ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
سلام به رو ماهه همتون...
.
بخاطر استرسی خوابیدن صبح موقع اذان بیدار شدم...ینی صدای اذان بیدارم کرد ...بعد تو عالم خواب و بیداری یادم اومد که ساعتو گذاشتم رو 5:45 باس همین دیگه دوباره خوابم برد. صبحم نمازمو خوندم و باز خوابیدم تا هفت. خیلی خوبه صبحامو دوس دارم! هررر رووزززز صبح بلا استثنا صدای جارو زدنه صفور رو تو کوچه میشنوفم....صدای اقا دیوونه هه هم اومد امروز! ظاهرن زودتر از خواب پاشده بود و داشت فحش گویان، تند و تند میرفت که برسه به ته کوچه! از کجا فمیدم تند تند؟ خو از رو صداش! اول دور بود بعد خیلی نزدیک شد و بعد خیلی زود دور شد دوباره!
هفت پاشدم و چای دم کردم و رو تشکیمو از بالکن برداشتمو دوباره پهنش کردم رو در کمد. البته خشکه خشک شده بود ولی گفتم یه وخ باز نم نداشته باشه. صبونمو شامل یه تخم ابپز و چند قاشق دوشاب و یکم پنیر و نصف نون لواش الکی - که تو جایخی داشتم- خوردم و یه ماگ چاییم روش! پیرایش مختصر و راه افتادم. هشت و ده انگشت زدم! بعدشم رفتم بالا دیدم مشاور اولیه هس که گف 11 بیا پیشم. بعدم بساطمو پهنیدم تو سایت و نشستم ناامیدانه به انواع و اقسام تحلیلا! که اونام جواب نداد!
.
به ارگان مربوطه که برا فاز نهایی قراره مجوز بده هم زنگیدم که گفتن یه هفته دیگه بزنگ.کاش هفته بعد اماده باشه چون باس برم سازمانی که قراره بهم داده بدن و یه سری مدارک بدم به حراستشون و تازه حراست اونجا یه یه هفته ای حداقل الافم نگه میداره و بعد اجازه شروع کار رو میده. تا مجوزه رو ندن نمیتونم برم سراغ حراستیا...واقعن مسخرس... امیدوارم تا قبل هفته عاشورا تاسوعا بتونم مدارکو بدم ب حراستیا چون اون هفته هه هم نیسم و میوفته به 24 مهر به بعد.... شتتتتت!
.
11 رفتم پیش مشاورم که اینجاست و قرار شد یه سری ابهاماتو برام برطرف کنه...امیدوارم بتونه...من که چشمم عاب نمیخوره از این عادم ابی گرم شه!
.
بعدم رفتم یکم به بهونه پرینت و امضا گرفتن برگه انتخاب واحد و ... تو دانشکده و حیاط چرخیدم...دانشکدمونو دوس دارم قدیمی و با اصالته و باغچشم سرسبزه... یکی از فانتزیام این بوده و هس که همینجا هیات علمی بشم! چرخیدم گفدم بزار یکم سرم هوا بخوره من که هیچ جایی نمیرم گردش و اینا... در همین چرخشها متوجه شدم که دو تا کیسی که دوسم چشش دمبالشونه همزمان تو گروهن
به دوسم اس دادم که چه نشسته ای پاشو بیاع! اینم از شیطنته امروزم!
.
الانم یه عالم لواشک ترش خوردم با یه ماگ چای! یه چی بگم شمام بدونین. اون روزی دوستم بهم گف لواشک بدین صورت چاق میکنه که اشتها رو بیشتر میکنه...اغا راس میگه! یادتونه گفتم 12 تومن دادم لواشک؟ من به خیال خودم گفتم لواشک بخرم که کم کالریه و حینه انجام کارام بزارم گوشه لوپم! هی هوسه خوراکیای دیگه نکنم! ولی ذهی خیال باطل... اون چن روزی که لواشک زیاد میخوردم به طرز فجیعی اشتهام باز شده بود.. ینی تیکه اجر میدیدم دوس داشتم برم گازش بزنم! در این حد. بعد اینکه دوستم در مورد لواشک روشنگری کرد مصرفشو قطع کردم و اشتهامم الان برگشته به حالت نرمال! لواشکای باقی مونده رو هم اوردم دانشکده که همی امروز کلکشونو بکنم! اولش خاسم بندازم دور بعد حیفم اومد! تیکش هم کردم وگرنه میدادم دوسم بخوره. دیگه گفتم بیارمشون تو دانشکده بخورمشون که اگرم اشتهام عود کرد یخچالی دم دستم نیس که برم درشو وا کنم و هر چی دستم اومد بریزم تو خندقه بلا! واللا!! اینم از این.
