ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

خرد و خمیر و خاکه شیر :)

سلام بر بروبچز، خوبین خوشین؟ 

وا ها هاااا هااااای .... جهت توضیحه این اصوات رجوع کنین به عنوانه پست! :) 

با موبی دارم میعاپم و شکلک پکلک تعطیله!  دراز کشیدم رو کاناپه تختخاب شوئم و چراغم خاموشیدم ک بخابم و قبلش اومدم بعاپم براتون. وسطی و بزرگه هم نشستن سر کارای ادارشون! ماشین لباسشویی هم داره لباسامو عاب میکشه که بعدن ترش بزرگه برام پهنشون کنه! از  سه ربع پیش  به این ور هم ناهاره فردای اهل خونه که  میشه ماکارونی رو عاماده کردم و پخیده تموم شده رو گاز اماده خوردنه! قبلترش هم چای خوردم با کرانچی ! من چرا دارم عقب عقب تریف میکنم؟!؟ : /

.

امروز صب شش و سی و شش دقه از خاب پاشیده و بعد موال ، استینامو زدم بالا و املت خرما به زبونه شما قرطیها یا همون قیساوا به زبونه خودمون عاماده کردم و تو سه تاظرف جدا گذاشتم برا هر کدوممون و نون هم گذاشتم! بعدم ک ارایش و پیرایش و پیش بسوی اداراته دولتی!! موقه پیاده شدن از اتوله خاهری انگشته اشارمو گرفده بودم سمته گوشه حیاط و داشتم وسایل ورزشی که یحتمل برا ورزش عاقایونه کارمند تعبیه کردن رو نشونه خاهری میدادم که دیدم دو سانت اون ورتره انگشتم اون دور دورا تیچرمه داره نیگام میکنه!! خدا کنه فک نکرده باشه که داشتم با انگشتم اوشونو نشونه خاهرم میدادم! زشته بابا! 

دیه رفدم اتاقم و ده مین بعد رییس دان با رییس دفترش اومدن تو اتاقمو یکم دید زدن اتاقمو و رفتن!!! نمیدونم دیه دقیقن انگیزشون ازین کار چی بوده! شایستم صرفن اومده بودن یه عرض ادبی خدمت ملی خانومتون بکنن و برن!  

رییس موقع رفتن گف امروز حتما ی جلسه باهام میزاره و شرح وظایفمو شفاف میکنه! حوصله ندارم بگم دقیقن داستانه امروزو، فقط همینقدر بگم که دوبار احضارم کرد و اخرشم دقیقا شرح وظایفمو مشخص نکرد ! میگه میخایم تصمیم گیریه میتنی بر شواهد راه بندازیم برو مشکلاته بیمارستانا رو بر مبنای شواهد دربیار و بعدم راه حل بده برا حلشون!!! :/ اخه این شد شرح وظیفه؟!؟ و ی همایشی هم اینا بیستم دارن که گف درگیرش شو و من خیالم راحت نیس مسئولش بتونه خوب از پسش بربیاد! کلا میدونین چیه؟  فک کنم اینا کارای خانوم  دکتری که هم اتاقیمه رو میخان ازش بگیرن بدن به من! ولی یحتمل تو سال جدید میخان این کارو بکنن و فعلن دس نگه داشتن! علتشم نمیدونم! 

بهتون گفتم که شرایط فیزیکی اتاقی که تو ستاد بهم دادن خیلی ناجوره؟ چسبیده اشپزخونه و بدون پنجره ! تازه ی پنجره داره سمت سالن که جلوش کرکره کشیدن! بعد وختی در رو میبندی خفه میشی از بی اکسیژنی و وختی باز میکنی هم سر و صدا میاد و هم بدلیل مجاورت با اشپزخونه هر لحظه یکی میاد در حالی ک داره اتاقمونو رصد میکنه رد میشه!! این خانم دکتری رو هم ک بتازگی اتاقشو ازش گرفتن و  طی عملیات گاز انبری  پرتش کردن اینجا از این اتاقه اصن راضی نیس و اون روزی هم کلی با ماون پشتیبانی دوا کرد!!

منو میگی؟!؟ هیچی ب هیچی! نه اعتراضی میکنم و نه میگم بهم یه اتاقه دیگه بدین. تازه امروز فمیدم پرینتری کع رو میزمه اسقاطیه و کار نمیکنه( از قیافشم ملوم بود ماله عهده خیارشور شاهه!) زدم ب بیخیالی ! برام مهم نیس اتاقم چ شکلیه!! کامپیوترم برا عهده غازغازک شاهه یا پرینتر اسقاطی بهم دادن! برام مهم نیس به همتای من ک هنوز دفاع هم نکرده شش واحد درسی دادن و بمن دو تا واحد تیکه پاره با کلی منت... وقتی موقعیت ب اون خوبی رو از دس دادم تو تهران دیگه هیچی برام مهم نیس! عاب ک از سر گذشت چ یک وجب چ صد وجب! ب چشم ی شغل و ی مکان موقت ب اینجا نگاه میکنم که قراره ی سال دیه نهایتا برم ازینجا!

همی الان خاهری گف که دو روز دیه ینی هشتم سالگرد دفاعمه :(( 

.

نمیدونم چرا ولی طرفای ظهر گریم گرفت تو اتاق! نمیتونستم جلو اشکامو بگیرم و هی چیلیک چیلیک اشک میریختم! اخرشم پاشدم رفدم دشوری ! 

.

تا پنج یکم زبانیدم و بعدش رفتم کلاس زبانم. تا اونجا رو هم پیاده رفتم با وجود خستگی ولی لازم بود ک یکم باد بخوره ب کلم.  تیچر جون هم امروز با انرژی بهمون درس داد و خسته نشدم سر کلاس :) 

.

نزدیکای هشت بود ک رسیدم خونه و سر راه هم پیشمولکا رو ندیدم ک بهشون غذا بدم. دیه یکم پیزا که دیشب پخته بودم خوردم و حمامیدم و بعدشم چای و بقیشم ک گفتم. 

.

- خدا کنه از بیست و سوم بهم مرخصی بدن تا بیست و نه رو . برا خونه تکونی و اماده شدن برا سال نو

- فردا میریم یخچال فریزر و ماشین ظرفشویی ببینیم! که من بخرم برا خونه

- اصن خبر ندارم حقوقه بهمنمو ریختن یا نه! قراره بریزن ینی؟ سوم بهمن حکممو زدن خب!

- ی سری خرید یحتمل اینترنتی باس بکنم. یه مشت محصولات بهداشتی اعم از سرم مو و ماسک مو و نرم کننده و فیلان و بیسار. خیلی وقته مو و پوستمو فراموش کردم

- ی جفت چکمه دوس دارم بخرم 

- برا اشپزخونمون اینارو میخام بخرم: سبد خوشگل پلاستیکی چنتا، چنتا ظرف شیشه ای خوشگل برا جاادویه ای صورتیه

- پارچه صورتیایی ک خریده بودمو بدم خیاط ست دسمال و فلانه اشپزخونه بدوزه

- کادو تولد وسطی رو بخرم ک کلاه و شالگردن و یحتمل ی کرم لیفتینگ برا دور چشمش یا ی همچین چیزیه


فعلا همینا :) 

کارای پروژه بالی نذاشت ب نوشتن دو تا مقالم هم برسم. کاش بشه حداقل یکی رو تا اخر سال بتونم سامون بدم... زبانمم جدی تر باس دمبال کنم ... همین دیه... ابجی ملیتون بره ک خیلی خستس... ببقشین سرتون درد اومد اگه :) شب و وقتتون بخیر و خوشی :****

نظرات 5 + ارسال نظر
شیدا پنج‌شنبه 10 اسفند 1396 ساعت 20:28

سلااااام ملیه دوست داشتنییییی
ملی میگم این سرم مو و اینا که میگی واقعی تاثیر دارن؟؟؟
من از محصولات شیمیایی فراریم!!!! و حتی تو زدن کرم کارخونه‌ای به دست و صورتمم وسواس به خرج میدم :) واسه همین هیچوقت پیگیر این چیزاست نبودم :(
میشه راهنماییم کنی؟!

