ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

تماسه خوشال کننده

سلام :) طاعاتتون قبول و اونایی که روزه میگیرین روزه هاتون قبول

امروز طرفای یک ظهر بود که دیدم با پیش شماره 0912 بهم میزنگن! ورداشتم و اون ور گف سلام خ دکتر...گفدم سلام... گف نشناختین...گفدم نه...گف یه خانم دکتری بود اومده بود اینجا کارای پژوهشی انجام بده من فک کردم این شماره برا ایشونه. گفدم نه من نیسم لابد اشتبا گرفدین!! و گف ببخشین و قط کردیم.

یه ربع بعدتر همون شماره زنگید. ورداشتم و ایندفه یه خانومی بود. گف خانم دکتر خوبی؟ همکارم چن دقه پیش با این شماره با من تماس گرفت و شما انگار نشناختین. یه چنتا چیه دیه هم گفت و اخرشم اشاره کرد به اون شوکولاتایی که براشون برده بودم ...واای خدا اینو که گف یادم افتاد به شهرستانی که میرفتم برا جمع اوری داده برا تزم... یادتونه؟؟؟ براشون شوکولات هم بردم و عسکه شوکولاتارم براتون گذاشتم؟؟؟ واااااااای خدا با هم صوبت کردیم و داد با دو نفر دیه از همکاراشم صوبت کردم ...خیلی حس خوبی بود. شماره منو یکیشون داشت و میگف من اسمتو سیو نکرده بودم و فقط شمارتو داشتم و  یادت کردیم اینجا و از رو پیش شماره حدس زدیم شماره تو باشه و بهت زنگیدیم که حالتو بپرسیم...هر سه تاشون گفدن اینجا خیلیا برا کاره پژوهشی اومدن و ما هیشوخت تو رو فراموش نمیکنیم و ازین حرفا...خدا میدونه چقد حالم خوب شد هیچی دیه ...اودم بنویسم و تو تاریخ ثبت بشه...به اغاهه گفدم بیاین شهرمون و گفدش اتفاقن به همکارا گفدم که بریم سفر شهره خانوم دکتر و میمونیم خونه خ دکتر ولی اینا خندیدن بهم!  خلاصه که خیلی حس خوبی بهم داد .

خدایا شکرت برا این حس خوب بماند که بعدش بخاطره یه حرفی که رییس پشت سرم زده بود ناراحت شدم. داستان از این قرار بود که تو یه هفته قبل من سه بار رفتم پیش رییس. یه بار که برا عرض تبریک رفتم. بار دوم رفتم که چیزایی که برا بار اول ازم خواسته بود رو بهش بدم. بار سوم هم باز برا فیدبک دادنه یه موضوعی که خودش ازم خواسته بود رفتم پیشش. حالا امروز رفتم به منشیش میگم یه وقته کوچولوی اخر وقتی میخام ..برگشته میگه خیلی زیاد داری میری پیشه دکتر هاااا....حالا منم فک کردم داره شوخی میکنه مث همیشه. اخره وقت که از جلو در اتاقم رد میشد بهش گفدم وخته منو فراموش نکنیا...گف نه ولی خب یکم سرش شلوغه...اون حرفم که بهت زدم که زیاد میری پیشه دکتر از من ناراحت نشی...خوده دکتر اون روز ی که میخاستم اجازه بگیرم ازش که بری تو برگش گف این خانم فلانی چقدر میاد اینجا!

هیچی دیه! منم دیه نرفتم پیشش امروز! میخاستم یه چیزیو بهش بگم که خب میزارم هفته دیه شمبه باهاش جلسه داریم همون موقه بهش میگم.

.