.
امروز ناهار قرمه سبزیه به به! جاتون سبز...قرمه سبزیه سلفی و خابگاهی واقعن خوشمزس! اینو خابگاهیا میدونن! و لذا دلتون بسوزه حالا خوبه یه بلایی سره غذاهه بیاد که کوفتم شه!
.
این پست چه ربطه به اولین روز مدرسه داشت؟!! هااا یادم اومد! صبح که داشتم میرفتم سمت دان اصن یادم نبود امروز روز اوله مدرسس! از جلوی یه مدرسه که رد میشدم یهو صدای ی زنی رو از تو بلندگو شنیدم که عینه این روانیا یه چیزایی داشت می گفت! یهو یادم افتاد که هاااا امروز روز اوله. اگه دانش اموز از این ورا رد میشه یا دانشجو یا خلاصه هر کی که به درس و مدرسه و دانشگاه مربوطه شروعه سال تحصیلی رو تبریک میگم. به اوناییم که دوس ندارن تسلیت میگم!! برا دانشگاهیا ترمای پاییزی ترمای سنگینیه و خیلی کش میاد و تموم نمیشه. برعکس ترمای بهاری که عادم تا ی چشم بهم میزنه تموم میشن.
.
روز اوله مدرسه برا همه مبارکااا نه فقط برا مدرسا و درسخونا! برا هممون مبارک چون یاد خاطراته معمولا شیرین می افتیم...این خودشم مبارکی داره دیگه نداره؟ درسته همه خاطراتش شیرین نیس ولی معمولن خوده من وختی به مدرسه و اینا فک میکنم فقط خاطرات شیرینش یادم میاد و تلخاش ناخوداگاه ایگنور میشن. من دوره دبیرستانه خیلی مفتضحی داشتم و بدترین دوران زندگیم بود! ولی راهنمایی و دبستانم عالی بود...همیشه اول مهرها یاده این دو دوره می افتم و دلم گرم میشه.... الاهی دل همه شما ها هم امروز یه جور خاصی گرم شده باشه با مرور خاطرات مدرسه...بوسسسسسس برا همتون
این که موقع اذان بیدار میشی یک امتیازه که اون موقع شب صدای اذان رو بشنوی . برای من که اذان ارام بخشه
برای منم. هر وقت صدای اذانو میشنوم برام حس خوبیه
مرسی از نظرت
سلام ملی جان خسته نباشی
ظهر رفرش کردم دیدم پست گذاشتی. فرصت نشد بخونم تا الان.
آی گفتی قورمه سبزی یوووو. نوش جان
با لواشک هم باهات موافقم. امسال خودم لواشک درست کردم. عالی شد. خاستی میگم تابستون بعد درست کنی دیگه ١٢تومن ندی لواشک. برا تنوع خوبه ولی اونطور که شما مصرف میکنی واقعا اشتها رو باز میکنه. بیرویه مصرف نکن جانم.
عاشقتم وقتی ساعت کوک میکنی برا نماز صبحت. خوش بحالت. قبول باشه.
اینکه تو محوطه یه چرخی زدی و به همین گردش ساده قناعت کردی ،به آدم میگه برای شاد بودن و لذت بردن ساده و صمیمی هستی. از ته دل برات آرزوی موفقیت دارم. اینکه هدفمند داری ساده زندگی میکنی. موفق باشی دختر خوب
سلام شادیه عزیز.
هاااا قرمه سبزیش خووووف بود جات خالی
عاففرین که بلدی لواشک بسازی عاااره هر وخ حوصلت شد بهم بگو
بی رویه رو خوب اومدی!

قربونت برم طاعات شمام قبول باشه
ممنونم شما لطف داری عچقولم ، یه بوس بده