بیشتر سیر میشن ارزونتر هم هست . یک بسته یک کیلویی حدود 3000 تومن میشه . و کلی ماهی داره . منم دیشب وقتی برای پیشی های کوچمون یه ظرف از اضافات مرغ پاک شده ام را گذاشتم به یاد تو افتادم

سلام بله گفته بودین و منم پرسیده بودم ایا استخوان ماهی برا سیستم گوارششون خطرساز نیس؟ ممنون از نظرت

مرغ آمین جمعه 21 آبان 1395 ساعت 10:22

موافقم باهات ملی جون. .وضعیت آمار خیلی داغونه تو مملکت ما انگار هیچ ضرورتی براش حس نمی شده در سالهای گذشته!

برا اینه که تصمیمات هردمبیلی گرفته میشه و مبتنی بر تجارب گذشته نیست و تحلیلی از وضع موجود نمیشه! درس گرفتن از گذشته و تحلیل وضعیتی که الان توشیم نیازمنده امار و اطلاعاته و وختی ما تصمیماتمون هردمبیلی باشه پس نیازی هم ب امار و اطلاعات احساس نمیشه.

زهرآ جمعه 21 آبان 1395 ساعت 08:24

ملی جون‌سلام صبحت بخیر.خدا را شکر که بازدهیت خوب بوده جمع اوری داده ها و مرتب کردنشون واقعا مرحله راحتی نیس ولی خوب وقت بذاری به خوبی میگذره

برنامه ریزی ملی و پیشی

سلام عسیسم صبح جمعت بخیرعاره واقعن راحت نیس هاااا پیشی برنامه شو از رو دسه من نوشته بود فک کنم!

شادی جمعه 21 آبان 1395 ساعت 02:14

سلام
اینکه پرانرژی و جسورانه داری کاراتو پیش میبری و از هیچ سختی در هراس نیستی،آدم کیف میکنه. دلم میخاد محکم بغلت کنم و تکونت بدم بگم ای ول ملییییییی. ای ول.
حس خوبی داشتن از اینکه امروز ناهار برده بودی.

سلام عچقول دیه سختی و اینا ماهیته کاره پژوهشه و باس بهش عادت کرد بعدم همیشه هر موشکولی ی راهی داره، خدا خودش کمک کنه که این مرحله هم رد شه
عسیسممممم ممنونم ازت ( ایکونه ملی که بخل شده محکم و داره تکون تکون میخوره عینه مشکه دوغ )
ناهار هم خوب بود هااااا

روشناا جمعه 21 آبان 1395 ساعت 01:56 http://roshanaa.blogsky.com

خسته نباشی ملی جون، خدا رو شکر راضی بودی از سرعت امروزت :))
الان گفتی ماهی منم هوس ماهی کردم نصف شبی D: باید بذاریم تو برنامه همین روزا یه سبزی پلو ماهییی تپل بزنیم بر بدن آخ آخ :)))

ممنونم زنده باشی عاخ عاخ روشناااا همی الان باز دلم دوباره خاست!! باس حتمن بره تو برنامهههه مااااااهیییییییی

بهار جمعه 21 آبان 1395 ساعت 00:20

خدا نکشتت که انقد ماجرا با پیشولا داری.منم امروز از یونی اومدنی یه پیشول دیدم اولش ترسیدم بعدش یاد تو افتادم ترسم پرید و مهربونانه نگاش کردم
اوف این جمع آوری داده چقد سختههههمیگم تو ارشد هم انقد سختی داره؟ملی من نمیدونم چرا از پایان نامه نمیترسمیعنی همه میگن سخته به نظر من سخت نیست.با اینکه هیچییییی نمیدونم هنوز.اون spss رو هم بلت نیستم.میگن تو امتحان ریاضی وقتی دیدی جواب از راه حل ساده ایه که تو بلدی بدون راهت غلطه...فک کنم منم دچارش شدم.کلا در مورد پایان نامه تو توهمم

من از طرف پیشول ازت تشکر میکنم که عشقولی نیگاش کردی عاره سخته البته یکم بستگی به نوع کارتم داره دیگه. ولی در کل دیتا بیسهایی که در سازمانها ( حداقل سازمانای حوزه کاری ما) وجود داره مناسفانه خیلی ناقصن و اشتباهاتم دارن و تازه گام بعدی بعد از جمع اوریه داده ، پاکسازیشه که خودش کار سختیه.
ببین ارشد قطعن راحت تر از دکتراس چون قطعن ماهیت موضوع در ارشد راحت تره . اما بهار جونی پایان نامه رو دست کم نگیر. سخته و هر مرحلش هم استرس خاص خودشو داره. و لی اگر به موقع شروعش کنی و اسه اسه پیش ببریش خب فشارشم روت کمتر میشه spss هم حداقل نحوه ورود داده ها رو یاد بگیر و برا تحلیل هم میتونی یه مساور اماری بگیری بشه مشاور پایان نامت( ماها اغلب این کارو میکنیم. ولی من خودم همیشه تحلیلامو انجام میدم و مشاورم کارش صرفن دیدن و اوکی دادنه. اینجوری حسابی یاد میگیرم. تازه برا spss هم کتاب اموزشی هس و هم سرچ فارسی بزنی کلی مطلب فارسی برا انجام ( از نحوه ورود داده ها تا تحلیلا) در نت هس. پس زودتر شرو کن موفخ باشی دوسم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد