ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

وسطه تابستونه امسالم گذشت

صبح هفده مردادی از نوعه نود و هفتیتون خوش ... الان منو از سر کار میشنوفین در حالیکه نشستم تو گرما و هنو کولرا رو نزدن و همکاره عتیقمم همی الان اومد تو و ابراز تعجب کرد که من چ عجب زود اومدم خب ساعات کاری ما هیات علمی ها از هشته و اینا چشم ندارن ببینن من دیرتر میام و احساس ترقیدگی بهشون دست میده سر دیرتر اومدنم! مخصوصن که طرف از مدیرای به اصطلاح ارشده این چس مثقال سازمان هم هس!

.

کلی کار برا انجام دارم و نمیدونم چطور برسم به همشون. اخرین روزی ک تهران بودم رفتم دان ایران و درخواست دادم ب ی دانشکده ای و نمیدونم چ نذر و نیازی بکنم و چطور از خدا بخوام که کارمو اینجا درست کنه. نمیدونم چطور

.

نمیدونم چرا نوشتنم نمیاد! خب الان باس شرو کنم به تکمیل یه گزارشی که تو دوران مرخصیم بایس تموم میکردم و  چون لبتابم قدیمیه و داده ها زیاد، نرم افزار ارور میداد و دیه گذاشتم که بیارم سر کار با کامه اینجا کار کنم. فک کنم امروز تا اخره وقت همین رو روش باشم. یه برنامه ریزی هم باس بکنم برا کاری ک بهم محول شده و اسممو رد کردن وزارت خونه ک من پیگیرش باشم. دوشنبه شب هم با استاد راهنما تو واتس اپ بودم و داشتیم رو مقالم که از داوری اومده دوماه پیش کار میکردیم و دیشب علی رغم قولی ک داده بود نیومد ادامشو بریم. امروز این گزارشه رو تموم کنم عالی میشه و میتونم از فردا صبح ها یکم وقت بزارم رو کتابه بالی ک تکمیلش کنم. هم دو فصلش رو کلا خودم مینویسم و همم بقیه فصلا رو که بقیه نوشتن رو باس یه دور بخونم و ادیت کنم تا حدی.

.

فعلا تا همینجا داشته باشیم امروزو تا ببینیم بعدن چی پیش میاد...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد