ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

گوشیدن به چس ناله های ملی

:)

سلام

وای بچه ها....من چکار کنم؟ چ جوری نذر و نیاز کنم که خدا حرفامو بگوشه؟ خدایا؟ به قوله پیشی ، خدا جون؟ عزیزم؟  میشه ی کاری بکنی؟ میشه کاره منو برا دان ایران ردیف کنی؟ ده سال بعد نه ها...همین امسال لطفا؟ خدایا همینجا نذر می کنم اصلا و مینبیسمش که یادم بمونه. کمک برا موسسه شفای بیماران سرطانی اهواز و کمک برا پردیس حمایت از حیوانات تبریز ....رقمشم یادم میمونه...یه عدده فرده و یه زوج .....میشه؟ ینی؟

.

چارشمبه شب تا دو نیم با مشاورم میحرفیدم و شماره تماسه اغاهه ای رو بهم داد که کارش اوکی شده برا انگلند. دیروز چل و پنج دقه فقط برام حرفید اغاهه. اطلاعاته مفیدی داد. مثلا یکیش اینکه برای ویزای کار انگلستان ایلتس نمره 4 کافیه! (من موندم خب اخه ایلس 4 یا حالا اگه فقط اسپیکینگ 4 باشه ینی طرف ترررر میزنه به معنای واقعی در صحبت کردن. بعد اون وقت با این حساب چطوری میخاداونجا با رییسش و همکاراش ارتباط بگیره؟ واللا من موندم تو کاره این خارجکیا فقط یه طوری می تونم توجیهش کنم و اونم اینکه طرف انقققددددر ادمه باسواد و با مهارته بالاییه که نمیتونن ازش بگذرن و میگن بزار بیاد حالا خودمون یه جوری زبونه عادمیزاد حالیش میکنیم!

یه موضوعه دیه ای هم که گف این بود که برا مشاغلی ویزای کار ارائه می شه که درامد سالانشون بالای سی هزار پوندباشه. خب من اینو نمیدونسم و از این به بعد لحاظش میکنم.

یه نکته قابل توجه دیه اینکه پروسه جاب گرفتن برا انگلند کوتاه تر از استرالیا عست. ینی از وقتی که از شما مصاحبه میگیرن تا وقتی پات برسه اونجا شاید کلا سه ماه هم طول نکشه. ولی برا استرالیااین فرایندانگار خیلی طولانی تره. میگف هف هشت ماه مثلا.

برا کانادا هم یه چی  گف ولی مطمئن نبود و اونم  اینکه باید حتما تی ار یا اقامت داشته باشی تا بهت جاب بدن. اینجوریا.

.

اون طوری که اغاهه گف رسیدن به مرحله مصاحبه خودش موفقیتیه! ینی از همه اونایی که اپلای کردن هف هش نفرو انتخاب می کنن برا مصاحبه. و بر اساس نتایج مصاحبه هم انتخاب نهایی رو  می کنند. دیه؟ همینا دیه! مهماش همینا بودن.

.

خب این اغاهه تو همون گروهیه که من درخاست فرسادم و هم رشته ایمه و اصنم نگف که کارش درست شده و داره میره انگلند. استاد مشاورمم همون شب چارشمبه گف بهش نگو و به روش نیار که من بهت گفدم کارش درست شده! خلاصه با این اغاهه در مورد درخواستمم صوبت کردم و گفتم که برا گروهتون درخاست فرسادم . اونم نامردی نکرد و همون یه ذره امیدی رو هم که داشتم ناامید کرد و گف خیلی بعیده که بگیرنت چون سیاستهاشون انقباضیه !!

.

خب من یه مدت که مرخصی بودم و از وختی هم از مرخصی اومدم طبق دسدوره فرماندار محترم باس ساعت دو و نیم بزنیم به چاک! ینی من مجبور نیسم تا 5 و نیم بمونم . و چقدنه اینجوری خوش بحالم میشه. غشنگ تا سه میرسم خونه و نهارو که از شب قبل پختم یا نیم پزه رو میزام رو اجاق و یه دوش میگیریم و بزرگه هم از راه میرسه و با مامی تازه ساعت 4 نهار میخوریم و دیه به پنج مونده میرم خابه عصرونه تا قبله هفت و شارژ پا میشم. بعدش چای درست میکنم و رو میز اشپزخونه من کارای علمی میکنمو خواهری هم یا نت گردی میکنه یا اونم به کاراش که اورده خونه میرسه و مامی هم برا خودش میشینه. طفلی وسطی هم تو اون یکی خونه تهناست. ولی خب بهش میزنگیم وختی دور هم هستیم و صدارم میزاریم رو ایفون و چارتایی باهم میحرفیم یا بهتر بخام بگم به وراجی های وسطی گوش میدیم  :)

این برنامه هر روزه تقریبا.

یه گربه هم جدیدا پای ثابته دیوارمونه. یکی از دو تا بچه گربه بی دمبه محلمونه که بچشو گذاشته و رفته یا بعبارته بهتر در رفته! از دسته بچه هه! عاخه خیلی نق نقو و عاویزونه! همش در حال نق زدنه بچه هه. سیاهه پرکلاغی هم هست و هیچیم نمیخوره و ریزه میزس و رو این حساب اسمشو گذاشتیم تخمه ( از نوع تخمه افتابگردون مشکی!)

.

بچه ها تو رو خدا برام دعا کنین که کارم دان ایران اوکی شه و باهام موافقت کنند. باشه؟ مرسی یادم باشه به تخمه هم بگم! و به مامانش! واللا یه بار همینجور الکی با یه پیشی درد و دل کردم و بهش گفدم کمکم کنه و خب کمکم هم کرد! البته خودش نه و رفیقشو فرستاد برا کمک. جالب بود برام! براتون داستانشو نگفتم؟