ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

همه جا خنک شده ...اگوری پگوری شده

سلام.خوبین موبین؟ مماخ چاخ؟ همه چی عاااروم؟ اوکی !

یه گزارش کوتاه از زندگی نامم بدم و برم

یه خبر بد دارم و اونم اینکه دان ایران رد کرد درخواستمو که البته قابل پیش بینی بودش.... خبر بعدی این که جمعه عروسی دعوتم. این اولین عروسیه که بعد از تابسدونه 95 دارم میرم! اخریش همون بود! که تو وبلاگ بز کوهی اطلاع رسانی کرده بودم ....عروسیه دوستم در شیراز بود و چقدنه هم خوش گذش

الانم ده و نیم باس برم مرخصی ساعتی برا رنگ کردنه موهای چن رنگم! بیچاره ارایشگره! صب با بدبختی شونشون کردم...گره خورده بودن اساسی.

.

دیروز هم تبریز بودم برا یه ماموریتی! بعدشم رفتم برا خودم لباس مژلسی خریدم. کوتاه و چسبونکیه. برق برقی هم میزنه. زمینش مشکیه و رگه های قهوه ای داره توش. غشنگ بود. بویژه اینکه گوژه پشتمو میپوشونه

کفش هم از همون عروسیه قبلی دارم. و کیف. میخام برم ارایشگا یه صفایی هم به سر و صورتم بدم قبلش. دیه دو سال یه بار اشکال نداره از این خرجا بکنیم !

.

کارام زیاده.... دل میزارم برا کار...وخت میزارم....ولی رییسم نمیفهمه... اون نفهمه!

.

تصمیممو گفتم از امروز به هر ترتیبی روزی یه ساعت برا فرصت یابی سرچ کنم. بایس وویسهای زبانمم گوش بدم که اسپیکینگم افت نکنه.

.

فعلا تا همینجا باشه تا بعد....میدونم بد مینویسم...البته اولاشم همچین غشنگ نمینوشتم! بهرحال...دو سه تون داره ملی