ولی عب نداره...اون حاله خوبه خیلی ارزشش بالاتر بود... این متیکه وزخ یه چی برا خودش قور قور کرده!! بهش اهمیت نمیدم....مهم اینه که بعده یک سال و اندی چهار نفر غریبه که من یه ماه نهایتن باهاشون بودم بهم زنگیدن و یادم کردن و کلی حس خوب بهم تزریق کردن...این مهمه بازم شکره خدای مهربون

نظرات 6 + ارسال نظر
ندا جمعه 4 خرداد 1397 ساعت 02:41

سلام ملی جونم خووووبی؟ چقدر دلم برات تنگیده البته مرتب میخونمت

میخواستی بگی سال دیگه که قالت گذاشتم و رفتم بوی دماغ سوخته ات کل شهر رو پر میکنه مرتیکه عوضی دوزاری تازه به دوران رسیده

دوزاریه تازه به دوران رسیده واااای خدا نداااا غش کردم از خنده
سلام ندا جونی دیگه میخاستم اعلان بزنم برات رو دیفاله وبلاگ ببینم کجای گفتم الان با نینیش مشغوله و اموراته مادرانگی وختی براش نذاشته بیاد حاضری بزنه

گندم پنج‌شنبه 3 خرداد 1397 ساعت 18:18

مرتیکه الدنگ
ولی بعضیا چه امعرفتن ها

عوهوم الدنگ عاااره خیلی کیف کردم از تماسشون ....اصن حالمو ساختن

مرغ آمین پنج‌شنبه 3 خرداد 1397 ساعت 06:12

چه رییس بی جنبه ای! تو محیط کار آدم ممکنه روزی تا ده بار هم بر خسب نیاز بره پیش رییس این که نشد حرف! لابد تازه رییس شده تجربه نداره
ولی به قول خودت همه اینا به اومن حس خوب در!

اره دیگه مرغ امین جون تازه رییس شده ... عاره حس خوبش هنوز باهامه

X چهارشنبه 2 خرداد 1397 ساعت 17:55

سلام ملی
غمگین ترین آدم دنیام امروز
امروز صب ایمیلمو چک کردم.مقالم ریجکت شد.ریوایزشو 2روز پیش فرسادم.ادیتور نکرد بده ب داورا ک ریسپانس لعنتی رو بخونن.احتمال اکسپتش بالا بود.4تا ایراد زبان گرف با اینکه فلان جا ویرگول نذاشتی.اسپیس نذاشی.چ میدونم نقطه نذاشی.درجا ریجکت کرد.خو عوضی اینهمه زمان واسه ریسپانس گذاشم میدادی داورای لعنتی شاید اوکی میکردن.
دارم میترکم.رومم نمیشه ب کسی بگم خالی شم.ببخشید جز تو کسی تو ذهنم نیومد بگم 1کم خالی شم
براام دعا کن.خیلی داغوووونم.خیلی

ایکسه عزیز غصه نخور... اخه اگه ایراداتش فنی نبوده و فقط در حد نگارشی بوده برا چی اکسپت نشده؟؟ ببین بهشون ایمیل بزن بپرس دلیل رد چی بوده محترمانه باهاشون صوبت کن شاید اشتباهی شده باشه .
بعدم خودتو ناراحت نکن ... هیچم خجالت نکش این چیا طبیعیه، نهایتا میفرسیش جای دیگه
البته درک هم میکنم ناراحتیتو

آفرین چهارشنبه 2 خرداد 1397 ساعت 16:47

سلام عجیجم
مرسی، از ت هم قبول باشه
به‌به چ اتفاق باحال و جالب‌انگیز ناکی؛ خوشحالم ک خوشحال شدی و حس خوب گرفتی.

فک کنم رییسه منظور خاصی ازین حرفش نداشته؛ همینجوری ی چیزی پرونده

افرین... نباید بزاریم بعضیا الکی حس خوبمونو خراب کنن. حال خوبمون ارزشش بیشتر از هرچیزیه

پاینده باشی دوسی‌جون

سلام افرین جون... چ میدونم والا! من که دیگه واقعا ادمای دور و برمو نمیتونم بشناسم و به نیتشون پی ببرم. قربونت افرین جون

زهرآ چهارشنبه 2 خرداد 1397 ساعت 16:45

سلام ملی جونمـ
ای جانم چقده گلی که یادشون بهت افتاده، حس خوبت را منتقل کردی، بوووووس

ایش چه رییس خود شیفته ای، واقعا کیا صاحب مقام و منسب میشن
وزخ و قور قور نوش جونش

سلام زهراااا کجای تو ؟!؟؟ خداروشکر ک منتقل شد عاره وزخ خاصیتش بیشتر ازیناس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد