ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

ملی و حرفهای دلش

اینجا خودمم! همین

یادداشت 306 ... حق گیرون !

سلام علیکم و رحمه الله و برکااااته... قبل از هر چی بیزحمت یه قل هو ال.. چیزی یا هر چی که برا جلوگیری از چش زدن هس  بوخونین تا بعد ادامه بدیم خوندی؟ بوخوووون خخخخخخخخ

.

اولدنش دوسدایی که حاله بز کوهی رو میپرسیدن مراجعه کنن به اخرین کامنت پست قبل یه اغا/خانومی به نامه یه دوست گفدن که بزی حالش خوبه و مماخش چاغه ...خب خدا رو شکر...فغط امیدوارم یه دوست واقعنی یه دوست باشه و حرفه الکی نزده باشه

.

من ...ملی.... ملی جون.... ملی ململیان! بدین وسیله ، دی ماه سنه یک هزار و سیصد و نود و شش خروسی را ماهه کشیدن حق از حلقومه باطل اعلام مینمویم! خعلی جالبه...بزارین تیتروار بنبیسم براتون:

یک: دغیغن یک روز قبل شب یلدا بنده موفغ شدم تا مبلغ 200 هزارتومنم رو از حلقومه بنگاهیه بکشم بیرون....برام کارت ب کارت کرد. مرتیکه اوباش

دو: هفته پیش بعده کلاس زبانم با پاپی جانه جانانم رفدیم و مبلغ 440 هزار تومان رو از حلقومه شاگرد مبل فروشه کشیدیم بیرون...مرتیکه کلاهبرداره دله دزد تازه دو روز بعدش صاحابه اصلی(همون که نقشه کشیده بود قاپه منو بدزده)  زنگیده  از تهران که خب شما که پوله خودتو پس گرفتی ...حالا چرا اون یه دونه صندلی رو ورنداشتین؟ ( قرار بود دو تا صندلی برام بیاره که از قرار دونهای 220 تومن باهاش حساب کرده بودم. اون شب بعده 5 ماه و بعده تهدیدای بابام مبنی بر شکایت ازشون یه صندلی برامون ورداشته اورده که دسته ش هم کج بود! مام ورنداشتیم و گفدیم پول هر دو صندلی رو پسمون بده) منم جواب دادم با عصبانیت که من از شما صندلی نمیخام جناب و خدافس! دیه کاملا دو تا شمارشم بلاک کردم که عنه زیادی نخوره یه وخ!

سه: سه شمبه زنگولیدم به ماون اموزشیه انتره دانه ولایت مرتیکه برگشته میگه بهمن یه جلسه ایه و اینکه حکم تو رو بزنیم یا نزنیم بستگی به نتیجه اون جلسه داره مگه اینکه رییسه دان بمن دسدور بده که حکم تو رو بزنم! منم طی یک عملیاته گاز انبری زنگیدم به منشیه رییس دان و گفدمش که من نمیتونم تا بهمن منتظر بشم و جاهای دیگه اقدام کردم و پذیرفتنم! یه وخته ملاقات از رییست بهم بده که بیام تکلیفمو روشن کنن. اگه نمیخان حکممو بزنن عدم نیازمو بدن که برم دانشگاهی که پذیرفتنم( الکی! هیچ جا اقدام نکردم که!) گف 5 شمبه ینی یه روز بعدش بهت میزنگم بگم بیای. گفدم اوکی. 5 شمبه صب یه بار زنگیدم گف دکتر گفده نمیخاد بیاد دیدنه من و من خودم دستور میدم به ماون که کارای زدنه حکمو شرو کنن و اینم بره پیشه همون ماون پیگیریه بقیه کاراش. گفدم اوکی پس من یه ساعت دیه میزنگم و اگه با ماون صوبت کرده بود یه راس میرم دان. یه ساعت دیه زنگولیدم و منشی کف رییس گفده نمیخاد بزنگم یه درخواست بنویسه مبنی بر اینکه فارغ التحصیل شده و میخاد تعهدشو شرو کنه و بیاره من امضا کنم و با همون بره پیشه ماون! پاشدم شال و کلا کردم و درخواستو بردم و نیم ساعتی هم منتظر نشستم تا جلسه رییس تموم شه. بعدشم رفدم تو و فغط سلام دادم! نه خسته نباشید و نه هیچی دیه نگفدم! اونم با اخم و تخم درخواستمو امضا کرد و وسطشم پرسید خوبی خانم دکتر؟! منم گفدم بله مرسی! همین! بعدم درخواستو ازش گرفدم و گفتم خیلی ممنون و باسنمو کردم بهش و از اتاخ اومدم بیرون....مردکه جیره خور خبردار شدم که یه رشته کارشناسی و یه رشته ارشد از وزارت خونه خاستن و تو هر دو درخواست هم اسم و تخصص منو نوشتن ( که ما هیات علمیه این رشته رو داریم) ینی منو اینجا نیگه داشتن که با استفاده از مدرکم برا خودشون رشته تاسیس کنن اون وخت حکممو نمیزنن....اینم یه جور دزدیه دیگه ....عوضیا حالا شمبه قراره این نامه رو ببرم برا اون یکی دزده ببینم اون چی میگه. ماونه و اصولا باس دستور رییسشو اجرا کنه. حالا میام خبرشو میدم