سلام شیدا جون، واللا چی بگم من خودم موهام افتضاح شده الان و اصن بهشون نمیرسم. بع نظرم برا نتیجه گرفتن باس مداوم به مو رسید وگرنه اینکه مث من سالی یکی دو ماه رو ویرت بگیره و ب خودت برسی بعد ول کنی نتیجه هم نمیگیری دیه. ولی شیدا در کل فک کنم که مواد گیاهی خیلی بهتر باشه ولی بازم باس مداومت کرد تو مصرفش تا اثر رو دید. و همون مواد گیاهی رو هم از جای مطمئن باس خرید. مثلا روغن ارگان برا مو خیلی خوبه ولی همون عطاری ها هم ممکنه طبیعی و خالصشو ندن ب ادم.

Lady چهارشنبه 9 اسفند 1396 ساعت 22:29

سلام
کیو وی عالیه
ملی جون ایشالله سال بعد جای باشی که دلت شاد باشه و روز به روز راضی تر باشی

سلام عاره واقعن خووووبه کیو وی
ممنونم لیدی جون...خدا از دهنت بشنوفه

Lady دوشنبه 7 اسفند 1396 ساعت 20:21

سلااااام بر ملی مهربووونمون
اون وسایل های پوست و مو از چه برندی استفاده میکنی ؟ منم قصد خریشو دارم
واییی اصلا از خونه تکونی خوشم نمیاد
سال دیگه کجا میخای بری ملی جون؟

سلام لیدی
ببین من محصولات کیو وی میخام بگیرم. تو اینستا دیدم یه صفحه فروش محصولاتشو . کرم دست و صورتش که استفاده کردم و خیلی عالیه حالا ببینم چه چیزای دیگه ای هم داره. برا مو باید ببینم چیزی داره یا نه. فک کنم شامپو اینا داشت.
سال دیگه؟ نمیدونم اگه کاره تهرانم جور بشه تهران و اگر نشد خارج از کشور برا پست داک...اگر بشه

مرغ آمین دوشنبه 7 اسفند 1396 ساعت 11:02

یورولمیاسان ملی بالام!!!!

سااااغوووول

بهار دوشنبه 7 اسفند 1396 ساعت 00:07 http://likespring.blogsky.com

سلام عزیزدلمممممممممممم
خوبی؟خوشی سلامتی؟؟؟
دلم برات یه ذره شده.همه پستاتو خوندم ولی اوضاعم زیاد تعریفی نداشت و نشد کامنت بدم.
خسته نباشی عزیزم....کاملا درکت میکنم.منکه عین تو آدم حسابی نیستم و تحصیلاتم در حد تو نیست ولی یه جورایی منم این شرایط رو دارم تجربه میکنم.روم به دیوار تف به اوضاع این مملکت که هیشکی سرجاش نیست.
از ته دلم دعا میکنم خیلی زود کارای رفتنت اوکی بشه و بتونی بری...تو یه هوای دیگه تو یه جای دیگه بتونی به آرزوهات برسی.
خیلی خیلی دوستت دارم ملی مهربون

سلام بهاااااررر.... کاش دوباره برگردی و بنویسی برامون دل منم برات تنگ شده بودددد امیدوارم اوضاعت روبراه باشه و حاله هر روزت بهتر از دیروزت بشه عاره بهار هیشکی سرجای خودش نیس یا بهتره بگم خیلیا سرجای خودشون نیستن بهار من ادم حسابی نیسم و این نظره لطفه توئه ولی خب دلم میخاست یه جایی باشم که بتونم از همه توانم استفاده کنم ممنونم ازت که بهم لطف داری در ضمن تو ادمه قابلی هستی و انقدر خودتو دست کم نگیر
منم دوستت دارم و مواظبه خودت باش حسابی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد