ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
سلام
با گوشیم و عاپ کردن مشکله باهاش
امتحان ایلسمو چارشمبه و پنشمبه دادم و جمعه بازار و استراحت و شنبه کارگاه توی وزارتخونه و الانم ادامه کارگاهم :)
امتحانم بد نبود و دو هفته دیه نتایجو میدن برام دعا کنین لدفن.
.
چن روز بعد مرخصیم بود که یه خانم دکتری(پزشکه) که من چنتا کار براش انجام داده بودم و کمکشون کرده بودم تو کاراشون بهم محرمانه خبر داد که تو هیات رییسه دانشکده مطرح شده که به من و شش نفر دیه عدم نیاز بدن. این در حالی بود ک هفته قبلش من و رییسه دان با هم رفتیم پیشه فرماندار تا موافقتشو برا انجام اون طرح بین المللی بگیریم و گرفتیم و قرار شد نامه بزنن استانداری و ...
حالا سه روز بعدش اسم منو اوردن که بندازیمش بیرون :) اونم تو جلسه ای که مدیران ارشد اجراییه سازمان هم حضور دارن و اصن بقا یا عدم بقای یک هیات علمی به اونا ربط نداره و تصمیم گیری در مورد سرنوشت یک هیات علمی باید تو شورای اموزشی که همشون هیات علمی هستند مطرح بشه .
پیرو این اتفاغ:
چهارشنبه با رییس یه موسسه تحقیقاتی تو تهران صحبتیدم و در جا با انتقالم به موسسش مخالفت کرد :) حالا مونده ماون اموزشیه یه جا دیه که دیروز زنگیدم و ورنداش و حالا ی ساعت دیه ک کارگاه تمومید دوباره میزنگم تا اگه بود برم ببینمش و میدونم ک پاسخ اوشون هم منفیه :)
.
شب ده و نیم بلیط دارم و صبح میرسم ولایت و باس برم رای هم بدم واسه انتخاب مدیر گروه. هفته پیش مدیر گروه فعلی زنگید و گف اسمتو ب عنوان هیات موسس یه مرکز تحقیقاتی که قراره تاسیسش کنن مینبیسم و عوضش بمن رای بده. قرار شد رزوممو بفرسم و الان ده روز بیشتره ک نفرستادم و .... نخواهم فرستاد :)
.
خب دیه گوشیو بزارم زمین زشته! نشستم اخره سالن و فقط پشتیای من میبینن ک من از اول جلسه دارم میتایپم !
خب! برام دعا کنین! سه شمبه ک برم سر کار کلی کارام ریخته رو هم، ک باس بهشون سامون بدم ، و منتظر باشم نتیجه زبانم بیاد و بعدم اقدام برا خرید و ترجمه مدارک ارشد و کارشناسیم.
مواظب خودتون باشید...