.

چهار: دخدره عنتر بود اعصابمو خرد کرده بود سره پروژه بالتازار؟ یه جوری شد و یه شرایطی پیش اومد که بالتازار پشت تلفن حسابی دعواش کرده بود. خوبش شد...زنک بیشعور. چن روز پیش زنگولید که تو به بالتازار یه جوری حرفای منو انتقال دادی که اون از دستم ناراحت شده. در حالیکه خدا خودش میدونه من فقط عینه صوبتای همکارا رو به بالتازار گزارش دادم. فقط این وسط دخدره یه دروغی گفده بود و من با انتقاله عینه حرفای همه همکارا ناخداگاه دروغه دختره رو لو داده بودم به بالتازار! و اونم ناراحت شده بود. پس تخصیره من نیس که بالتازار ازش ناراحته. تخصیره خودشه که دروغ گویی کرده و حالا دروغش لو رفته! 

در مورد چهار قضیه حق گیری نیس ولی خدا خودش گذاش تو کاسه عنتر خانوم

.

همینا دیه! قرار بود فردا تهران جلسه باشه که همین انتر خانوم باعث شد جلسه کنسل شه و بیوفته هفته بعد. بدم نشد! هرچند من دو بار بلیط عوض کردم و 30 تومن ضرر کردم. عب نداره فدا سرم. حالا خدا بخاد هفته دیه قراره برم . شایدم دو روز موندم چون میخام برم شعبه سفارته انگلیس تو ایران. نمیدونم اصن رام میدن؟؟! سوالامو میخام بپرسم! این موسسات و شرکتای خصوص برا گرفدنه ویزا پیزا و این حرفا هس ولی به نظرم اینا ادمو تلکه میکنن و برا چاپیدنن. به نظرم ادم خودش دمباله کاراش باشه هزینشم کمتره و اطلاعاتشم بالا میره. من در واقع اگر قرار باشه اقدام کنم برا ویزای کاری انگلیس (تی ار می گن چی میگن؟! تی ار 2) میخام اقدام کنم. ینی ویزای کاری از طریق کارفرما. ظاهرن برا گرفتنه این نوع ویزا مدرک زبان هم میخاد البته مثلا نمره شش ایلتس و اینا. دقیقن نمیدونم نمره زبان حداقل چقد باس باشه. و اینکه چه مدارکی لازمه که من بتونم باهاش برا گرفدنه ویزا اقدام کنم. یه وخت هم از سفارت انگلیس باس بگیرم برا مصاحبه فک کنم. ینی میری اونجا مصاحبه ازت میکنن و مدارکتم فک کنم قبلش براشون میفرستی و یه مبلغی هم باس قبلش بریزی بحساب. حالا همین ریختنه پول به حساب هم خودش داستانه و ظاهرن باس مستر کارتی چیزی داشته باشی که بتونی وجه رو واریز کنی. اینا رو دیروز سرچ کردم ! انگلیس تو ایران سفارت نداره پس منطقن برا مصاحبه جهت اخذ ویزا باس ادم بره ترکیه یا دبی! خلاصه میخام یکی بشینه قششششنگ همه اینا رو برام توضیح بده مرحله به مرحله  و جوابامو بده! برا همین میخام برم اون شعبه هه! حالا ادرسشم نمیدونم ! یه جا نوشته بودن ملاصدرا شیخ بهایی یه جا هم نوشته بودن فردوسی!

.

روی مقالمم کار کردم. همون که از داوری اومده. کلی وختمو گرفت ولی خدا رو شکر همه ایراداتی که گرفته بودن قابل برطرف شدن بود. همشو انجام دادم فقط باید یکی از مدلامو مجدد تخمین بزنم و متاسفانه نرم افزارم ارور میده. حالا میخام دوباره بنصبم . خدا کنه اوکی شه تا مقاله ریوایز شده رو بفرسم استادم ببینه و بعدش بدم یه دور ادیتورم بخونه که بخام مجدد سابمیتش کنم. پلیز هلپ گاد.

.

خاهری فردا امتحاناش شرو میشه و عینه چی گیر کرده تو گل و خوشم میاد همشم خابش میگیره! ایشالا که خوب بده امتحاناشو. شمام براش دعا کنین

.

دیروز الف بطور جدی برگش تو واتس عاپ گف بیا زنم شو! منم گفدم اول باس اخلاختو درست کنی و بعدم خساستت رو بزاری کنار. بعدم پاشی از اونجا بیای اینجا یه خونه بخری تا بعدش ببینیم چی میشه! میگه من که پول ندارم خونه بخرم! اخلاخمم همینه دیه 40 سالمه عوض نمیشم که! بیا زنم شو! منم یه خونه اجاره میکنم و قول میدم برات یه گربه بخرم! میگم نمیخام من مامانه گربه های تو کوچه ام...میگه باشه اجازه میدم مامانه گربه های تو کوچمون باشی !!  میگم واااااو تو چقد در حق من لطف داری الف! میگه من نه اخلاخ دارم نه پول دارم برا همین هیچ دخدری نمیاد زنم بشه. میگم خو منم مث همه دخدرای دیه! میگه نه تو رفیقمی تو فرق میکنی! رفیقه عادم فرغ میکنه هیچی دیه اینم بساطه اینه مون!

.

برم که کلی کار دارم. یه عالمه تمرینه زبان بعلاوه مدل زدنه دوباره و کارای جلسه هفته بعده بالی جان! کاری ندارین با من؟برم؟ میرم! مباظبه خودتو باشین و لبخند بزنین

نظرات 8 + ارسال نظر
ملیله چهارشنبه 27 دی 1396 ساعت 16:55

بیا بگو چی شد!

گفدم

پیشی چهارشنبه 20 دی 1396 ساعت 22:31

اخ دلم خنک شد پولت رو زنده کردی باریک الله ملی
طفلک الفففففف
ملی جونه خوشگلم یه بار گفتی یه پست در مورد زبان خوندن میزاری، منتظرت هستم عزیزدلم...

سلام پیشی جون عاره دل خودمم خنک شد پیشی من شمبه مسافرم و تا شمبه باس ی سری کارایی انجام بدم و تا اخره هفته تهران گیرم. سعی میکنم در اولین فرصت هم از زبان هم اطلاعات در مورد ویزای کاری بزارم. ببشقین دیر شد

زهرآ یکشنبه 17 دی 1396 ساعت 09:54

سلام ملی جون
اووووه چه ماه حق گیرونی کلی هیجان داد
عزیزم واسه کارم ب نظرم خیلی خوبه که رشته ات را میارن و حکمت حتمنی زده میشه ایشالا

سلام زهرایی ...عاره حق گیرونه مالی بوده حداقل...نمیدونم زهرا واقعن که چی بشه. خیلی بعیده رشته بدن اینجا خیلی بعید. بهرحال دعا کن تا اخره این هفته تکلیفم روشن شه. ممنونم ازت

مرغ آمین شنبه 16 دی 1396 ساعت 11:04

به به ملی خانوم حق گیر! ایول خوشم اومد!

عاره حق گیرون بود ....قربونت

ندا شنبه 16 دی 1396 ساعت 03:53

سلام ملی جون نیمه شب ساعت3:50 دقیقه درحالی که فسقلی رو شیر میدم پست جدید رو خوندم حرکات جدید خیلی عالی بود از اول باید با رییس دان این برخورد رو میکردی در واقع من بودم اصلا اجازه تحقیر کردن بهشون نمیدادم حتی اگه بیکار میموندم
در مورد الف قضیه چقدر جدیه؟ کاش عاشق میشدی خیلی باحال میشد به یه عالم دیگه ای وارد میشی
راستی فسقلی منم 2 دی به دنیا اومد هرچی بگم این مدت سخت گذشت و درد کشیدم کم گفتم ولی باز در اوج اون سختی ها وبلاگتو هرروز چک میکردم،

عزیزم مامان ندا شدی پس رسمن. تبریک میگم بهت. حدس میزدم که زایمان کرده باشی که یه مدته نیستی...به سلامتی ایشالا ... ایشالا یه عمر با عزت و بزرگی زیر سایه تو و باباش با خوبی و خوشی زندگی کنه و عاقبت بخیر شه. مرسی با این حالت کامنت گذاشتی . بیکار که موندم ندا جون...خیلی بد کردن در حقم. قضیه درخواسته الف جدیه ولی من الان تو برهه ای از زندگیم هستم که نمیتونم فعلا به ازدواج فک کنم. واقعا نمیتونم. عاشق شدن که اگاهانه نمیشه! نمیدونم عاشقه الف هستم یا نه! واقعن نمیدونم با خودم چن چندم. ولی نه! فک کنم عاشقش نیستم!
تو در حق من لطف داری همیشه ندا جون و اینو هیش وخت فراموش نمیکنم این قلبام برا نی نی

فائزه جمعه 15 دی 1396 ساعت 18:19

سلاااامم
وااییی ملی جونی یکی از آرزوهای من اینه تو بیای خونمون من برات کیک و چایی بیارم همینجوری که می خوریم تو برام تعریف بکنی
یعنی نوشته هاتو می خونم همش خودتو تصور می کنم در حال گفتن این حرفا ، خوندم به دختره می گی عنتر خانم تا یه ربع ساعتی نیشم باز بود .
ان شاءالله همیشه کبکت خروس بخونه دختری

سلام فائزه جون....خدا روشکر که لبت به خنده وا شده. چیپس و پفکم تنگش بزار با چایی میچپسه ...قربونت برم ایشالا تو هم همیشه لبات پر از خنده تا بناگوش باشه

مریم جمعه 15 دی 1396 ساعت 16:11

ملی جان من کلی از اطلاعتم‌ رو راجع به مهاجرت تحصیلی از گروه های تلگرامی به دست اوردم و واقعا میتونم بگم حرفشون از صدتا وکیل و موسسه معتبر تره.
چون همه ادمین ها کسایی هستن که خودشون دارن تو اون کشور تحصیل میکنن و آگاهن به پیچ و خم راه.
این یه نمونه اش هست.امیدوارم به کارت بخوره.


گروه پذیرش تحصیلی کشورهای پادشاهی بریتانیا UK
انگلستان - اسکاتلند - ویلز و ایرلند شمالی
لینک گروه
https://t.me/joinchat/AAAAAECKoeIkwCPMhubi-A
لینک کانال
https://t.me/joinchat/AAAAAER8ewJjDZ3JbYqO4g
لینک همه گروه
https://t.me/applyabroad2017/3430

خیلی خیلی ممنونم ازت مریم جون. خیلی لطف کردی ادرسها رو گذاشتی

ملیله جمعه 15 دی 1396 ساعت 12:27

سلام خیلی خوشحال شدم همیشه موفق باشی

سلام ملیله جونم ازت ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد